پاسخ اجمالی:
حقيقت بینایی و شنوایی با مفاهیم مادی و جسمانی پیوند خورده و قابل جدایی از آن نیست، امری که درباره خداوند به عنوان وجودی مجرد از جسم و مادّه قابل تصور نیست. طبق آنچه از معارف امامان اهل بیت(ع) بر می آید، سميع و بصير بودن خداوند چيزى جز «علم و آگاهى» او نسبت به پدیده های «شنیدنی» و «دیدنی» نيست. یعنی در حالی که انسان به عنوان موجود مادّی ناچار است به وسیله اعضا و ابزار مادّى به «آگاهى» از دیدنی ها و شنیدنی ها دست یابد، خداوند در درک خود، نیازى به چیزى ندارد و هستی با تمام تصاویر و صداهای خود پیش او حاضر است و به آنها علم حضوری دارد، از این جهت خداوند بدون هیچ مقدّمه اى مى تواند سمیع و بصیر باشد.
پاسخ تفصیلی:
توجّه دادن منابع دینی به بینایی و شنوایی الهی
در قرآن مجید دو صفت «سمیع» و «بصیر» ده مرتبه ـ در کنار هم ـ برای بیان اوصاف خداوند متعال به کار رفته است.(1) جهت گيرى قرآن در توصيف خداوند به اين دو وصف از يك سو به مؤمنان آرامش مى بخشد كه در همه حال تحت رعايت پروردگار و حمايت او قرار دارند، و از سوى دیگر به آنها هشدار مى دهد كه مراقب گفتار و كردار خويش باشند كه چشم و گوش علم الهى محيط بر آنها است!(2)
در روایات اسلامی نیز به این مورد از صفات الهی و تأثیر تربیتی آن اشاره شده است. برای مثال در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یاران خاصّش، اسحاق بن عمار فرمود: (آن چنان از خدا بترس که گویى او را مى بینى و اگر او را نمى بینى او تو را مى بیند! و اگر فکر مى کنى او تو را نمى بیند کافر شده اى و اگر مى دانى که او تو را مى بیند سپس در برابر او به عصیان برمى خیزى در واقع او را از کوچک ترین ناظران بر خود شمرده اى!)؛ «خَفِ اللهَ کَانَّکَ تَراهُ وَ اِنْ کُنْتَ لا تَراهُ فَانَّهُ یَراکَ، فَاِنْ کُنْتَ تَرَى اَنَّهُ لایَراکَ فَقَدْ کَفَرْتَ، وَ اِنْ کُنْتَ تَعْلَمَ اَنَّهُ یَراکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ اَهْوَنِ النّاظِرینَ عَلَیْکَ».(3)
معنای بینایی و شنوایی درباره ساحت قدس الهی؟
چگونه مى توان خدا را با دو صفت «بینایی» و «شنوایی» توصيف نمود؟ این سؤال را از این رو می پرسیم که می دانیم حقيقت بينايى جز اين نيست كه تصوير اشياء از راه مردمک و عدسى چشم، روى پرده «شبكيه» منعكس گردد و اعصاب بينايى آن را به مغز مخابره كند و همچنين واقعيت شنوايى اين است كه امواج صوتى، به گوش كه داراى پرده و استخوان ها و اعصاب مخصوصى است برسد و از آنجا به مغز مخابره گردد. در اين صورت چگونه مى توان خدا را با اين دو صفت توصيف كرد در صورتى كه او پيراسته از اين موضوعات است؟!
در پاسخ به این سؤال می گوییم که محقّقان بر اين عقيده اند كه سميع و بصير بودن خداوند چيزى جز علم و آگاهى او نسبت به «اصوات» و «مبصرات»، يعنى پدیده های «شنیدنی» و «دیدنی» نيست. البته اين دو واژه از آنجا كه در آغاز براى قوّه شنوایى و بينایى ما وضع شده، هميشه تداعى «گوش» و «چشم» را با خود دارد ولى واضح است اين الفاظ هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى روند از مفاهيم جسمانى و آلات و ادوات مجرّد و برهنه مى گردد؛ چرا كه ذات پاک او مافوق جسم و جسمانيّات است. البته اين يک معنى مجازى نيست و اگر هم آن را مجاز بناميم مجازِ مافوق الحقيقه (بالاتر از معنى حقيقى) است. زيرا او چنان احاطه و آگاهى به اصوات و مناظر دارد، و چنان همه اين امور نزد او حاضرند كه از هر گونه شنوایى و بينایى برتر و بالاتر است؛ و لذا خداوند در دعاها به عنوان «اَسمَع السَّامِعِين»؛ (شنواترین شنوندگان» و «اَبصَر النَّاظِرِين»؛ (بیناترین بینندگان) توصيف شده است.(4)
بنابر این مقصود از توصيف خداوند به اين دو صفت اين است كه تمام ديدنى ها و شنيدنى ها پيش او حاضرند، هرگز خداوند از آنها غافل نيست؛ و به عبارت ديگر، آنچه را كه ديگران با چشم و گوش مى بينند و يا مى شنوند او با علم نامتناهى خود از آن آگاه بوده و اطّلاع دارد. از اين نظر دانشمندان عقايد و مذاهب، حقيقت اين دو صفت را به «علم نامتناهى خداوند» بازگشت مى دهند و چنين مى گويند که نتيجه اى را كه يك انسان بينا و شنوا پس از فعّاليت هاى زيادى كه اعضاى مخصوص بينايى و شنوايى انجام مى دهند مى گيرد اين است كه از ديدنى ها و شنيدنى ها آگاه مى گردد. هرگاه وجودى مانند خداوند بدون عضو و فعاليت هاى فيزيكى از ديدنى ها و شنيدنى ها به طور كامل ترى آگاه گرديد، قطعا صحيح خواهد بود كه بگوييم بينا و شنواست؛(5) هرچند که چشمی برای دیدن، و گوشی برای شنیدن ندارد. به عبارت دیگر اگر حقیقت بینایی و شنوایی – چه درباره انسان که با فعالیت های عضوی به آن هدف می رسد و چه درباره غیر او – همان آگاهی از دیدنی ها و شنیدنی ها باشد بنابراین خداوندی که از بالاترین مراتب آگاهی از دیدنی ها و شنیدنی هاست، به طریق اولی «بصیر» و «سمیع» است.
