پاسخ اجمالی:
هيچ توصيفى از «انسان»، بيانگر ماهيت واقعى انسان با همه ابعاد و زواياى گوناگون وى نيست؛ جز آنچه در قرآن آمده است كه با بهترين و والاترين توصيفات او را معرفي مى كند. قرآن می گوید: خداوند انسان را با دستان خود آفريد؛ از روح خود در وي دميد؛ امانت خود را به او سپرد؛ همه اسماء را به وي آموخت؛ همه فرشتگان را به سجده بر او واداشت؛ مقام خلافت خود را در زمين بدو بخشيد؛ هر آنچه را در آسمانها و زمين بود مسخر وى گردانيد و آن گاه به خود در اين آفرينش برتر تبريك گفت. آری به واسطه اين ويژگى هاى هفت گانه است كه انسان در اصل آفرينش و آغاز پيدايش بدانها مفتخر شده و بدين سان مخلوق برتر نام گرفته است.
پاسخ تفصیلی:
«انسان» راز آفرينش
«انسان» در توصيف قرآن، گزيده و دردانه مخلوقات و راز سر به مُهر كاروان هستى است. هيچ توصيفى از انسان، بيانگر ماهيت واقعى انسان با همه ابعاد و زواياى گوناگون وى نيست؛ جز آنچه در قرآن آمده است كه با بهترين و والاترين توصيفات او را معرفي مى كند، چونان كه هيچ آفريده اى را جز او بدان گونه توصيف نكرده است. به همين دليل، از آغاز پيدايش، مورد توجه و احترام ويژه خداوند بوده است. اينك به فهرستى از اين صفات و ويژگيها كه او را شايسته اين توجه و تكريم گردانيده بنگريد:
1. خداوند او را با دستان خويش آفريد: «مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ».(1)
2. از روح خود در وى دميد: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ».(2)
3. امانت خود را بدو سپرد: «إِنَّا عَرَضْنَا الْاَمَانَةَ عَلَى السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاِنْسَانُ».(3)
4. همه اسماء را به وى آموخت: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْمَاءَ كُلَّهَا».(4)
5. همه فرشتگان را به سجده بر او واداشت: «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا».(5)
6. مقام خلافت از خود را در زمين بدو بخشيد: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَةً».(6)
7. هر آنچه را در آسمانها و زمين بود مسخر وى گردانيد: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْاَرْضِ جَمِيعاً».(7)
پس آن گاه به خود در اين آفرينش برتر تبريك گفت: «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ».(8)
اين ويژگى هاى هفتگانه است كه انسان در اصل آفرينش و آغاز پيدايش بدانها مفتخر شده و بدين سان مخلوق برتر نام گرفته است. اينك به توضيحات بيشترى در اين زمينه مى پردازيم:
ويژگى هاى آفرينشى «انسان»
انسان در حقيقت آفرينش خود از امتيازاتى ويژه بهره مند است؛ خداوند اين تشريف را بدو بخشيده كه او را با دستان خود آفريده است؛ خطاب به ابليس مى فرمايد: «چه چيز تو را مانع شد كه آنچه را كه به دستان خود آفريده ام سجده كنى؟»(9) خداوند كه خالق همه اشياء است، پس بى ترديد خصوصيتى در آفرينش اين انسان بوده كه او را سزاوار اين تشريف كرده است. اين عنايت مخصوص او در حق اين موجود است كه شاهد آن، نفخه الهى است كه در او به وديعت نهاده شده. علامه طباطبايى مى نويسد: «اينكه آفرينش او را به دستان خود نسبت داده دليلى بر تشريف ويژه است، چنان كه فرموده «و در او از روح خود دميدم».(10) و اينكه فرموده با دو دست خود؛ كنايه از اهتمام ويژه او به آفرينش و صنع اوست، چرا كه انسان هرگاه در ساختن چيزى اهتمام ويژه داشته باشد هر دو دست خود را به كار مى گيرد».(11) دميدن روح الهى در او كنايه از آن است كه انسان در اصل وجود، از ملأ اعلاست؛ هرچند كه تن او برگرفته از عنصرى زمينى باشد. پس او به واقع پيش از آن كه عنصرى زمينى باشد آسمانى است.
