پاسخ اجمالی:
تفاوت های جسمی و روحی مرد و زن موجب می شود احکام آنها که از سوی خالق آنها (داناترین شخص به ویژگی ها و تفاوت آنها) تشریع شده، به منظور تناسب یافتن با ویژگی های شخصیتی آنها، مختلف و متفاوت باشند. جنس زن براى انجام وظايفى متفاوت با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرينش، وظيفه حساس مادرى و پرورش نسل هاى نيرومند را بر عهده او گذارده به همين دليل سهم بيشترى از عواطف و احساسات به او داده است در حالى كه طبق اين قانون وظايف خشن و سنگين تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده و سهم بيشترى از تفكر به او اختصاص يافته است. بنابراین تفاوت ها، تشریع احکام یکسان و اختصاص حقوق و تعریف نقش های یکسان برای دو جنسی که تفاوت های ماهوی با همدیگر دارند، نه تنها عادلانه نیست بلکه بسیار هم غیرمنطقی است.
پاسخ تفصیلی:
در مواجهه با مباحث زنان و تفاوت تکالیف و احکام آنان با مردان، دو ديدگاه اساسی وجود دارد. عده ای خصوصا در دنيای غرب تلاش می كنند ميان زن و مرد از لحاظ قوانين، مقررات، حقوق و وظايف، وضع واحد و مشابهی پدید آورند و تفاوت های طبيعی و غریزی جسمی و روحی زن و مرد را ناديده بگيرند. برخی ديگر خصوصا با عنايت به آموزه های اسلام، معتقدند كه زن و مرد در جهاتی متعدد با يكديگر تفاوت دارند و خلقت و طبيعت، آنها را يكنواخت نخواسته است و لذا در موارد بسیاری از حقوق، تکالیف و مجازات ها وضع مشابهی ندارند.(1) بر این اساس، تفاوت هایی که در برخی احکام اسلام بین زن و مرد وجود دارد، شائبه بی عدالتی احکام اسلامی و نگاه تبعیض آمیز این دین آسمانی را علیه زنان در ذهن برخی از مردم به وجود آورده است. ما در اینجا برای رفع این شبهه می کوشیم نظر اسلام را درباره اصل وجود این تفاوت های جسمی و روحی و آثار اجتماعی و حقوقی و شرعی مترتب بر آن را بیان کنیم و توضیح بدهیم.
سرشت و طینت الهی واحد زنان و مردان در آفرینش
اولین پرسش در زمینه تفاوت زن و مرد این است که آیا زن و مـرد از نـظر ماهیت و اصل آفرینش تفاوتی با هم دارند یـا خیر؟ آیا تفاوت زن و مرد ریـشه در تـفاوت آنها در سرشت و طینت شان دارد؟ آیا آن ها دارای دو سرشت متفاوت اند؟ پاسخ به این سؤال نوع نگرش به زن و مرد را متفاوت خواهد کرد اما پیش از پاسخ به این پرسش باید این اصل مهم اسلامی و قرآنی را در نظر بگیریم که در دیدگاه دینی، تفاوتی بین زن و مرد در اصل خلقت و بهره مندی از گوهر آفرینش وجود ندارد.
درباره خـلقت زن و مـرد، آیات متعددی وارد شده اند که شاید مهم ترین و صریح ترین آنها آیه اول سـوره نـساء است که در آن می خوانیم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء»؛ (ای مردم بترسيد از پروردگارتان، آن که، شما را از يک تن بيافريد و از آن يک تن همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسيار پديد آورد). قرآن پس از سفارش به تقوا داشتن از پروردگاری که انسان را خلق کرده است می فرماید: همان پروردگاری کـه شـما را از نـفس واحدی آفرید و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرد و از این دو صنف، مردان و زنان فراوانی پدید آمدند. این آیه تصریح می کند که همه انسان ها، اعم از زن و مرد، از«یک نفس» آفریده شده اند. مرحوم طبرسی در ایـن باره می فرماید: مراد از«نفس»در آیه، به اجماع همه مفسّران آدم(علیه السّلام) است.(2) این بدان معناست که جمله افراد بشر اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل سرچشمه می گیرند و گوهر آفرینش آنها به یک گوهر و یک نفس برمی گردد.
