داستانهای قرآن؛ خیالی و فرضی یا واقع گرایانه و عینی؟

آيا «قصص قرآن» مانند داستان‌های ساير كتب، انگاره‌هايى خيالى و فرضى است؟!

داستان‌هاى قرآن، واقعى و تجربه‌هایى تلخ و شیرین از زندگى بشر است كه قرآن براى عبرت آموزى یاد كرده است؛ و پر واضح است كه از انگاره‌هاى وهمى و خاطره‌هاى خیالى، پندآموزى میسّر نیست. البته باید توجه داشت كه قرآن این حوادث تاریخى را با بیانى ادبى و هنرى به زیباترین شكل به تصویر كشیده است تا جذّابیت و تأثیر آن بیشتر شود. به طور كلّى شیوه قرآن آن است كه براى اثرگذار كردن آموزه‌هاى خویش و پیشبرد دعوت حق، ضمن پایبندى به واقع، هنر را به خدمت مى‌گیرد و از امور وهمى و خیالى صِرف پرهیز مى‌كند؛ زیرا امور خیالى تأثیرگذارى پایدارى ندارد و دانشمندان علوم تربیتى بر این نكته تأكید دارند كه از بنا كردن پایه‌هاى تربیتى بر بنیان‌هاى ناپایدار باید پرهیز كرد؛ چراكه چنین ساختمانى قوام و دوامى نخواهد داشت و فرو مى‌ریزد.

اهداف و حکمت های داستانهای قرآنی؟

قصص قرآنى چه اهداف و حكمتهایی را دنبال می کنند؟

قصص قرآنى از نظر محتوا و هدف شامل همه حكمت‌هاى نزول قرآن مى شود و در اين راه شيوه‌اى كارآمد است. از اين رو قرآن داستان را براى اثبات وحى و نبوت، يگانگى خدا، هم ريشه بودن اديان آسمانى و نيز براى بيم و نويد، نشان دادن نمودهاى قدرت الهى، سرانجام نيك و بدى، صبر يا ناشكيبايى، سپاسگزارى يا سركشى و ديگر اهداف رسالى، تربيتى و يا سنت‌هاى تاريخى و اجتماعى به كار مى برد.

ملاک و معیار در «مکّي» يا «مدني» بودن آيات و سُوَر

با چه ملاک و معیاری می توان یک آیه یا سوره را «مکّي» يا «مدني» دانست؟

بر اساس روایات، سه معيار در تقسیم سوره ها به «مکّي» يا «مدني» وجود دارد: 1. معيار زمان؛ که ملاك هجرت پيامبر(ص) از مكّه به مدينه است. 2. معيار مكان: هر چه در مكّه و پيرامون آن نازل شده مكّي است و هر چه در مدينه و پيرامون آن نازل گرديده مدني است. 3. معيار خطاب: هر سوره كه خطاب به مشركان باشد مكّي و هر سوره اى كه خطاب به مؤمنان باشد، مدني است. البته به خاطر جامع و مانع نبودن این ملاکها به سراغ علائم تشخيص ديگري مي رويم مانند: نصّ و خبر؛ علائم ظاهرى؛ علائم محتوايى و معنوى.

تفاوت «شأن نزول» با «اسباب نزول»

آیا «شأن نزول» با «اسباب نزول» به یک معناست یا با هم متفاوت هستند؟

در بیان تفاوت «شأن نزول» با «اسباب نزول»، باید گفت: شأن نزول اعمّ از سبب نزول است: هرگاه درباره شخص و يا حادثه‌ اي، خواه در گذشته، حال يا آينده و يا درباره فرض احكام، آيه يا آياتى نازل شود، همه اين موارد را شأن نزول آن آيات مى گويند، مثلا مى گويند كه فلان آيه درباره عصمت انبياء يا حضرت ابراهيم(ع) و... نازل شده كه اين موارد را شأن نزول آيه مى گويند. اما سبب نزول، حادثه يا پيش آمدى است كه متعاقب آن، آيه يا آياتى نازل شده باشد و به عبارت ديگر آن پيش آمد باعث و موجب نزول گرديده باشد. لذا سبب، اخصّ است و شأن اعمّ است.

پاسداشت مقام «انسان» در قرآن

قرآن كريم در مقام تعريف «انسان» چه بياني دارد؟

هيچ توصيفى از «انسان»، بيانگر ماهيت واقعى انسان با همه ابعاد و زواياى گوناگون وى نيست؛ جز آنچه در قرآن آمده است كه با بهترين و والاترين توصيفات او را معرفي مى كند. قرآن می گوید: خداوند انسان را با دستان خود آفريد؛ از روح خود در وي دميد؛ امانت خود را به او سپرد؛ همه اسماء را به وي آموخت؛ همه فرشتگان را به سجده بر او واداشت؛ مقام خلافت خود را در زمين بدو بخشيد؛ هر آنچه را در آسمانها و زمين بود مسخر وى گردانيد و آن گاه به خود در اين آفرينش برتر تبريك گفت. آری به واسطه اين ويژگى هاى هفت گانه است كه انسان در اصل آفرينش و آغاز پيدايش بدانها مفتخر شده و بدين سان مخلوق برتر نام گرفته است.

