پاسخ اجمالی:
زیبایی مفهومی است که از «کمال» ناشی از انسجام و پیوستگی و نظم اجزای یک شیء ناشی می شود و اگرچه اغلب به پدیده های مادی و جسمانی منتسب می گردد، امّا پدیده های غیرمادی مثل رفتارهای اخلاقی، احساسات انسانی و درک ادبی و شاعرانه نیز می تواند متصف به آن گردد. از آنجا که خداوند وجودی دارای تمام کمالات است، لاجرم قابل اتصاف به اوصافی چون «زیبا» و «جمیل» نیز هست و اگر گفته شود خداوند «زيبا» است، منظور زيبايى جسمى نيست بلكه منظور كمال واقعى است؛ زيرا خداوند وجودى است كه تمام كمالاتى را كه به تصور ما بيايد يا نيايد داراست. پس منظور از «زیبایی» برای خدا، چیزی جز «کمال واقعی» او نیست. همچنین خداوند متعال از این جهت که خالق حقیقی همه زیبایی های موجود در عوالم مادی و غیرمادی است، واجد بالاترین مراتب جمال نیز هست.
پاسخ تفصیلی:
آدمی هنگام مواجهه با چهره های زیبا، آن را «جمیل» می یابد. همچنین وقتی به دامان طبیعت می رود و به مناظری چون آبشارهای خروشان و جنگل های به هم پیوسته و کوه های سر به فلک کشیده می نگرد، برای توصیف آنها از وصف «زیبا» استفاده می کند. علاوه بر آن وقتی به آثار هنری و معماری فاخر و متوازن، می رسد باز هم در توصیف آنها می گوید که همه آنها «زیبا» هستند. آنچه در همه این توصیفات مشهود است، وجود ویژگی های جسمانی و مادی در موضوعات مورد توصیف انسان بود.
با این وجود آیا نسبت دادن «جمال» و «زیبایی» به وجودی چون خدا که طبق باور مؤمنان، هیچ جنبه مادی ندارد، می تواند صحیح باشد؟
در پاسخ این سؤال به طور کلی می گوییم که منظور از «زیبایی» برای خدا، چیزی جز «کمال واقعی» او نیست.
برای توضیح بیشتر می گوییم: پیش از هر چیز باید «شئ زیبا» را از «مفهوم زیبایی» جدا بدانیم. حقیقتِ همه چهره ها و مناظر و آثار هنری زیبا، چیزی جز جرم های مادی و جسمانی نیست و برای مثال نمی تواند دست روی بخش یا یکی از جزئیات شان گذاشت و گفت «زیبایی» محصول این جزء خاص از وجودشان است بلکه در کنار هم قرار گرفتن آن جزئیات مادی است که موجب می شود ما احساس کنیم که این کلیت برآمده از آن جزئیات سزاوار منتسب شدن به «مفهوم زیبایی» است. بنابراین «زیبایی» متفاوت است از «شئ زیبا» و به عبارتی زیبایی مفهومی است که از «کمال» ناشی از انسجام، ارتباط، پیوستگی و نظم اجزای یک شیء ناشی می شود.
اما زیبایی به چه معناست؟ گفته شده که زیبایی مفهومی است دور از تصور مادّی که رضایت انسان را برمی انگیزد و او را غرق لذت و نشاط کرده و به هیجان می آورد. همچنین زیبایی، آن نظم و هماهنگی ای است که همراه با عظمت و پاکی در شئ وجود دارد و عقل و تخیلات انسان را تحریک می کند.(1)
بر این اساس «زیبایی» مفهومی غیرمادی است و اگرچه گاهی به پدیده های مادی و جسمانی منتسب می گردد اما پدیده های غیرمادی نیز می تواند متصف به آن گردد. برای مثال هنگامی که انسان از نیازمندی دستگیری می کند، درون خود احساس رضایت و آرامش می کند و این کار خود را «زیبا» می داند. علاوه بر آن وقتی آدمی شعر و قطعه ادبی مقفی(قافیه دار) یا مسجعی(خوش آهنگ) می خواند، آن را «زیبا» می یابد. بدیهی است که نه آن «احساس آرامش درونی» و نه آن درک ادبی اموری مادی نیستند ولی با این حال هیچ کس در «زیبا» بودن آنها مناقشه نمی کند.
با این توضیحات می گوییم از آنجا که خداوند وجودی دارای تمام کمالات است، لاجرم قابل اتصاف به اوصافی چون «زیبا» و «جمیل» نیز هست و اگر گفته شود خداوند «زيبا» است، منظور زيبايى جسمى نيست بلكه منظور كمال واقعى است؛ زيرا خداوند وجودى است كه تمام كمالاتى را كه به تصور ما بيايد يا نيايد داراست، البته چنين وجودى زيباست(2) و این موضوع هیچ منافاتی با غیرمادی و غیرجسمانی بودن او ندارد.
زیبایی و جمال الهی را می توان از جنبه های دیگری نیز بررسی کرد. خداوند متعال از این جهت که خالق و منشأ حقیقی همه زیبایی های موجود در عوالم مادی و غیرمادی است، واجد بالاترین مراتب جمال نیز هست. چون خالق زیبایی ها نمی تواند خود واجد مراتب کمال و زیباآفرینی نباشد. به تعبیر شاعر پارسی گوی قرن هشتم، «ذات نایافته از هستی، بخش *** چون تواند که بود هستی بخش / خشک ابری که بود ز آب تهی *** ناید از وی صفت آب دهی».
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.