ناسازگاری قرآن با «علم نجوم»!

بیان قرآن كريم در مورد «هفت آسمان» را چطور می‌توان با علم نوين نجوم تطبيق داد؟!

سيّد قطب در اين باره مى‌نويسد: «هيچ ضرورتى براى تطبيق نصوص دينى بر يافته‌هاى علمى نيست؛ زيرا دانش ما به هستى احاطه ندارد تا قاطعانه بگوييم كه اين كشف علمى، همان است كه قرآن مى‌گويد. پس به هيچ روى صحيح نيست كه ميان كشفيات علم و آموزه‌هاى قرآنى تطبيق دهيم؛ مگر روزى فرا رسد كه انسان به طور قطعى بر اسرار هستى احاطه يابد، و آن روز چه دور است!»...

ضرورت اتخاذ «استاد» در پیمودن مقامات معنوی

آیا این سخن صحیح است که "انسان در پیمودن مقامت معنوی نیاز به «استاد» دارد"؟

اگر بخواهيم انتخاب استاد راهنما را به عنوان يك شرط لازم در پيمودن مقامات معنوى بپذيريم، با ظواهر كتاب و سنّت و سيره ائمه هدى سازگار نيست، زیرا پیمودن این مسیر با رعایت دستورات کلی معصومین مقدور است، ولى اگر بخواهيم آن را به عنوان كمك تلقّى كنيم كار خوبى به نظر مى رسد، با این شرط که در انتخاب آن دقت شود، چون اين موضوع در طول تاريخ مورد سوء استفاده فراوان افراد نااهل قرار گرفته و در بعضى از موارد سر از افكار صوفيان و برنامه هاى منحطّ آنان در آورده است و موجب دوری از خداوند گشته است.

خطرات مرید و مراد بازی در صوفیه

اعتقاد به مرشد و شیخ و قطب و مرید و مراد بازی ها در مسلک صوفیه چه خطراتی به دنبال دارد؟

این اعتقاد بسیار خطرناك است زيرا اولا: اين طرز عقايد يك نوع تجلى فردپرستى و نوعى شرك است. چقدر تفاوت است بين اين عقيده و آنچه از كلمات معصومين(ع) براى ما نقل شده که «هر چه تو را از خدا مشغول سازد بت تو است». ثانیا: با توجه به اينكه بيشتر اقطاب و مرشدها، سواد و معلومات درستى ندارند مى توانند حداكثر سوء استفاده را از اين موقعيت بكنند و احكام و قوانينى به ميل خود وضع كنند. ضمن این که صوفيان براى اين همه مقامات و اختيارات بى حد و حصر كه براى اقطاب قائلند هيچ گونه دليل قابل اعتمادى ندارند.

«مرشد» و «شیخ» و «قطب» در آیین اسلام

آیا اسلام، داشتن «مرشد» و «شیخ» و «قطب» و سرسپردگی و پیروی بی چون و چرا از آنها را تایید می کند؟

اهل سنت هيچ مرجعى جز قرآن و روايات پیامبر(ص) و عقل و اجماع ندارند. شیعیان نیز علاوه بر موارد بالا به مقتضاى حديث «ثقلين» پس از پيامبر(ص) ولايت مطلقه را براى اهل بيت(ع) قائلند و در دوران غیبت کبری طبق دستور ائمه در شریعت و طریقت، به فقها که نايبان عام امامند، رجوع می کنند. پس كسی نمى تواند به بهانه اينكه رجوع به علما در شريعت است، در طريقت به قطب رجوع نماید؛ زيرا شريعت و طريقت را همه بايد از معصومين(ع) دريافت دارند.

پیدایش «صوفی گری»

«صوفی گری» از چه زمانی در میان مسلمانان ظهور پیدا کرد؟

از هزاران سال قبل در يونان و هندوستان افرادى معتقد بودند که با رياضت مى توان به كارهاى مهم و خارق العاده اى دست زد و يا به مقامات معنوى رسيد. هنگامى كه اسلام گسترش يافت اين افكار از كشورهاى ديگر به محيط اسلام نفوذ كرد و جمعى آن را با زهد اسلامى و پاره اى از تعليمات اسلام آميختند و افكار انحرافى و التقاطى ديگرى را برآن افزودند كه «صوفيگرى» نتيجه نهايى آن بود.