در توضیحی بیشترِ آنچه را پیش از این اجمالا گفتیم نیز می توان این گونه بیان کرد که از آن جا که انسان یک پدیده مادّى است و نمى تواند بدون ابزار مادّى کارى را انجام دهد، از این جهت ناچار است که به وسیله اعضا و ابزار مادّى و فعّالیت هاى ویژه آن، به نتیجه مطلوب که آگاهى از مبصرات و مسموعات است برسد، ولی خداوند بالاتر از مادّه است و در درک خود، نیازى به چیزى ندارد و جهان با تمام چهره هاى گوناگون خود پیش او حاضر است از این جهت بدون هیچ مقدّمه اى مى تواند سمیع و بصیر باشد؛ زیرا تمام دیدنى ها و شنیدنى ها پیش او حاضر است.(6)
معنای شنوایی و بینایی الهی در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)؟
امکان اطلاع خداوند از دیدنی ها و شنیدنی ها بدون بهره گیری از ابزارهای مادی مورد استفاده آدمی، امری است که در بسیاری از احادیث به جا مانده از معصومین نیز بیان شده است. برای مثال می بینیم که حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه صریحا تشبّه خداوند به مخلوقاتش را در اتّصاف به «سمیع» و «بصیر» نفی می کند و می فرماید: «وَلَا يَنْظُرُ بِعَيْنٍ»(7)؛ (خدا با چشم نمی بیند [یعنی معنای بصیر بودن نزد وی، همچون نگاه کردن آدمی با چشم نیست]). نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: «كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَام»(8)؛ (هر شنونده اى غير از او، از درك صداهاى ضعيف، كر است. صداهاى قوى گوش او را كر مى كند و آوازهاى دور را نمى شنود و هر بيننده اى غير از او از ديدن رنگ هاى مخفى و اجسام بسيار كوچك ناتوان است). از حضرت امیر(ع) در جای دیگری نیز نقل شده که فرمود: «السَّمِيعِ لَا بِأَدَاةٍ وَ الْبَصِيرِ لَا بِتَفْرِيقِ آلَة»(9)؛ (او شنوا است ولى نه به وسيله دستگاه شنوائى و بينا است ولى نه با گشودن پلك چشم ها).
امام صادق(علیه السلام) نیز درباره چگونگی درک شنیدنی ها و دیدنی ها نزد ساحت حضرت حقّ می فرماید: «سَمِيعٌ بَصِيرٌ، سَمِيعٌ بِغَيْرِ جَارِحَةٍ وَ بَصِيرٌ بِغَيْرِ آلَةٍ بَلْ يَسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَ يُبْصِرُ بِنَفْسِه»(10)؛ (خدا شنوا و بينا است؛ شنوا است بدون دستگاه شنوايى، و بينا است بدون ادوات حسّى؛ بلكه بالذات مى شنود و مى بيند). در حدیثی دیگر و از قول خود آن حضرت می خوانیم که شخصی خدمت شان رسید و گفت که شخصی از دوستان شما مدّعی است که: خداوند متعال همواره سميع بوده به وسيله گوش، و بصير بوده به كمك چشم، و عالم بوده به وسيله علم (زائد بر ذات) و قادر بوده به قدرت (زائد بر ذات). امام خشمگين شد و فرمود: (كسى كه اين سخن را بگويد و به آن عقيده داشته باشد مشرک است و بهره اى از ولايت ما ندارد. خداوند متعال ذاتى است عين عالم و سميع و بصير و قادر [و اين صفات زائد بر ذات او نيست])؛ «مَنْ قالَ ذلِكَ وَ دانَ بِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ، وَ لَيْسَ مِنْ وِلايَتِنا عَلَى شَيءٍ، انَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالَى ذاتٌ عَلّامَةٌ سَميعَةٌ بَصيرَةٌ قادِرَةٌ».(11)
طبق بیان امام، صفات الهی عین ذات خداوند است و از جسم و ماده منزّه و بی نیاز می باشند. امّا اگر ما صفات الهی را جدای از ذاتش بدانیم و یا برای بصیر و سمیع بودن خداوند عضو یا ابزار و آلاتی مادی ـ همانند انسان ـ فرض کنیم، خداوند را محتاج و نیازمند به آن دانسته ایم و مشرک شده ایم.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.