چند اشتباه نحوی در قرآن!

بهانه جویان مستشرق به زعم خویش چه ایراداتی را به عنوان اشتباهات نحوی بر قرآن وارد کرده اند؟!

این اشکالات ناشی از بیگانگی این افراد نسبت به قرآن کریم و اصول و مبانی ادبیات عرب می‌باشد؛ و چه ناپسند است كسانى كه از قواعد زبان عربى آگاهى ندارند، بر كهن‌ترين و محكم‌ترين سند موجود اين زبانِ استوار اشكال كنند! آری قرآن صحيح ترين اسناد در دسترس ادب عربى است كه اصالت و ماندگارى اين زبان، وامدار آن مى باشد. كتابى كه معيار سبك بيانى عرب در همه عصرها و نسلها بوده و هست و اين حقيقتى است كه سرسپردگى آنان به اين كتاب آسمانى نشانگر آن است....

«كفر»، سرانجام «تكبّر»

بر اساس آیات و روایات، سرانجام تكبّرِ «ابليس» به کجا منتهي شد؟

بر اساس آيات و روايات، تكبّرِ «ابليس» سرانجام به «كفر» او انجاميد؛ زيرا دستور پروردگار مبنی بر سجده بر آدم(ع) را غير حكيمانه پنداشت و مطرود درگاه الهی گشت؛ اما او مى تواند با سجده كردن بر آدم به توبه واقعي دست يابد.

پیامدهاي منفی «تعصّب» و «تکبّر»

امام علی(علیه السلام) در خطبه 192 نهج البلاغه، درباره پیامدهاي منفی «تعصّب» و «تکبّر» چه هشدارهایی می دهد؟

امام علی(ع) با هشدار نسبت به «تعصّب نابجا» و «تکبّر» می فرماید: «شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهليّت را كه در دل هايتان پنهان شده خاموش سازيد؛ زيرا اين نخوت و تعصّب ناروا كه در مسلمان پيدا مى شود از القائات شيطان و نخوت ها و فسادها و وسوسه هاى اوست، تاج تواضع بر سر نهيد، و خودبرتربيني را زير پا افكنيد، حلقه هاى زنجير تكبّر را از گردن فرو نهيد و فروتنى را سنگر ميان خود و دشمنتان يعنى ابليس و سپاهيانش برگزينيد؛ زيرا او از هر امّتى لشكريان و ياوران و پيادگان و سوارانى دارد كه با كمك آنها در ميان همه اقوام و گروه ها نفوذ مى كند».

«نظریه تکامل» از منظر اسلام؟

آیا قرآن و نهج البلاغه، «نظریه تکامل» درباره خلقت و آفرینش اولیّه انسان را تأیید می نمایند؟

طبق آیات قرآن و روایات اسلامی، نخستین انسان از گل آفریده شده و حاصل تکامل انواع نمی باشد. قرآن کیفیّت آفرینش «انسان و نسلش» را در سوره سجده، آیه 7 و 8 چنین بیان می کند: «بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طينٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهين»؛ (آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد* سپس نسل او را از عصاره اى از آب ناچيز و بى قدر آفريد).

سجده ملائکه و حضرت یعقوب(ع) بر غیر خدا!

با توجّه به اختصاص سجده برای خدا، دليل سجده کردن حضرت يعقوب(ع) و فرزندانش در مقابل یوسف(ع)، و سجده ملائکه در برابر آدم(ع) چيست؟

اولا: اينكه گمان شود «سجده» عبادتی ذاتى است و به جز «عبادت» هيچ عنوان ديگر بر آن منطبق نمی گردد، صحيح نيست؛ برای تحقّق عبادت، «قصد عبادت» نیز لازم است. اگر منظور از سجده صرف تحيّت و يا احترام باشد، بدون اينكه براى مسجود مقام ربوبيتی منظور گردد، در اينصورت نه دليل شرعى بر حرمت چنين سجده‏ اى هست، و نه دلیل عقلى.
ثانیا: سجده خانواده حضرت یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع)، يا براى خدا (سجده شكر) بوده که در اين صورت، در عين اينكه براى خدا بوده، تجليل و احترام براى حضرت یوسف(ع) نيز محسوب مى ‏شده است. یا اینکه، منظور از سجده مفهوم وسيع آن يعنى خضوع و تواضع است. از این دو معنا، معناى اول نزديك تر به نظر مى رسد. روایات نیز مؤید این معنا هستند؛ «كَانَ سُجُودُهُم ذَلِک عِبَادَة لِلِه».
ثالثا: سجده فرشتگان نیز یا براى خدا بود؛ ولى به خاطر آفرينش چنين موجود شگرفى به سوی آدم سجده کردند. يا اينكه سجده آنها براى آدم به معناى «خضوع» بود، نه پرستش. روایات مؤید هر دو معنا هستند؛ «كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

يا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْراً فَاِنَّ هذِهِ الا يّامَ اَيّامُ حُزْنٍ کانتْ عَلَينا اَهْلِ الْبَيْتِ عليهم السّلام .

اى دعبل ! دوست دارم که برايم شعرى بسرايى و بخوانى ، چرا که اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است .

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567