پاسخ اجمالی:
این اعتقاد بسیار خطرناك است زيرا اولا: اين طرز عقايد يك نوع تجلى فردپرستى و نوعى شرك است. چقدر تفاوت است بين اين عقيده و آنچه از كلمات معصومين(ع) براى ما نقل شده که «هر چه تو را از خدا مشغول سازد بت تو است». ثانیا: با توجه به اينكه بيشتر اقطاب و مرشدها، سواد و معلومات درستى ندارند مى توانند حداكثر سوء استفاده را از اين موقعيت بكنند و احكام و قوانينى به ميل خود وضع كنند. ضمن این که صوفيان براى اين همه مقامات و اختيارات بى حد و حصر كه براى اقطاب قائلند هيچ گونه دليل قابل اعتمادى ندارند.
پاسخ تفصیلی:
اعتقاد صوفيان به قطب و شيخ و مرشد را با تفاصیل و اختیاراتی که برای آن گفته شده است، از هر نظر حساب كنيم خطرناك است؛ زيرا:
اوّلا: اين طرز عقايد يك نوع تجلى فردپرستى است و سرانجام سر از شرك بيرون مى آورد؛ چنانكه در نظر آوردن صورت قطب و مرشد حتى در عبادات ولو به اسم اينكه او مظهر كامل خالق است نوعى شرك است. چقدر تفاوت است بين اين عقيده و آنچه از كلمات معصومين(عليهم السلام) براى ما نقل شده: «كُلَّمَا شَغَلَكَ عَنِ اللّهِ فَهُوَ صَنَمُكَ» يعنى: (هر چه تو را از خدا مشغول سازد بت تو است).
انبياى الهى و ائمه هدى(عليهم السلام) هرگز چنين دستورى را به احدى ندادند و روح توحيد اسلامى نیز با اينگونه آثار شرك و بشر پرستى مبارزه مى كند!(1)
ثالثاً: اقطاب صوفيه مى توانند حداكثر سوء استفاده را از اين موقعيت بكنند و احكام و قوانينى به ميل خود وضع كنند (چنانكه كرده اند) و با توجه به اينكه بيشتر اقطاب و مرشدها، سواد و معلومات درستى ندارند خطرناك بودن اين موقعيت محسوس تر مى شود و بايد گفت اعتقاد مريدان به چنين مقامات موهوم و خيالى براى بسيارى از اقطاب مصداق «تيغ دادن در كف زنگى مست» است.
ضمن این که صوفيان براى اين همه مقامات و اختيارات بى حد و حساب كه براى اقطاب قائلند هيچ گونه دليل قابل اعتمادى ندارند، گاهى به آيه شريفه «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(2)؛ (با راستگويان باشيد) و گاهى به آيه «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(3)؛ (با كسانى باش كه صبح و شام خدا را مى خوانند و او را مى طلبند) و گاهى به حديثى كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده: «مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»؛ (كسى كه واعظ قلبى و مانع درونى و رفيق راهنمايى نداشته باشد شيطان بر او مسلط مى شود) تمسک و استدلال می کنند در حالی که واضح است كه هيچ يك از اين دو آيه و روايت دلالتى بر مقصود آنها ندارد، زيرا با صادقين و راستگويان بودن، ابداً ارتباطى با مسأله سر سپردن نزد مرشد و او را نافذ الامر و واجب الاطاعه دانستن ندارد، همچنانكه معاشرت داشتن با نيكان و مردان خدا ربطى به مسأله مريد و مراد و خرقه و خانقاه و... ندارد.
روايت هم اتفاقا دليل بر ضد آنها است؛ زيرا عبارت «من نفسه» دليل روشنى است بر اينكه منظور داشتن يك حالت خدا ترسى باطنى است.
به عبارت ديگر: روايت مزبور دستور مى دهد كه هر كس بايد داراى وجدان بيدار و ايمان قوى و ملكات فاضله و همچنين همنشين خوب باشد كه او را از انحرافات باز دارد، همواره او را به خير و صلاح دعوت كند، اين چه ارتباطى به سر سپردن و اطاعت بى چون و چرا از مرشد و قطب دارد؟ گويا منشأ اشتباه آنها استعمال كلمه «مرشد» در روايت است، ولى گويا آنها نمى خواهند بدانند كه اين كلمه به همان معنى لغوى يعنى «راهنما» استعمال شده، نه به معنى اصطلاحى صوفيان. ناگفته پيدا است خوابهايى هم كه صوفيان در اين باب براى خود و مرشد مى بينند، كوچكترين اعتبار شرعى و عقلى ندارد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.