پاسخ اجمالی:
متشابهات و اسرار پیچیده معارف اسلامی بر دو گونه است؛ بخشی از آن که مربوط به تفسیر آیات متشابه قرآن می باشد، ائمه معصومین(ع) و «راسخان در علم» به کمک تعلیم الهی و وحی یا الهام غیبی نسبت به آنها آگاه هستند؛ ولی بخش دیگری از متشابهات که مربوط به کُنه ذات و صفات خداست، تنها خداوند از آنها آگاه بوده و علم و معرفت دیگران نسبت به آنها صرفاً معرفت و «علم اجمالی» است.
پاسخ تفصیلی:
مطابق خطبه 91 «نهج البلاغه»، امام علي(عليه السلام) مى فرمايد: «راسخان در علم» نيز از فهم كُنه صفات خدا عاجزند و به عجز خود اعتراف دارند و اين اعتراف نشانه رسوخ و استوارى آنها در علم است و مى دانيم اين سخن اشاره به آيه 7 سوره «آل عمران» است كه مى فرمايد: «وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» و به اين ترتيب مفهوم آيه چنين مى شود كه: تأويل آيات متشابه «قرآن مجيد» را فقط خدا مى داند و راسخان در علم در برابر آن اظهار عجز مى كنند. يعنى به اصطلاح جمله «وَ الرَّاسِخُونَ...» جمله استينافيه است؛ ولى از سويى در روايات زيادى كه از ائمّه معصومين(علیهم السلام) نقل شده و شايد بالغ بر سى روايت بشود آمده است كه «راسخان در علم» ما هستيم! يعنى از تأويل آيات متشابه باخبريم و به اين ترتيب «الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» در آيه، عطف به «ألله» خواهد شد.
سؤال اين است كه اين تضاد را كه بين اين خطبه از «نهج البلاغه» و آن همه از روايات است، چگونه حلّ كنيم و به تعبير ديگر: آيا راسخان در علم - به هر معنى كه آن را تفسير كنيم - بر متشابهات قرآن و اسرار صفات خداوند آشنايى و آگاهى دارند؟ يا آنكه قناعت آنها به همان علم اجمالى و عدم غور و تعمّق در ماوراى آن، سبب شده كه عنوان «راسخان در علم» بر آنها اطلاق شود؟
از يك سو، روايات بى شمارى نظر اوّل را تأييد مى كند و صرف نظر كردن از اين همه روايات بسيار دشوار است و از سوى ديگر، خطبه بالا با صراحت نظر دوم را دنبال مى كند و اين چيزى است كه بسيارى از محقّقان و متفكّران در مسائل اسلامى را حيران ساخته است؛ ولى با دقّت بيشتر مى توان در ميان هر دو جمع كرد و تضاد را برطرف نمود، نه از يك راه، بلكه از دو راه:
نخست اينكه بگوييم: «راسخان در علم» هر قدر والامقام باشند حتّى امامان معصوم(علیهم السلام)، ذاتاً از معانى متشابهات قرآن و اسرار صفات حق آگاهى ندارند؛ آنچه مى دانند به تعليم الهى و وحى يا الهام غيبى است، همان گونه كه در بحث علم غيب و شفاعت، درباره آيات نفى كننده علم غيب از آن بزرگواران و آيات اثبات كننده علم غيب براى آنها گفته شده است كه ذاتاً چيزى از غيب نمى دانند؛ بلكه آنچه مى دانند به تعليم الهى است؛ همچنين ذاتاً قادر به شفاعت نيستند، امّا با اذن پروردگار حقِّ شفاعت پيدا مى كنند.
ديگر اينكه: متشابهات و اسرار پيچيده معارف دينى بر دو گونه است؛ بخشى از آن را «راسخان در علم» مى دانند؛ مانند تفسير بسيارى از آيات متشابه قرآن، در حالى كه درك بخش ديگرى از تفسير آيات «قرآن مجيد» كه مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به طور تفصيلى براى هيچ انسانى ممكن نيست آنچه انسان ها از آن درك مى كنند، همان معرفت و علم اجمالى است.
به تعبير ديگر: متشابهات، بر دو گونه است؛ بخشى از آن را معصومين(علیهم السلام) و راسخان در علم مى دانند و بخشى ديگرى را كه مربوط به كُنه ذات و صفات خداست هيچ كس نمى داند و روايات مزبور مربوط به بخش اوّل است و خطبه مورد بحث، مربوط به بخش دوّم.
نتيجه اينكه: «واو» در آيه شريفه، واو عاطفه است و مفاد آيه چنين مى شود كه خدا و راسخان در علم، تفسير متشابهات را مى دانند؛ ولى جمله «يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» جمله اى است جداگانه كه ناظر به مسائلى مانند كنه ذات و صفات خدا، يا زمان قيامت و امثال آن است.(1)
از اينجا روشن مى شود اينكه در ميان بزرگان علما معروف است كه صفات خدا توقيفى است - يعنى هيچ نامى را نمى توان بر خدا نهاد، جز نام هايى كه در كتاب و سنّت وارد شده - اشاره به همين معنا است؛ زيرا اگر ميدان نامگذارى پروردگار به روى افكار مردم كه دائماً با صفات ممكنات سر و كار دارند، صفاتى كه همه جا آميخته با نقائص است، سبب مى شود كه براى خداوند متعال، نام هايى برگزينند كه شايسته ذات او نباشد. به همين دليل، دستور داده شده در اين راهِ پر خوف و خطر، تنها در پرتو كتاب و سنّت حركت كنند.
لذا امام(عليه السلام) در تعبير بسيار جالبى از خطبه 91، به سؤال كننده از صفات خدا فرمودند: به همين مقدار قناعت كن و عظمت خداوند را با عقل خود اندازه گيرى نكن كه [در پرتگاه شرك و تشبيه خواهى افتاد و] از هلاك شوندگان خواهى بود!(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.