پاسخ اجمالی:
قرآن از نخستين روز پيدايش مورد توجه امتى بزرگ و بيدار بوده و در نهايت احترام، مورد تقديس و تعظيم قرار گرفته است. زيرا قرآن براى تمامى شؤونات حيات دينى و سياسى و اجتماعى مسلمین، به عنوان نخستين مرجع و منبع بهحساب مىآید. بههمين جهت است كه همگان در حفظ و حراست و مراقبت از سلامت و بقاى آن در تمامى اعصار مىكوشيدند. با این وجود چگونه ممكن است گمراهپيشگان و باطلكيشان در چنين كتاب استوار و پيراستهاى دستبرد زده باشند؟!
پاسخ تفصیلی:
«گواهی تاریخ» سندی بر عدم تحریف قرآن
عقل بالبداهه حكم مىكند كه كتابى مثل قرآن مىبايد از احتمال هرگونه تغيير يا تبديلى مصون بماند؛ زيرا از نخستين روز پيدايش مورد توجه امتى بزرگ و بيدار بوده و در نهايت احترام، مورد تقديس و تعظيم قرار گرفته است. چنين توجیهى شگفت نيست؛ زيرا قرآن براى تمامى شؤونات حيات دينى و سياسى و اجتماعى، به عنوان نخستين مرجع و منبع بهحساب مىآيد؛ بنابراين، بنيان دين و مبناى شريعت و ركن اسلام و منبع اصيل مهمترين مسائل فروع و اصول دين، قرآن است و بههمين جهت است كه همگان در حفظ و حراست و مراقبت از سلامت و بقاى آن در تمامى اعصار مىكوشيدند. چگونه ممكن است گمراهپيشگان و باطلكيشان در چنين كتاب استوار و پيراستهاى دستبرد زده باشند؟
نيز به همين شيوه سيدمرتضى علم الهدى و شيخ كبير كاشف الغطاء بر رد شبهه تحريف استدلال نمودهاند.
سيدمرتضى(1) مىفرمايد: «يقين به صحت نقل قرآن مثل يقين به وجود شهرها و پيشامدها و رخدادهاى بزرگ و كتب مشهور و اشعار نگاشته شده عرب است؛ زيرا عنايت و انگيزه نقل و مراقبت از قرآن به طور كامل وجود داشته است. هيچ كتابى در صحت نقل به پاى قرآن نمىرسد؛ زيرا قرآن معجزه نبوت و خاستگاه علوم شرعى و احكام دينى است. دانشمندان مسلمان در حفظ و حمايت از قرآن ـ در نهايت درجه ـ كوشيدند؛ بهگونهاى كه حتى موارد اختلاف اِعراب، قرائت، حروف و آيات آنرا بازشناختند؛ با اينحال چگونه ممكن است قرآن با چنين توجه و عنايت صادقانه و حفظ شديدى دچار تغيير و نقصان گشته باشد؟!
ایشان همچنين مىگويد: و حكم به صحت نقل درباره تفصيل و جزئيات قرآن، مثل علم به خود قرآن است؛ همانگونه كه درباره تفصيلات كتب نگاشته شده ـ مثل كتاب سيبويه و مزنى ـ يقين داريم كه همه جزئيات آن توسط مؤلف نوشته شده است؛ زيرا همانگونه كه مجموع اين دو كتاب مورد عنايت و توجه بوده، تفاصيل و جزئيات آنها هم مورد توجه بوده است؛ بهگونهاى كه اگر كسى بابى از نحو را كه در كتاب سيبويه يا مزنى نبوده است در آن بياورد قابل تشخيص و تمييز بوده است و معلوم مىشود كه از اصل كتاب نيست؛ بلكه به آن افزوده شده است. او ادامه میدهد: پرواضح است كه عنايت و توجه به نقل و ضبط قرآن از عنايت و توجه به ظبط كتاب سيبويه و ديوانهاى شاعران ـبهمراتب ـ بيشتر بوده است».
شيخالفقها كاشفالغطاء(2) مىگويد: «به حكم بداهت عقل، نمىتوان به ظاهر اخبارى كه خبر از نقصان قرآن داده است عمل كرد؛ بهويژه اخبارى كه در آن از كاستى ثلث يا بسيارى از قرآن سخن بهميان آمده است؛ زيرا اگر چنين اخبارى صحيح مىبود بهعلت وجود انگيزههايى مهم، مىبايست به تواتر نقل مىشد نه بهتنهايى؛ و مىبايست به عنوان مهمترين دستاويز كفار عليه اسلام و مسلمين بهكار گرفته مىشد.
آنگاه مىافزايد: چگونه چنين چيزى (نقص قرآن) ممكن است؛ در حالىكه مسلمانان بر ضبط آيات و حروف قرآن ـ بهشدت ـ همت مىكردند. بهويژه آنكه مىگويند در قرآن به اسامى بسيارى از منافقين تصريح شده بود. تصريح به نام منافقان، چگونه با سيره پيامبر ـ كه همواره اسرار آنان را پوشانده و همچون ديگر مسلمانان با آنان رفتار مىنمود ـ سازگار است؟
و در پايان مىگويد: شگفت است از عدهاى كه به سلامت و محفوظ باقى ماندن چنين احاديثى ـ كه در طول 1200 سال بر سر زبانها گشته و در كتابها نقل شده است ـ مىانديشند و معتقدند اين احاديث از نقصان بهدور مانده است؛ در غير اينصورت كاستى آنها آشكار مىگشت؛ اما حكم مىكنند كه قرآن دچار كاستى شده و اين نقصان در تمام اين دوران مخفى مانده است».(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.