پاسخ اجمالی:
در بسيارى از آيات قرآنى مسأله «اِضلال» مطرح شده و آن را به خدا نسبت داده اند. با اين كه «اضلال» به معناى گمراه كردن، يك عمل ضد ارزشى و ضد خدايى است! لذا بايد در مفهوم اضلال منتسب به خداوند دقت شود، تا روشن گردد كه كاربرد اين واژه جنبه مجازى داشته و استعاره اى بيش نيست و هرگز معناى حقيقى آن مقصود نمى باشد. از سویی «اضلال» ـ منتسب به پروردگار ـ به معناى «خذلان» است؛ يعنى به خود واگذار كردن و از عنايت خاصّ محروم نمودن، آن هم بر اثر عناد و لجاجتى است كه افراد در مقابل حقّ از خود نشان مى دهند. پس خود نخواسته اند تا مشمول عنايت حضرت حقّ گردند.
پاسخ تفصیلی:
در بسيارى از آيات قرآنى، مسئله «اِضلال» مطرح و به خدا نسبت داده شده است. با اينكه اضلال به معناى گمراه كردن، يك عمل ضد ارزشى و ضد خدايى است! لذا بايد در مفهوم اضلال منتسب به ساحت قدس الهى دقت نظر شود، تا روشن گردد كه كاربرد اين واژه جنبه مجازى دارد و استعاره اى بيش نيست و هرگز معناى حقيقى آن مقصود نمى باشد.
«اضلال» ـ منتسب به پروردگار ـ به معناى «خذلان» است؛ يعنى به خود واگذار كردن و از عنايت خاصّ محروم نمودن، آن هم بر اثر عناد و لجاجتى است كه افراد مقاوم در مقابل حقّ از خود نشان مى دهند. پس خود نخواسته اند تا مشمول عنايت حضرت حقّ گردند، و چون شايستگى و آمادگى لازم را در خود فراهم نساخته اند، به خود رها شده اند.
«يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللهُ الظَّالِمِينَ»(1)؛ (خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به سبب گفتار و اعتقاد استوار در این جهان، و در سراى دیگر، ثابت قدم مى دارد؛ و ستمکاران را گمراه مى سازد، [و لطف خود را از آنها به سبب اعمالشان بر مى گیرد]). همين است تفسير «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ» به دليل «قُلْ إِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ».(2) پس هركس را كه خداوند اِضلال مى كند (خذلان = به خود واگذارى) كسانى اند كه در پى «اِنابه» (بازگشت به سوى حقّ) نبوده اند. «وَ غَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ»(3)؛ يعنى اين شيوه، كه بيهوده رفتن و ناروا سخن گفتن است، آنان را به غرور و سركشى واداشت.
«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً»(4)؛ (پس کسانى که به خدا ایمان آوردند و به آن [کتاب آسمانى] چنگ زدند، بزودى همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت؛ و در راه راستى، به سوى خویش هدایت مى کند [؛ ولى کسانى که کافر شدند به عذاب دردناکى گرفتار خواهند شد]).
ختم و طبع
واژه هاى ختم و طبع و غشاوه كه در قرآن به كار رفته، در همين زمينه است و مقصود حجابى است كه انسان هاى معاند و سركش با سوء رفتار و كردار خود، براى خويش فراهم ساخته اند. «خَتَمَ اللهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَ عَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ»(5)؛ (خدا بر دلها و گوش هاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هایشان پرده اى افکنده شده). «وَ طُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ»(6)؛ (و بر دلهایشان مهر نهاده شده؛ از این رو [حقایق را] درک نمى کنند).
ولى زمينه اين مهر و موم و پرده حجاب را خود فراهم ساخته اند. در آيات ديگر، اين جهت به خوبى روشن است: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ»(7)؛ (آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى [بر این که شایسته هدایت نیست] گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده). «ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ».(8)«بَلْ طَبَعَ اللهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ»(9)؛ يعنى اينان پس از ايمان آوردن ظاهرى كه براىِ فريب دادن مؤمنان بوده است، كفر ورزيدند تا بدين سبب مواضع مؤمنين را متزلزل سازند. از اين رو بر دل هایشان مُهر دل مردگان زده شد.
«كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»(10)؛ (این گونه خداوند بر دل هر متکبّر گردنکشى مُهر مى نهد). از اين رو، از زبان خود آنان اين حقيقت تلخ را حكايت مى كند و خود اعتراف دارند كه زمينه حقّ ستيزى را خود فراهم ساخته اند: «كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ * بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ * وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَ فِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَيْنِنَا وَ بَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ»(11)؛ (کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده، و قرآنى است فصیح و گویاست براى جمعیتى که آگاهند، * بشارت دهنده و بیم دهنده است؛ ولى بیشتر آنان روى گردان شدند؛ از این رو [حقایق را] نمى شنوند * آنها گفتند: دل هاى ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مى کنى در پوشش هایى قرار گرفته و در گوش هاى ما سنگینى است، و میان ما و تو [گویا] حجابى وجود دارد؛ پس تو کار خود را انجام بده و ما هم کار خود را انجام مى دهیم).
پُر روشن است كه اين گونه برخورد و اين گونه گفتار، از لجاجت و عناد مُفرط حكايت دارد و تمامى اين تعابير، تمثيل و استعاره اى بيش نيست. لذا خداوند آنان را نكوهش مى كند كه از روى حقّ ستيزى چنين گفتارى مى گويند: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ»(12)؛ (و [آنها از روى استهزا] گفتند: دل هاى ما در غلاف است؛ [و ما از گفته تو چیزى نمى فهمیم، همین طور است] خداوند آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، و کمتر ایمان مى آورند).(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.