محدویت روابط با جنس مخالف و فوران عطش جنسی و تولید خشونت بین مسلمانان!

چرا اسلام در روابط بین زنان و مردان «محدودیت» قائل شده که باعث شود بین شهروندان جوامع مسلمان «عطش جنسی» فوران کند و تولید خشونت کند؟!

اولا: برخلاف آنچه در سؤال ادعا شده، با توجه به تجربه تاریخی بشر و مطالعات میدانی کنونی در جوامع آزاد، آنچه باعث خشونت و ناامنی در جامعه می شود آزادی مطلق در روابط بین زنان و مردان نامحرم است، نه محدودیت درست و حساب شده. خشونت نتیجه بی قانونی و بی قیدی است نه محدودیت های قانونی و شرعی.
ثانیا: غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكى شده است؛ شهوت جنسی درجه و حد مشخصی ندارد تا با آزاد گذاشتن فروکش کند؛ وقتی شهوت شعله ور شد دیگر هیچ چیزی جلو دار آن نیست.
ثالثا: اسلام و ادیان الهی غریزه جنسی را سرکوب نمی کنند و محدودیت ادعایی در حقیقت قانونمند کردن روابط دو جنس مخالف است. هدف مکاتب الهی کنترل و هدایت غریزه جنسی در قالب تشکیل خانواده است. راهکار این مکاتب توصیه به تهذیب نفس، کنترل روابط، مراقبت از نوع تغذیه، کنترل رفتار فردی، رعایت پوشش مناسب و توصیه به ازدواج است.

جمع بین وقوع بلاهای طبیعی و مسئله عدل الهی؟!

آیا آفرینش بلاهای طبیعی با عدل الهی در تضاد نیست؟!

شرور امور عدمی هستند و آنچه در ظاهر بلا می پنداریم در جای خود خیر است. مثلًا سمومى كه حيوانات سم دار دارند شرّ نيست؛ چون از يك سو وسيله دفاعى آن حيوان در مقابل خطرات مختلف است و از سوى ديگر، با اين سموم، بسيارى از داروهاى حياتبخش ساخته مى شود. باران زیاد نیز باعث پر شدن سفره های زیرزمینی می گردد اما بخاطر ساخت و سازهای غیر اصولی انسان، یا مدیریت نکردن مسیر باران، ممکن است منجر به سیل مرگباری گردد که خانه های فراوانی را تخریب کرده و عده ای را به سوی مرگ بکشاند.
از طرفی حوادث طبیعی از اسباب و مسببات پیروی می کنند. اگر انسان خود را در معرض این امور قرار دهد و اتفاقی برای او بیفتد نباید نظام آفرینش را مقصر بداند. بلاهاي طبيعي با منشاء ساده؛ حوادثي کما بیش قابل پيش بيني هستند و اقدامات پيش گيرانه مناسب و مدیریت حادثه را می طلبند. در مورد زلزله که قابل پیش بینی نیست نیز راه چاره ای که در همه زمان ها مطرح بوده است، ساختن خانه هایی با استحکام بالاتر می باشد.
خداوند برای پیشگری از حوادث طبیعی و آسیب ندیدن بشر، ابزار فراوانی در اختیار او قرار داده است. یکی از این ابزارها عقل است و انسان با مطالعه درباره عواملی که منجر به حادثه می گردد به خوبی می تواند از آنها پیشگیری کند. نه اینکه به قضا و قدر الهی شکایت کند و به عدل خدا شک کند.

آفرينش «اشیاء متضادّ» دلیلی بر ذات خداوند؟!

چگونه برای اثبات ذات خداوند می توان به آفرینش «اشیاء متضادّ»، استدلال نمود؟

امام علی(ع) با اشاره به آفرینش «اشیاء متضادّ»، می فرماید: «با آفرينش اشياء متضادّ معلوم شد كه ضدّى براى او نيست و با قرين ساختن موجودات به يكديگر روشن شد كه قرين و همتايى ندارد».؛ چون دو چيز متضادّ، داراي محدوديت و عوارض هستند و خداوند اين چنين نيست.

