پاسخ اجمالی:
«عرش» به معنی تخت و سریر بوده اما معمولا در معنی کنایی به کار می رود و در قرآن نیز با عبارت «استواى بر عرش» و «تدبير امر» قرین شده است، از این رو «عرش»، كنايه از تدبير می باشد. همچنین واژه «كرسى» نیز كنايه از سلطه كامل خداوند بر جهان هستى است. از سویی واژه «استواء»؛ اگر با «على» استعمال شود، به معناى استيلا و فراگيرى است همانند: «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ». در واقع در نتيجه آياتى كه در آن ها واژه هاى عرش، كرسى و استواء به كار رفته، همان معناى كنايى متعارف آن منظور بوده و نبايد در معانى حقيقى استعمال شود.
پاسخ تفصیلی:
واژه «عرش» نسبت به پروردگار 21 بار در قرآن ياد شده است و «كرسى» يك بار و «استواء» 7 بار(1). «عرش» كنايه از عرش تدبير است چنانچه در آيه «ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ»(2)؛ آمده و معناى حقيقى آن (تخت، سرير) مقصود نيست و معمولاً در استعمالات عرب اين لفظ به عنوان كنايه كاربرد دارد. در آيات بسيارى واژه عرش با عبارت «تدبير» قرين شده است تا همين معناى كنايى را ايفا كند: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»(3)؛ (پروردگارِ شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس بر عرش [قدرت] قرار گرفت [و به تدبیر جهان پرداخت]؛ با [پرده تاریکِ) شب، روز را مى پوشاند؛ و شب به سرعت، در پى روز مى آید؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر [جهان]، از آنِ او [و به فرمان او] است!).
ملاحظه مى شود در هر دو آيه امر تدبير به دنبال «استواى بر عرش» آمده و مترتّب بر آن آورده شده است. به ويژه در آيه دوم، نخست از آفرينش و سپس از استيلاى بر عرش سخن رفته است و در پايان هر دو را يك جا جمع كرده، گويد: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ». مقصود از «اَلْأَمْر»، امر تدبير است كه بازگوى «اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ» مى باشد. در سوره هاى ديگر(4) نيز، دو عبارت «استواى بر عرش» و «تدبير امر» قرين شده اند. در سوره «حاقّه» آنجا كه از عرصه جبروت و فراگيرى تدبير حق تعالى در روز قيامت(5) سخن مى رود، از عرش نيز سخن به ميان مى آيد «وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ».(6) از اين رو،
عرش چيزى جز كنايه از تدبير نخواهد بود. امام على ابن موسى الرضا(علیهما السلام) در تفسير «عرش» مى فرمايد: «وَ الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ».(7) آگاهى و توانايى بر تدبير، با نام عرش ياد مى شود.
كرسى؛ كنايه از سلطه كامل حق تعالى است بر جهان هستى. آيه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»(8) كنايه از شمول و فراگيرى ملكوت و سلطه كامل الهى است. لذا به دنبال آن گفته است: «وَ لَا يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا»؛ (و نگاهدارى آن دو ، او را خسته نمى کند). در فارسى نيز چنين است و گفته مى شود: پايه هاى تخت سلطنت او جهان را فرا گرفت، كه در اين گونه موارد، آنچه مورد نظر است همان لازمه معنا است نه اصل حقيقت معنا.
استواء؛ اگر با «إلى» قرين شود، مانند «ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ»(9) به معناى «عَمَد» مى باشد، يعنى قَصْد و توجُّه نمودن و اگر با «عَلَى» استعمال شود، مانند «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»(10) به معناى استيلاء و فراگيرى سلطه تدبيرى است. از همين قبيل است گفته اَخطل شاعر:
قد استوى بشرٌ على العراق من غير سيفٍ و دمٍ مُهراق
بشر (برادر عبدالملك بن مروان) را ستايش مى كند، كه بدون خونريزى بر حكومت عراق مستولى گشت.(11) در نتيجه آياتى كه در آنها واژه هاى «عرش»، «كرسى» و «استواء» به كار رفته، همان معناى كنايى متعارَف آن منظور مى باشد و نبايستى معانى حقيقى آن را گمان نمود.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.