آرى انسان، نخست از عنصر اين زمين و سپس از نفخه اى علوى پديده آمد كه او را از صف ديگر جانداران جدا ساخته و از امتيازات بزرگ انسانى بهره مندش گردانيده؛ امتيازاتى كه نخستين آنها امكان پيمودن مدارج جهانى ويژه است. اين نفخه، انسان را با ملأ اعلى ارتباط مى دهد و او را شايستگى مى بخشد تا با خداى خود مرتبط گردد، از او فرا گيرد، از حوزه عملكرد اندام و حواس برهد و به سراپرده انديشه و دل راه يابد. او را محرم راز هستى مى گرداند تا بر فراز زمان و مكان و فراتر از جولانگه اندام و حواس برجهد و گاهى به انديشه اى نامحدود نيز دست يابد.(12) و بدين سان انسان سزاوار آن شد كه امانت الهى ـ كه همان ودايع ربّانى و بلند و ملكوتى است ـ به وى سپرده شود؛ تنها او، و نه ديگران. اين ودايع در نيروى عظيمى كه انسان در طبيعت اوليه خود دارد خلاصه مى شود؛ نيرويى كه امكان چيرگى بر نيروهاى درونى طبيعت را بدو مى بخشد تا آنها را بدان گونه كه مى خواهد تسخير كند. اين همان نيروى اراده و تصميم گيرى و انديشه و تدبير است؛ نيروى انكار و خلاقيت، نيروى اكتشاف و به كارگيرى، و همان جسارت برداشتن بار اين مسؤوليت خطير.
سيد قطب مى گويد: «منظور از امانت، اراده و ادراك و جست و جو و تحمل مسؤوليتها بوده، و اين تفاوت انسان با بسيارى از مخلوقات خداوند است، و همين است دليل برترى انسان بر فرشتگان، كه خدا در ميان ملأ اعلى اعلام كرده بود و فرشتگان را به مقتضاى آن به سجده بر آدم واداشته بود. چنان كه در قرآن جاويد نيز فرمود: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»(13) اينك انسان بايد دليل اين برترى خود نزد خدا را بشناسد و بار امانتى را كه به اختيار خود برداشته بود بر دوش كشد؛ بار امانتى كه بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه شده بود و آنها ترسيدند و سربرتافتند».(14)
اين امانتى سترگى است كه اين مخلوق با جسمى خُرد، اما توانى بزرگ و عزمى استوار بر دوش كشيد. و چنين بود كه او در حق خويشتن ظلوم بود، چرا كه حق اين امانت را آن گونه كه بايد ادا نكرد. همچنين درباره خويشتن جهول بود، چرا كه از توان شگرف نهفته در وجود خويش ناآگاه بود و همچنان هست. اينگونه خداوند اسماء را بدو آموخت؛ يعنى توان شناخت حقايق، ويژگيها و آثار طبيعى اشياء را كه در چند و چون زيست او تأثير داشته و در گرو اراده اوست، تا در برآوردن نيازهاى خويش چنان كه مى خواهد به كارشان گيرد. و بدين سان علم با همه سپاه و لشكر خود در مسير آبادانى زمين و شكوفايى آن به پيش مى رود؛ چنان كه خداوند از انسان خواسته و فرموده است: «هُوَ أَنشَأَكُمْ مِنَ الْاَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا»(15)؛ (او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد [و به آبادانى آن گماشت]). و بدين سان انسان با اين ويژگيها خليفه خدا در زمين شد،(16) چرا كه به اراده خود و براساس نيروى درونى خويش در زمين تصرف كرده به آبادانى زمين و ساختن زندگى خود مى پردازد.
