پاسخ اجمالی:
در پاسخ به پرسش ياد شده، مفسّران وجوهى را يادآور شده اند: 1. اهل ايمان، در حالى كه مُشرف بر جهنّم هستند، براى مشاهده وضعيّت دردناك ستمگران و مجرمان، آنان را نظاره مىكنند و در حالى كه آتش جهنّم برافروخته شده و زبانه مىكشد و مؤمنان صحنه پرتاب طاغيان را در آتش مىبينند، بدون آنكه آسيبى به آنان برسد، از كنار آتش به سلامت مىگذرند. 2. در اين جا، تفسير دقيقترى ارائه شده كه به كلّى هرگونه شبهه ورود اهل ايمان را به دوزخ منتفى مىسازد و آن اين است كه «ضمير خطاب» در آيه «وَ إِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» تنها به كافران و منكران روز رستاخيز باز گردد، و اين گونه «التفات» (از غيبت به خطاب) براى افاده اختصاص است، و معناى آيه چنين مىشود: اين شما ـ كافران و منكران ـ هستيد كه وارد دوزخ مىشويد.
پاسخ تفصیلی:
ورود همگان به دوزخ!
قرآن كريم مي فرمايد: «إِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا».(1) این آيه شريفه خطابى است عام و فراگير و از ورود همگان (مؤمن و كافر) به جهنّم خبر مىدهد؛ شاهد درستى اين معنى، آيه پس از آن است كه مىفرمايد: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا».(2) جمله «نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا» بر اين معنى دلالت دارد كه همگان وارد جهنّم مىشوند و سپس مؤمنان از آن بيرون آمده و ستمگران در آن باقى مىمانند. اين در حالى است كه آيه شريفه «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَـئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ . لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا»(3) دلالت بر عدم تماس نيكوكاران با آتش جهنّم دارد و به ويژه جمله «لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا» بر اين نكته دلالت دارد كه آنان حتّى طنين شعلهها و زبانههاى آتش را نمىشنوند؛ چه رسد به اينكه در آتش جهنّم قرار گيرند.
پاسخ: در پاسخ به پرسش ياد شده، مفسّران وجوهى را يادآور شده اند: ابن مسعود، حسن بصرى، قتاده و ابومسلم گفته اند كه معناى آيه نخست چنين است: اهل ايمان، در حالى كه مُشرف بر جهنّم هستند، براى مشاهده وضعيّت دردناك ستمگران و مجرمان، آنان را نظاره مىكنند و در حالى كه آتش جهنّم برافروخته شده و زبانه مىكشد و مؤمنان صحنه پرتاب طاغيان را در آتش مىبينند، بدون آنكه آسيبى به آنان برسد، از كنار آتش به سلامت مىگذرند. خداوند متعال مىفرمايد: «فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا»؛ يعنى سوگند به پروردگارت كه نه تنها مجرمان را بلكه شياطين گمراه كننده آنان را نيز به همراهشان محشور خواهيم ساخت؛ زيرا ميان گنهكاران با رهبرانشان پيوند تابع و متبوع و پيرو و رهبر است و آنان را در حالى كه به زانو درآمده اند، گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم ساخت و آنگاه از هر گروه كسانى را كه در برابر خداى رحمان سركش تر بوده اند، بيرون خواهيم كشيد: «ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَانِ عِتِيًّا» و سپس مىافزايد: «ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا»؛ يعنى ما بهتر مىدانيم كه چه كسانى به جهنم سزاوارترند.