فلسفه آفرینش «امور متضادّ»؟!

از ديدگاه امام علي(عليه السلام) فلسفه آفرینش «امور متضادّ» چیست؟

امام علی(ع) با اشاره به آفرینش «امور متضادّ» می فرماید: «نور را ضد ظلمت، و خشكى را ضد رطوبت و گرمى را ضد سردى قرار داد، اضداد را تركيب نمود و موجودات متباين را قرين هم ساخت، امور دور از هم را به يكديگر نزديك كرد و آنها را كه به يكديگر نزديك بودند جدا ساخت». فلسفه اين تضادّ، ايجاد تعادل و از ميان بردن آثار سوء هر يك با ديگرى است.

تضاد وحی با علوم تجربی!

در مواردی آموزه های وحی و کتب آسمانی با علوم تجربی در تضاد است. اگر امکان تحلیل وحی با علوم تجربی وجود ندارد و مورد قبول واقع نمی شود، چرا باید معارف و گزاره های آن را پذیرفت؟

بین داده های علمی و گزاره های وحی چهار صورت تصور می شود و فقط در جایی که علم و وحی دو نظر متفاوت دارند تعارض ظاهری دیده می شود، در این موارد اگر وحی قطعی الصدور باشد و دلالت آن هم قطعی باشد، عقل اعتبار وحی قطعی را برهانی کرده و مخالف آن را حجت نمی داند، خصوصا وقتی می داند مبدا وحی، خداوند علیم است که در حریم علم او جهل راه ندارد و قلمرو درک علم بشری محدود است. اما اگر وحی قطعی الصدور نباشد یا دلالت آن ظنی باشد، در این صورت به حکم عقل داده های قطعی علوم تجربی حجت است و بر حکم ظنی شرع مقدم است.

احتمال خلق موجودات، به دست خالقی غیر از خدا!

چه لزومی دارد که بگوییم همه موجودات را خداوند آفریده است؟ مگر نمی شود توسّط موجود دیگری خلق شده باشند؟

اولا: توجه به لزوم واجب الوجود بودن خدای خالق، امکان خلق شدن جهان به دست وجودی غیر از او را منتفی می کند. واجب الوجود از هر لحاظی بی نقص و بی خلل است و تصور اینکه حتی یک پدیده را نیز خدایی دیگر غیر از خدای مورد باور مومنان آفریده باشد، موجب نقض شدن اصل مسلم واجب الوجود بودن اوست. زیرا گسترده نشدن چتر سیطره و فیض آفرینش این خدای واجب الوجود حتی بر سر یک مخلوق نوعی نقص برای اوست. وقتی خدایی وجود دارد که از همه کمالات خدایی برخوردار است، چرا چیزی نیافریده باشد و با وجود نامنتهای او چه جایی برای خدایی کردن خدای دیگر وجود دارد؟!
ثانیا: اگر فرض کنیم که جز خدای مورد اعتقاد مؤمنین خدای دیگری نیز وجود دارد، باید هر دو به اقتضای خدایی منشاء فیض و آفرینش باشند. امّا مطالعه علمی جهان هستی که در قالب مجموعه‏ های هماهنگ و واحدی به هم پیوسته متجلی شده، انسان را به وحدت و یگانگی پروردگار آنها واقف می سازد. به عبارت دیگر، اگر دست و اراده دیگری غیر از خداوند یکتا بر عالم هستی حاکم بود و اگر تدبیر دیگری غیر از تدبیر الهی در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد نیز در آن حاکم بود.

