پاسخ اجمالی:
به تازگی دو تفسير عجیب درباره «محكم و متشابه» ارائه شده كه عبارتند از: 1. مرحوم طالقانى می گويد: «قرآن داراى دو وجود و دو مرحله است، مرحله پيش از نزول و پس از نزول. قرآن، پيش از نزول محكم، ثابت و نامتغيّر است؛ اما همان محکمات پس از نزول، در ظروف انديشه هاى گوناگون و به صورت كلمات و آيات متفرق تبين گرديده، و به صورت متشابه در آمده است. 2. محكمات آياتى هستند كه اصول اساسى و ديدگاه هاى كلى مكتب را بيان مى كنند؛ اما آيات متشابه مشتمل بر مطالبى است كه خود «اصل» نيستند، اما منبعث از اصول بوده، لذا فاقد خصلت ثبات و پايدارى می باشند.
پاسخ تفصیلی:
از ميان فرضيّه هائي كه در تفسير «محكم» و «متشابه» ارائه شده، دو فرضيّه كاملا غريب مى نمايند:
1. «مرحوم طالقانى» براى قرآن دو حالت فرض كرده: پيش از نزول و پس از نزول. حالت پيش از نزول را محكم و حالت پس از نزول را متشابه دانسته و می گويد: «قرآن داراى دو وجود و دو مرحله است، مرحله پيش از نزول و تنزيل و مرحله پس از نزول. قرآن، پيش از نزول محكم، ثابت، كلّى و نامتغيّر است. آن كتابِ محكم و مكنون و جمعىِ پيش از نزول، امّ الكتاب است كه برتر از حواسّ و انديشه ها است و به زبان عربى هم نمى باشد. اصول ثابتى هستند؛ قوانين ثابت جهان و انسان، معرفت مبدأ و توحيد و صفات عليا، رابطه خلق با خالق، مراحل معاد، تكامل، مسؤوليّت و تعهّد انسان، احكام كلى عقلى و عملى، فروع نظرى، فكرى و عملى، همه از آن «امّ الكتاب» ناشى مى شوند.
آن كتاب محكم و حكيم و ام الكتاب و محفوظ و مكنون، در ظروف انديشه هاى گوناگون و زمانها و مكانها و شرايط و استعدادها، به صورت كلمات و آيات متفرّق و تفصيل ها، تبين گرديده و قرائت شده است. در نتيجه اين آيات مفصَّل و تنزّل يافته همان محكمات و ام الكتاب است كه در لباس عبارات و كلمات درآمده و متشابه گرديده است. «اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهاً».(1) متشابهات تنها همين نيست كه تشابه در مقصود و معنا داشته باشد؛ بلكه متشابه از جهت تشابه با محكمات هم هست».(2)
در اين گفتار دو اشتباه به چشم مى خورد:
أولا؛ تَشابُهِ شُبْهه انگيز و فتنه آفرين، با تشابُهِ به معناىِ هماهنگ و يكسان بودن مشتبه شده است. در آيه 7 سوره «آل عمران»، متشابهات زمينه اى براى فتنه جويان شمرده شده است و قسمتى از آيات قرآنى چنين اند؛ از قبيل آيات صفات و آفرينش و شناخت ... كه در گنجايش فهم كوته انديشان درست نيايد؛ ولى در آيه 23 سوره «زمر»، وصف تمامى كتاب آمده و همه آيات و سوَر قرآنى، زيبا و شيوا با محتوايى بلند و بيانى رسا جلوه گر شده اند. تفاوت و اختلافى در ميان نيست و اين خود شاهد بر صدق كلام خدا است. خلط كردن ميان اين دو مفهوم شايسته نيست؛ بلكه يك نوع تفسير به رأى به شمار مى رود.
