پاسخ اجمالی:
«اشاعره» گمان می کنند كه خداوند قابل رؤيت است و هنگامه رستاخيز، مؤمنان پس از فراغت از حساب به ديدار چهره ذات حقّ تعالى متنعّم مى گردند. از این رو «ابوالحسن اشعرى» در اين پندار، آيه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» را شاهد مى آورد. در پاسخ می توان گفت: «نظر» در این آیه با حرف «إلى» قرين شده و به معناى «چشم داشتن» مى باشد. از اين رو، معناى آيه بالا چنين است: در آن روزِ سخت و دشوار، رخسارهايى فرخنده و شكوفا است؛ زيرا به عنايت و لطف الهى چشم دوخته اند؛ يعنى «چشم داشت» دارند.
پاسخ تفصیلی:
اشاعره گمان می کنند كه خداوند قابل رؤيت است و هنگامه رستاخيز، مؤمنان پس از فراغت از حساب به ديدار چهره ذات حقّ تعالى متنعّم مى گردند. «ابوالحسن اشعرى» در اين پندار، آيه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»(1) را شاهد مى آورد كه در آن روز چهره مؤمنان درخشش يافته؛ زيرا به چهره پرفروغ پروردگارِ خويش نظاره مى كنند. گويد: «كاربرد "نَظَر" در لغت عرب سه گونه است:
1. نظر اعتبار؛ عبرت جستن و اندرز گرفتن. همانند آيه «أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ»(2)؛ (آیا آنان به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده است؟!).
2. انتظار كشيدن؛ چنان كه در آيه «مَا يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً»(3) آمده؛ يعنى چندان انتظارى نمى كشند تا فريادى ناگهان آنان را فرا مى گيرد، كه قيامت سر رسيده است.
3. ديدن با چشم؛ كه در آيه مورد بحث منظور مى باشد؛ زيرا در آن روز جاى عبرت گرفتن نيست و نيز «نظر» به معناى انتظار كشيدن، با حرف «إلى» قرين نمى گردد، مانند آيه «فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ».(4) اين گفته حضرت سليمان(عليه السلام) است كه مى گويد: «انتظار مى كشم تا پيام رسانان، چه پاسخى باز آورند». گويد: «چرا كلمه "ثواب" را تقدير نگيريم، بدين گونه: «إلى ثَوَابِ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»؛ يعنى به پاداش نيك پروردگار نظر دوخته اند!». در پاسخ مى گويد: «اصل عدم تقدير است، چون برخلاف ظاهر كلام مى باشد؛ زيرا ظاهر آيه آن است كه به خودِ خدا نظر افكنده اند و اگر كلمه "ثواب" را تقدير بگيريم، به غير خدا نظر افكنده شده و شايسته نباشد كه سخن هر گوينده اى را بر خلاف ظاهر كلامش تفسير كنيم يا چيزى تقدير بگيريم كه سخن او را تغيير دهد و به گونه ديگر مفهوم گردد».
درباره آيه «لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ»(5)؛ (چشمها او را نمى بینند)، يعنى چشمان آدميان را ياراى ديدن او نيست. گويد: «مقصود نفى در اين جهان است كه با امكان رؤيت در آخرت منافاتى ندارد؛ زيرا رؤيت چهره حقّ از بهترين لذّت ها است كه براى جهان برتر اندوخته شده. يا آنكه مقصود، نفى رؤيت كفّار است كه از ديدار حقّ محرومند».(6) ولى پيش از اين يادآور شديم كه «نظر» در آيه مورد بحث به معناى نظر داشتن (چشم داشت) مى باشد نه نظر افكندن (نگاه كردن) و اين همان معناى انتظار داشتن را مى رساند كه در استعمال رايج عرب به كار مى رود و با حرف «إلى» نيز قرين مى گردد.
شاعر عرب «جميل بن معمّر» گويد:
«و إذا نَظَرْتُ إليک من مَلِکٍ و البحرُ دُونَکَ زِدتنى نِعَما»
(هنگامى كه به تو ـ كه پادشاه هستى ـ چشم مى دارم و دريا نسبت به تو كاستى دارد، مرا از نعمت هاى خويش فزونى بخشى).
ديگرى گويد:
«إنّي إليک لما وعدت لناظر نظر الفقير إلى الغنيّ الموسر»
(با توجّه به وعده تو به سوى تو چشم دارم همانند بى نوايى كه به سوى توان گر ثروتمندى چشم دارد). «زمخشرى» در تفسير آيه، زمزمه دخترك بى نوايى را كه در كوچه هاى مكّه گدايى مى كرد، آورده كه مى گفت: «عُيَيْنَتى نُوَيْظِرةٌ إلى الله و إليكم»؛ (چشمكان من به سوى خدا و شما مردم دوخته است).(7)
در تمامى اين موارد «نظر» به معناى چشم داشتن است و با حرف «إلى» قرين مى باشد. از اين رو، معناى آيه بالا چنين است: در آن روز سخت و دشوار، رخسارهايى فرخنده و شكوفا است؛ زيرا به عنايت و لطف الهى چشم دوخته اند؛ يعنى چشم داشت دارند. «اشعرى» نيز براى اثبات رؤيت، به آيه «رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ»(8) تمسّک جسته، كه اگر رؤيت حقّ تعالى امكان نداشت چگونه حضرت موسى(علیه السلام) تقاضاى رؤيت نموده؟ ولى اين درخواست بر اثر فشار بنىاسرائيل بود كه جاهلانه چنين تقاضايى كرده و اصرار ورزيدند كه تا از خدا نخواهى خود را به ما نشان دهد ايمان نخواهيم آورد. با اين وصف حضرت موسى(ع) از انجام درخواست آنان امتناع مى ورزيد، جز آنكه خداوند به او رخصت داد تا گفتار و تقاضاى قومش را بازگو كند. لذا در آيه هاى ديگر مستقيما بنى اسرائيل مورد نكوهش قرار گرفته اند كه چنين تقاضايى نموده و موسى(ع) را زير فشار قرار داده بودند.
در سوره «نساء» مي خوانيم: «يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَاباً مِّنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَئَلُوا مُوسَىٰ أَكْبَرَ مِن ذَٰلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ»(9)؛ يعنى اين بني اسرائيل بودند كه از موسى(عليه السلام) خواستند تا خدا را عيانا به آنان بنماياند، از اين رو دچار صاعقه آتشين گشتند. در سوره «بقره» صريح تر آمده: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنْظُرُونَ»(10)؛ يعنى اين شما (بنىاسرائيل) بوديد كه حضرت موسى(ع) را زير فشار قرار داده و گفتيد ايمان نمى آوريم تا خدا را عيانا مشاهده كنيم ... لذا بر اثر اين درخواستِ سنگين و ناروا دچار صاعقه آتشين گرديدند و همين خود گواه است كه نكوهش چنين درخواستى مستقيما متوجّه بني اسرائيل بوده، نه موسی(ع).(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.