تفاوت زنان و مردان در نیروهای جسمی و روحی و اقتضای این تفاوت ها
برخورداری مشترک زن و مرد از این گوهر الهی، لزوما به این معنا نيست كه آنها در همه چيز برابرند و همراه يكديگر گام بردارند. با توجه به اختلاف دامنه دارى كه بين نيروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد، روشن می شود که لازم نیست این دو جنس در همه چیز مساوی باشند. جنس زن براى انجام وظايفى متفاوت با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرينش، وظيفه حساس مادرى و پرورش نسل هاى نيرومند را بر عهده او گذارده به همين دليل سهم بيشترى از عواطف و احساسات به او داده است در حالى كه طبق اين قانون وظايف خشن و سنگين تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده و سهم بيشترى از تفكر به او اختصاص يافته. بنابراين اگر بخواهيم عدالت را اجرا كنيم بايد پاره اى از وظايف اجتماعى كه نياز بيشترى به انديشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود و وظايفى كه عواطف و احساسات بيشترى را مى طلبد بر عهده زنان و به همين دليل مديريت خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است.(3)
اما چرا این چنین است؟ زنان و مردان مشخصا چه تفاوت های جسمی و روانی با یکدیگر دارند که موجب تفاوت آنها می شود؟ در پاسخ به این سؤال می گوییم که حتی با صرف نظر از تفاوت های زنان و مردان در مواردی همچون اختلاف کروموزوم ها (4)، تفاوت در هورمون ها، غدد و میزان ترشح آنها(5)، تفاوت نوع سلول ها(6)، تفاوت دستگاه تناسلی و پیچیدگی آن نزد زنان(7)، تفاوت در طول عمر(8)، تفاوت در استخوان بندی بدن به خصوص جمجمه و استخوان های لگن(9) و...؛ جدا از همه این تفاوت های جسمی که مورد تأیید و تأکید دانشمندان، پزشکان و فیزیولوژیست های رشتههای علمی گوناگون واقع شده است، مردان و زنان تفاوت های بسیار برجسته ای نیز در مسائل روانی و شخصیتی دارند.
پسران در محاسبه مسائل مربوط به فضا و رياضيات، به خصوص در هندسه تجسمی موفق تر از دختران هستند و دختران در یادگیری زبان های خارجی و ظرائف هنری، توانمندتر از پسران اند.(10) علاوه بر آن مردان در دريافت و تحلیل مفاهيم انتزاعی بهتر از زنان اند(11)، وسعت بخشی از مغز كه هنگام درگيری زنان با خاطرات غم انگيز فعال می شود، هشت برابر مردان است و مغز مردان به گونه ای طراحی شده كه اطلاعات را منظم تر و مرتب تر دسته بندی می كند.(12) مغز پسران برای واكنش به اشياء و اشكال و مغز دختر ان برای حساسيت در برابر انسان ها و چهره ها طراح شده است.(13)
شكل گيری هويت دختران، تنها برای استقلال شخصيت نيست بلكه برای همكاری و صميميت و مراقبت از ديگران نيز هست. در حالی كه هويت پسران از اساس برای استقلال و رقابت و فرديت شكل می گيرد.(14) گفت و گو و تبادل نظر برای پسران، وسيله ای برای انتقال پيام است اما برای دختران، بيشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است.(15) از دوره كودكی، خودنمايی در دختران بيشتر به چشم می خورد و با آرايش ظاهر و پوشيدن لباس زيبا به لذتی وصف ناپذير دست می يابد.(16) مردان عصبانيت خود را غالبا به صورت خشونت های فيزيکی اعمال می كند و به رقابت ميل بيشتری دارد اما زنان عصبانيت خود را بيشتر به شكل غيرمستقيم، يعنی مقاومت منفی كه گاه به شكل قهر، كينه توزی، سكوت يا شايعه پراكنی است، ظاهر می سازند.(17)
تفاوت زنان و مردان در مدیریت عواطف و احساسات
علاوه بر این موارد، تفاوت روانی مهم دیگری نیز بین زنان و مردان وجود دارد. تسلّط بر خود و ضبط و مهار عواطف و احساسات، شرط اول تفکر صحیح و سنجش و داوری درست است و زن در این زمینه آسـیب پذیرتر و ناتوان تر است. زیرا شدت عاطفه در زنان مانعی جدی از نگرش عـقلانی بـه مـسأله است اما مرد چون عواطف ضعیف تری دارد با سهولت بیشتری می تواند بر خود تسلّط یابد و با فرو نشاندن گرد و غباری که عواطف و احساسات برمی انگیزند به روشنی و وضوح واقعیات را ببیند و از سـر واقع بینی حکم و داوری کند. به تعبیر دیگر، تفکر واقع بینانه و ژرف نگرانه و درست فقط در فضای خالی از عواطف و احساسات روی می نماید. بنابراین پیش از هر کار باید این عوامل مزاحم را از صحنه خارج کرد. در زنان این طرد و اخراج با دشواری بسیار صورت می پذیرد و در مرد با صعوبت کمتر. اینکه قدرت تعقّل در مرد بیشتر است ناشی از قوت خود مرد نیست بلکه معلول صفت دشمنان تعقّل در اوست.(18) در واقع می توان گفت قدرت تعقّل در هر دو جنس وجود دارد ولی در مرد به لحاظ اینکه مانع کمتر می باشد، اقتضای تعقّل بیشتر است.