ثانيا؛ روشن نيست چرا فرض دو مرحله اى بودنِ نزول قرآن، كه داراى دو وجود عرشى و فرشى است(گفتار علّامه طباطبايى درباره نزول دفعى و تدريجى قرآن)، در مورد محكم و متشابه قرآن نيز آورده شده است؟
اساسا اين سؤال مطرح است كه قرآن صريحا گفته: «مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ»(3)، برخى «محكمات» و برخى «متشابهات» و مقصود همين قرآن موجود است كه بر دو بخش تقسيم شده؛ ولى چرا صاحب مقال، كلّ قرآن را در دو مرحله فرض كرده كه در مرحله عُليا، محكم و در مرحله سُفلى، متشابه است. آن گاه چگونه مردم به مرحله عُليا دست يابند؟! در حالى كه از نزديك شدن به متشابه (مرحله سُفلى) ممنوع مى باشند؟!
2. نظريّه دوم از برخى گروه هاى التقاطى كه افكار الحادى خود را در پوشش اسلام جلوه مى دهند(4) ارائه شده: محكمات آياتى هستند كه اصول اساسى و ديدگاه هاى كلى مكتب را بيان مى كنند. اين اصول استوار و پابرجا بوده، به مثابه حقايقى ثابت و پايدار مى باشند؛ از قبيل اصل هدايت، زوال باطل و پيروزى مستضعفين و محرومان. آيات متشابهه ـ متقابلا ـ مشتمل بر مطالبى است كه خود «اصل» نيستند؛ اما منبعث از اصول مى باشند، لذا فاقد خصلت ثبات و پايدارى هستند. محكمات نقش استراتژيك دارند و متشابهات تاكتيك هايى براى پياده كردن آنها مى باشد، لذا در هر زمانى اين متشابهات و فروع و تاكتيك ها متغيّر و متبدل مى شوند. متشابهات در حوزه علوم واقع شده كه پيشرفت علوم طبيعى، سياسى و اقتصادى باعث قبض و بسط آنها مى گردد و بلكه در زمان متأخّر ضدّ ارزش و ارتجاعى قلمداد مى شوند. بنابراين تمامى آيات الاحكام، اعم از ناسخ و منسوخ جزء متشابهات هستند و نقش تاكتيكى و مرحله اى را ايفا مى كنند، لذا همچنان باب نسخ در احكام قرآن باز است.
گويند: اعتقاد به استمرار نسخ براى خيلى ها واقعا امرى دشوار است. اين دشوارى نشان دهنده يك محافظه كارى ويران كننده اى است كه طى قرن ها سكون و تحجّر بر انديشه و ايدئولوژى اسلامى عارض شده است. اينان گمان مى كنند كه اگر معتقد به استمرار نسخ باشند عظمت و تقدّس قرآن خدشه دار مى گردد؛ در حالى كه با اين موضع گيري ها، عظمت قرآن نفى مى شود و شايسته قرار گرفتن در موزه آثار باستانى مى شود ... .(5)
اين نظريّه، اصول و قواعد شريعت و فروع متفرعه بر آن را، به جاى محكمات و متشابهات قرآن گرفته است. شريعت اسلام داراى اصولى ثابت و نامتغير است كه به نام «قواعد» خوانده مى شوند. تمام اَحكام فرعى كه با شرايط متحول زمان و مكان قابل تغيير و تبديل است بر آن اصول ثابت متفرع مى باشند. يك فقيه آگاهِ به احوال و اوضاع زمانه مى بايست جريانات سياسى، اقتصادى و اجتماعى حاضر را از ديدگاه آن قواعد ارزيابى كند، صحت و سقم، سالم و فاسد بودن آنها را بر وفق همان اصول و در چارچوب همان قواعد و پايه ها بررسى نموده و تشخيص دهد. اين تحول بر اساس مقتضيات زمان و ناشى از اجتهاد است و به نسخ آيات ربطى ندارد؛ زيرا نسخ در احكام كلى است نه در فروع و جزئيات متفرّعه. علاوه، اين تغيير و تحوّل در احكامِ قرآن نيست؛ زيرا احكام وارده در قرآن همان احكام كلى و ثابت و اصولى است. اساسا در قرآن حكمى كه قابل تغيير باشد وجود ندارد، قرآن با تمام محتوياتش جاودانه است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.