«گواهی تاریخ» بر عدم تحریف قرآن

چگونه می‌توان برای اثبات تحریف ناپذیری قرآن کریم به «گواهی تاریخ» استناد کرد؟

قرآن از نخستين روز پيدايش مورد توجه امتى بزرگ و بيدار بوده و در نهايت احترام، مورد تقديس و تعظيم قرار گرفته است. زيرا قرآن براى تمامى شؤونات حيات دينى و سياسى و اجتماعى مسلمین، به عنوان نخستين مرجع و منبع به‌حساب مى‌آید. به‌همين جهت است كه همگان در حفظ و حراست و مراقبت از سلامت و بقاى آن در تمامى اعصار مى‌كوشيدند. با این وجود چگونه ممكن است گمراه‌پيشگان و باطل‌كيشان در چنين كتاب استوار و پيراسته‌اى دست‌برد زده باشند؟!

دلالت آیه تطهیر بر عصمت پنج نفر!

آیه تطهیر طبق حدیث کساء بر عصمت پنج نفر دلالت دارد؛ چرا شیعه به عصمت چهارده نفر معتقد است؟!

اولا: منحصر کردن عصمت در این آیه حصری اضافی است نه حقیقی؛ یعنی این آیه می خواهد زنان پیامبر را از معنای اهل بیت خارج سازد، نه اینکه شمول این آیه را از اشخاصی دیگر که از سنخ اهل بیت اند نفی نماید.
ثانیا: پیامبر در حدیث ثقلین «اهل بیت» را هم وزن قرآن به عنوان عامل دیگر هدایت تا قیامت معرفی کرده است؛ یعنی اين حديث نشانگر وجود كسانی از اهل بيت همراه قرآن است كه همچون قرآن شايستگی تمسک و پيروی تا قيامت را دارا باشند.
ثالثا: وقتی عصمت پنج تن اول از معصومین با آیه تطهیر ثابت شد، کلام آنها در معرفی معصومین بعدی حجت خواهد بود.

ماجرای حکمیّت

ماجرای حکمیّت چه بود؟

بر سر نیزه کردن قرآن ها و طرح مسأله حکمیت براى تبیین موضع قرآن، زمانى به وجود آمد که پیروزى لشگر امام مسلم شده بود. مالک اشتر و تنى چند از یاران باوفاى امام از حضرت خواستند که جنگ را تا پیروزى ادامه دهند، ولى اشعث بن قیس منافق، با حدود بیست هزار نفر از سپاهیان، در حالى که شمشیرهایشان را بر دوش گذاشته بودند، امام را تهدید کردند که اگر حکمیّت کتاب الله را نپذیرد، همان گونه که عثمان را کشتند، او را نیز می کشند. بلاخره سعی و تلاش امام  در آگاه کردن ایشان اثری نداشت و کار به حکمیّت کشید.

حدیث «کتاب الله وَ سُنّتى»!

حدیث ثقلین با متن «کتاب الله و سُنَّتی» از حیث سند چه جایگاهی دارد؟

روايتى که به جاى «اهل بيتى»، لفظ «سنتى»، در آن آمده است، حديثى مجعول است که یا به صورت مرسل نقل شده و یا در اسناد آن روایانی ضعیف، غیرقابل اعتماد و متهم به کذب وجود دارند. حدیث «و سنّتى» ساخته و پرداخته راویان دروغ پرداز و وابستگان به دربار اموى است که آن را در مقابل حدیث صحیح «وعترتى» جعل کرده اند.

ابن تیمیه و حدیث ثقلین

آیا آنگونه که ابن تیمیّه ادعا می کند «حدیث شریف ثقلین» با متن و طریقی که شیعه آن ‏را نقل مى‏ کند صحیح نیست‏ و فقط روایت مسلم صحیح است ؟ 

 کلام و نقل ابن تیمیّه از چند جهت، قابل اعتبار نیست: الف - خود ابن تیمیه در زمان پیامبر اکرم(ص) حضور نداشته تا بتواند مستقیم حدیث نقل کند و بگوید نقل شیعیان صحیح نیست، بلکه هم او و هم شیعیان باید با واسطه نقل کنند و آن واسطه‏ ها را باید بررسى نمود. ب - خود ابن تیمیه حتّی در نزد علماى اهل سنّت هم اعتبار و جایگاهى ندارد، چنانکه ائمه چهارگانه اهل سنّت او را کافر مى‏ دانند. ج- او عناد و دشمنى سرسختى با ائمه اطهار(ع) و شیعه دارد، چنانکه مبنای او کتمان و رد فضائل ایشان است.

«کتاب الله و سنتي» یا «کتاب الله و عترتي» در حدیث «ثقلین»

آیا در حدیث «ثقلین» واژه «و عترتي» آمده است يا عبارت «و سنتي»؟

در كتاب «سنن بيهقي» به جاى عبارت «و عترتى اهل بيتى» تعبير «و سنتى» آمده است. ولى اين حديث در برابر آن همه احاديثی كه تصريح به اهل بيت و عترت مى كند نمى تواند قابل استناد باشد. به نظر مى رسد كه زمامداران وقت براى در امان ماندن از ايرادهاى مردم چنين تغييرى در حديث ایجاد کرده اند. از اين گذشته مانعى ندارد كه ایشان چندين بار فرموده باشد «و عترتى» و در يك مورد هم بفرماید «و سنتی».

شأن نزول آیه (67) سوره «مائده»

شأن نزول آیه (67) سوره «مائده» چه می باشد؟

روایات بسیاری ازصحابه نقل شده که با صراحت می گوید: این آیه در جریان غدیر خم درباره على(ع) نازل شده. مراسم حجة الوداع که به پایان رسید، در مسیر بازگشت از مکه در سرزمین غدیر خم ناگهان پیامبر(ص) دستور توقف به همراهان داد.در آن سرزمین گرم، پیامبر(ص) نماز خواند و بعد خطبه ای طولانی برای مردم بیان کرد که در ضمن خطبه بعد از ذکر مقدماتی فرمود: «فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاه» و بعد هم از مردم بر ولایت امام علی(ع) بیعت گرفت.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيى فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.

هر کس در مجلسى بنشيند که در آن ، امر (و خطّ و مرام ما) احيا مى شود، دلش در روزى که دلها مى ميرند، نمى ميرد.

بحارالانوار، ج 44، ص 278