همه این تفاوت ها موجب می شود احکام زنان و مردان که از سوی خالق آنها (داناترین شخص به ویژگی ها و تفاوت آنها) تشریع شده، به منظور تناسب یافتن با ویژگی های شخصیتی آنها، مختلف و متفاوت باشند.(19) مثلا در مسأله قضاوت در اسلام، زنان نمی توانند قاضی شوند. شاید یکی از حکمت های این حکم این باشد که قاضی بـا شـنیدن یـا تخیل و تصور اتهاماتی طرح شده در محکمه، هر چند مـصنوعی، شـدیدا نـگران و مـضطرب مـی شود و آرامـش روحی و روانی ای را که برای قاضی در مقام استماع و بررسی گـفته ها و تصمیم گیری ضروری است به آسانی از دست میدهد. زیرا زنان در ایمان قوی و در مقام خشم و خشنودی بسیار سریع عمل می کنند. از آن گذشته خوش باوری زنان به قدری است که سریع تر از حد معمول و متعارف به نـتیجه مـی رسند و مطمئن می شوند و رأی می دهند و نیز بیشتر از مردان تحت تأثیر عوامل احساسی و عاطفی قرار می گیرند. یعنی اگر تطمیع شوند و یا جان و مال خود یا فرزندان شان مورد تهدید قرار گیرد دست و زبـان شان از صـدور رأی و اجرای حکم سست می شود و در نتیجه اگر حکم خلاف هم ندهد حکم به حق نمی دهد و پرونده را متوقف می کند.(20)
جایگاه اقتصادی مردان و اثر آن در نوع احکام
مثال دیگر تفاوت حکم زنان و مردان در موضوع «قصاص» است. ممكن است بعضى ايراد كنند كه در آيات قصاص دستور داده شده كه نبايد «مرد» بخاطر قتل «زن» مورد قصاص قرار گيرد. مگر خون مرد از خون زن رنگين تر است؟ چرا مرد جنايتكار به خاطر كشتن زن و ريختن خون ناحق، از انسان هایى كه بيش از نصف جمعيت روى زمين را تشكيل مى دهند قصاص نشود؟
در پاسخ بايد گفت: مفهوم آيه اين نيست كه مرد نبايد در برابر زن قصاص شود بلكه همان طور كه در فقه اسلام مشروحاً بيان شده اولياى زن مقتول مى توانند مرد جنايتكار را به قصاص برسانند به شرط آنكه نصف مبلغ ديه را بپردازند. به عبارت ديگر منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قيد و شرط است ولى با پرداخت نصف ديه كشتن او جايز است. لازم به توضيح نيست كه پرداخت مبلغ مزبور براى اجراى قصاص نه به خاطر اين است كه زن از مرتبه انسانيت دورتر است و يا خون او كم رنگ تر از خون مرد است اين توهمى است كاملا بي جا و غيرمنطقى كه شايد لفظ و تعبير «خون بها» ريشه اين توهم شده است. پرداخت نصف ديه تنها به خاطر جبران خسارتى است كه با قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او مى شود.
توضيح اينكه: مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مى شوند و با فعاليت هاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش درمى آورند بنابراين تفاوت ميان از بين رفتن «مرد» و «زن» از نظر اقتصادى و جنبه هاى مالى بر كسى پوشيده نيست كه اگر اين تفاوت مراعات نشود خسارت بى دليلى به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بى گناه او وارد مى شود لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد رعايت حقوق همه افراد را كرده و از اين خلأ اقتصادى و ضربه نابخشودنى كه به يك خانواده مى خورد جلوگيرى نموده است. اسلام هرگز اجازه نمى دهد كه به بهانه لفظ «تساوى» حقوق افراد ديگرى مانند فرزندان شخصى كه مورد قصاص قرار گرفته پايمال گردد.(21)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.