سپس نوبت مؤمنان مىرسد؛ آنان كه سابقه كردار نيك دارند. گروه هايى از اهل ايمان ضمن مشاهده سرنوشت دردناك ستمگران از كنار منظره سوزاندن آنان به سلامت مىگذرند. «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَواْ»؛ يعنى پرهيزگاران را از آتش نجات مىدهيم. «وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا»؛ (و ستمگران را در حالى كه ذليلانه در ميان آتش زانو زده اند، به حال خود رها مىكنيم). بنابراين، مراد از ورود به دوزخ در آيه مذكور، مشرف بودن مؤمنان بر آن و مشاهده صحنههاى عذاب مجرمان است و اين معنى نظير معناى ورود در آيه شريفه «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ»(4) است؛ زيرا مراد از ورود، داخل شدن در آب نيست؛ بلكه نزديك شدن و مشاهده آن است. همچنين مراد از ورود در آيه «فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ»(5) به همين معنى است. راغب اصفهانى مىنويسد: اصل معناى ورود، قصد آب كردن است و سپس در ساير موارد نيز استعمال شده است.(6) بنابراين، جمله «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ» يعنى «قَصَدَه و اقترب منه». اصطلاح «وارد» درباره كسى به كار مىرود كه از همراهان خود پيشى گيرد تا به آب برسد و از آن بياشامد. جمله «فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ» يعنى «ساقيَهم من الماء المورود». راغب افزوده است: به هر كسى كه به محلّ آب برسد، «وارد» گفته مىشود و جمله «و اِن مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُها» از همين باب است و جمله «وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ» يعنى به آب نزديك شد.(7)
همچنين در ضرب المثل عربى گفته مىشود: «أن ترد الماء بماء أكيس»(8)؛ يعنى احتياط و هوشمندى اقتضا مىكند كسى كه بر آب وارد مىشود، همراه خود مقدارى آب داشته باشد؛ زيرا ممكن است بر محلّ آب وارد شوى، ولى آبى نيابى. زهير، شاعر نامدار دوران جاهليّت چنين سروده است:
فلمّا وَرَدْنَ الماء زُرقاً جِمامُه *** وَضَعن عِصِيّ الحاضر المتخيّم
يعنى وقتى به آب زلال و انبوه رسيدند، تصميم گرفتند در آنجا بمانند و اردو بزنند.(9)
زجّاج مىگويد: آيه «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَـئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ. لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا»(10) دليل روشنى است بر اينكه اهل ايمان وارد دوزخ نمىشوند. مرحوم طبرسى نيز اقوالى از مفسّران را مورد اشاره قرار داده و سپس خود سخنى بر آن افزوده است كه ترجيح داديم به بخش مهم تر آن اشاره كنيم و توضيحات بيشتر را به خواننده گرامى واگذاريم. ابن شهر آشوب نيز در اين باره توجيه زيبايى دارد؛ زيرا وى با استفاده از صفت التفات، ضمير خطاب در جمله «وَ إِن مِنكُمْ إلَّا ...» را به منكران حشر باز مىگرداند.
در اين جا، تفسير دقيق ترى ارائه شده كه به كلّى هرگونه شبهه ورود اهل ايمان را به دوزخ منتفى مىسازد و آن اين است كه «ضمير خطاب» در آيه «وَ إِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» تنها به كافران و منكران روز رستاخيز باز گردد، و اين گونه «التفات» (از غيبت به خطاب) براى افاده اختصاص است، و معناى آيه چنين مىشود: اين شما ـ كافران و منكران ـ هستيد كه وارد دوزخ مىشويد... نظير آن، در سوره «انسان» آمده، پس از آن كه از «اَبرار» ستايش نموده «إِنَّ الاَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا»، تا آنجا كه مىگويد: «عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّواْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا» پس از آن و بى درنگ مىافزايد: «إِنَّ هَـذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَ كَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا»(11) يعنى: آنچه تاكنون ـ در توصيف پاداش شما بندگان نيكوكار ـ يادآور شديم، تنها شايستگى شما را دارد تا كوششتان همواره مورد قدردانى شناخته شده باشد. و لذا است كه در برخى قراءات، «وَ إِنّ مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» آمده(12) كه يك گونه قرائت تفسيرى به شمار مىرود.
امّا در رابطه با «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَواْ ...» نيز گفته اند كه مقصود: پرهيزكارانِ از زمره كافران اند. يعنى: در ميان كافران و دين ناباوران، گاه كسانى يافت مىشوند كه در زندگى، رفتارى تعهّدگونه داشته، و از ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ديگران پرهيز مىكنند. كه چنين افرادى چه بسا در ميان زمره كفّار و دين ناباوران، بسيار يافت شود، كه طبق فطرت اصيل خود عمل نموده، از ظلم و تجاوز برخوردارند! و چون رفتار نيك دارند، خداوند آنان را بى پاداش نمىگذارد، و پس از مدتى كه عذاب برخى عصيانها را چشيدند، براى رسيدن به پاداش نيك رفتارى خويش، از دوزخ نجات يافته تا به أجر نيكوكارى خود برسند. زيرا «إِنّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلا»(13)... «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»(14) و اين پاداش بر خوبيها، آنگاه لذت بخش است كه در پايان شكنجهها باشد نه پيش از آن. متذكّر مىشويم كه اين تفسير، با آيه «أُوْلَـئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ . لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا» بيشتر سازش دارد.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.