واداشتن فرشتگان به سجده بر او نيز كنايه از آن است كه بايد همه سپاه نور در برابر او خاضع باشند و بى هيچ سرپيچى به خواسته او تن در دهند؛ در برابر سپاه ظلمت، يعنى ابليس و لشكريان او، كه در جهت عكس مصالح انسان مى كوشند، مگر آنان كه خداوند از شرّ شياطين نگاهشان دارد: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَ كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلا»(17)؛ (به راستى تو را بر بندگان تسلطى نيست، و حمايت گرى چون پروردگارت تو را بس است). نيز تسخير همه آنچه در آسمانها و زمين است براى انسان(18)، كنايه از تسليم نيروى نهفته طبيعى در لايه هاى آسمانها و زمين براى اوست كه بى هيچ كم و كاستى سر بر فرمان وى دارند، البته تسخير بدان معنى است كه در فطرت انسان، امكان به تسخير درآوردن اين نيروها هست. پاك و منزّه است خالق بزرگى كه مخلوقى بدين بزرگى آفريده است، با اين اقتدار بر فراز همه مخلوقات.
اين دريافت ما از انسان است بر اساس صفحات نورانى قرآن كريم. اينك همانند چنين بزرگى و بزرگوارى در مخلوقى با اندامى چنين خُرد، و امكان و تسلطى چنين گسترده بر پهناى افق بى كران را كجا مى توان يافت؟!
أتزعم أنّك جسم صغير *** و فيك انطوى العالم الأكبر
مپندار خود را يكى جسم خُرد *** جهان مهين در وجودت سپرد
تبارك الله؛ اين بهترين آفريدگار؛ با آفرينش بهترين آفريده.
همه را براى تو آفريد و تو را براى خويش
خداوند در حديث قدسى معروف خطاب به بنى آدم، او را هدف از آفرينش دانسته(19)، چنان كه ذات اقدس او هدف از آفرينش انسان است. همان گونه كه خداوند همه موجودات عُلوى و سُفلى را مُسخّر ايشان كرده و زمام ايشان را به دست وى سپرده تا توان عظيم او را جلوه گر سازد، همچنين انسان را آفريده تا مظهر تامّ و تمام نماى قدرت ذات متعال او در آفرينش و صُنع بديعش باشد. آرى هيچ مخلوق ريز و درشتى نيست، جز آن كه مظهر تجلّى گوشه اى از نشانه هاى صانع حكيم است.
و في كلّ شىء له آية *** تدلّ على أنّه واحد
جمله ذرات جهان گواه صادق بر اين حقيقت اند:
كه يكى هست و هيچ نيست جز او *** وحده لا إله إلّا هو
اما انسان، آينه تمام نمايى بوده كه همه صفات جمال و جلال در او جلوه گر است. اگر بپرسند هدف از آفرينش آنچه در آسمانها و زمين است چيست؟ پاسخ از زبان قرآن چنين است: انسان؛ امانت دار امانت خدا و جانشين او در زمين. اگر بپرسند هدف از آفرينش خود انسان چيست؟ پاسخ خواهيم داد: خداى صانع حكيم؛ زيرا انسان آن سان كه بر آفرينش و نوآورى قدرت يافته، آينه تمام نماى اسماء و صفات او گرديده، پس همو وجه الله اكمل و عين الله اتمّ خواهد بود. پس انسان هدف آفرينش ماسواست، و هدف از آفرينش او نيز خداست، بنابراين خداى تعالى غاية الغايات و هدف نهايى است. و اين روايت معروف نيز بدين حقيقت اشاره دارد: «كُنتُ كنزاً مَخفيّاً فأَحْبَبْتُ أن اُعرف، فَخَلَقْتُ الْخَلقَ لِكَى اُعرف»؛(20) (گنجى نهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم). آرى جمال جميل عزّوجلّ در سراپرده غيب بود و چون در صبح ازل اراده كرد تا جلوه اى كند، انسان مجلاى اتمّ او گرديد و بس. و چنين بود كه افاضه حضرت بارى تعالى كه همان تجلّى ذات اقدس اوست، در آفرينش صُنع بديع او نمود يافت كه مظهر اتمّ آن همان انسان بود.(21)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.