انحرافات «صوفیه»

چه انحرافاتی در «صوفیه» وجود دارد؟

«صوفیه» بدعتهای زیادی در دین ایجاد کرده اند که بخشی از آنها عبارت است از: 1. چون خود را اهل طريقت مى پندارند، اعتناى چندانى به مسائل شرعى ندارند. 2. گرفتار تفسير به رأى در كتاب و سنت اند. 3. «مرشد» خود را واجب الاطاعه شمرده و كرامات دروغين زيادى براى او قائلند. 5. بسيارى از آنها هر مذهبى را راهى به سوى خدا مى پندارند. 6. از مهمترين انحرافات آنها این است كه مجموعه موجودات عالم را يك چيز و خدا را عين آن مى دانند و بت پرستى را نيز نوعى خداپرستى به حساب مى آورند.

معنای واژه «تصوّف»

واژه «تصوّف» مشتق از چیست و به چه معنا می باشد؟

بعضى از لغویون «صوفى» را مشتق از «صوف» مى دانند به خاطر پشمينه پوش بودن آنها در آغاز پيدايش؛ و بعضى نیز آنها را به طايفه «بنى صوفه» نسبت داده اند كه جماعتى از عرب بودند كه در زندگى روشى زاهدانه داشتند؛ و بعضى نيز مى خواهند اين كلمه را مشتق از «صفا» بدانند؛ برخی هم ميل دارند آن را منسوب به اصحاب «صُفَّه» بدانند؛ لکن حق اين است كه این واژه از همان «صوف» به معنى «پشم» گرفته شده است.

«شیخ»، «قطب» و «مرشد» در مسلک صوفیه

«شیخ»، «قطب» و «مرشد» در مسلک صوفیه به چه کسانی اطلاق می شود؟

صوفیان براى اينكه پيروان خود را در مقابل دستورات خود تسليم كنند؛ مقامات و اختيارات فوق العاده بزرگ براى سران خود قائل مى شوند. آنها معتقدند: سالك براى رسیدن به حق بايد رهبر انتخاب كند؛ چرا که اين راه خطرناك است. آنها اين رهبر را قطب مى نامند. حتی در انتخاب «ذکر» از قطب اجازه می گیرند.

حدود اختیارات «قطب»

در مسلک صوفیه حدود اختیارات «قطب» چه مقدار است؟

اقطاب از نظر صوفيه اختيارات فوق العاده وسيعى دارند تا آنجا كه «منصور على شاه» كه خود از اقطاب صوفيه بوده مى نويسد: «حدود ادعاى قطب ده ماده است: 1- من داراى همان باطن ولايت هستم كه خاتم الانبياء(ص) داشت! 2- من از قيود طبع و نفس آزادم! 3- من در عقايد خودم آزادم! 4- من هميشه حاضر و ناظر احوال قلبى مريدم! 5- من تقسيم كننده بهشت و دوزخم! و ...».

راه شناخت «قطب» و «مرشد»

از منظر صوفیان راه شناخت «قطب» و «مرشد» چیست؟

بسيارى از صوفيان عقيده دارند كه قطب را بايد از طريق خواب! (يا بدل افتادن!) شناخت و به او سر سپرد و از اين رو اهميت زيادى به خواب مى دهند و خوابهاى خود را با آب و تاب زيادى به نام «واقعه» (يا مكاشفه) در مجالس نقل مى كنند و چون زياد به خواب عقيده مندند، خواب هم زياد مى بينند! و چون فعاليت «قوّه وهميه» در آنها زياد است، اين امر كمك زيادى به خوابهاى عجيب و غريب آنها مى كند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام علىٌّ(عليه السلام)

بالإيثارِ على نفْسِکَ تَمْلِکُ الرِّقابَ

با ايثار و از خودگذشتى ديگران را بنده خويش مى سازى

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 24