عدم ناهماهنگي در آفرينش الهي

آيا در آفرينش الهي ناهماهنگي ديده مي شود؟

خداوند در آيات3 و4 سوره ملک مى فرمايد: «مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُت»؛ «در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضاد و عيبى نمى بينى». یعنی اين جهان پهناور با تمام عظمتى كه دارد هماهنگ و منسجم و منظّم است. در ادامه آيه مى افزايد: «بار ديگر نگاه كن، آيا هيچ شكاف و خللى مشاهده مى كنى؟!». براى تأكيد بيشتر مى افزايد: «سپس بار ديگر [به عالم هستى] نگاه كن، سرانجام چشمانت [در جستجوى خلل و نقصان] ناكام مانده و خسته و ناتوان به سوى تو باز مى گردد».

معنای واژه «زَوْج»

منظور از واژه «زَوْج» چیست؟

«زَوْج» در اصل به معنى حيوان مذكّر و مؤنث است كه به هر كدام از آنها اين واژه اطلاق مى ‌شود. و گاه به معنى وسيع‌ ترى اطلاق مى ‌گردد و هر دو چيز كه قرينه يكديگر باشند خواه قرينه بودن از جهت شباهت بوده باشد يا از تضاد، (مانند جفت كفش، يا جوراب، يا شب و روز و خير و شرّ و مانند اينها)، و به اعدادى كه قابل تقسيم به دو قسم مساوى هستند نیز اطلاق مى‌ گردد. چرا كه هر بخشى از آن قرينه بخش ديگر است ولى در انسان ‌ها به دو فردى گفته مى‌ شود كه با هم پيمان زناشوئى بسته‌ اند.

«انسانيت» دين من است!

آیا بهتر نیست «انسانیت» را جایگزین ادیان مختلفی کنیم که با دستورات و اختلافات خود دردهای بشر را بیشتر می کنند؟!

اولا: در صورت نفی رابطه خدا و انسان نمی توان برای انسان عواطفی تصور کرد؛ زیرا انسانی که در دیدگاه ماتریالیست ها نه مخلوق خداوند، بلکه ماشینی پیچیده و صرفا مادی باشد، نمی تواند خودش به خودش این احساسات و عواطف و انگیزه های روحی را افاضه کند.

ثانیا: اگر ملاک آئین انسانیت «عقل» است، باید گفت: هر کسی ممکن است بعضی کارها را درست و بعضی دیگر را غلط بداند، غافل از اینکه شخصی دیگر در تشخیص آن ملاک های اخلاقی برعکس او عمل می کند؛ یعنی عقل ناقص انسانی خود زاینده اختلاف و تزاحم و تضاد و کشمکش است.

ثالثا: در نبود انذار و بشارت دینی-اخروی، چنین مسلکی هیچ ضمانت اجرایی ندارد. در نظام های اخلاقی سکولار گفته می شود یکی از مهم ترین این ضمانت ها فهم این موضوع است که «نفع من در نفع دیگران است». اما در شرایطی دیگر که میزان قدرت آحاد جامعه در مقایسه با یکدیگر نامتوازن باشد، این ملاک به هیچ وجه ضمانت اجرایی نخواهد داشت؛ چرا که زورمندان می توانند نفعی نامرتبط با نفع دیگران تعریف کنند.

رابعا: دینداری نه تنها با اخلاق نیک تقابل ندارد بلکه دین دار واقعی حتما دارای «اخلاق نیک» یا به تعبیری «انسانیت» است. با توجه به جایگاه والایی که در متون دینی برای «حسن خلق» بیان شده، می پرسیم که دین داری چه تقابلی با انسانیت و «زیست اخلاقی» دارد که ما فقط مجاز به انتخاب یکی شان باشیم؟!

خداوند حکیم و آفرينش ابليس!

آيا آفريدن ابليس با عدل و حكمت خدا سازگار است؟

اولا: خدا ابلیس را شیطانی سرکش نیافرید بلکه او از جنیان بود و شش هزار سال عبادت کرد؛ اما همه آنها را به سبب ساعتى تكبّر نابود ساخت و زنده بودن و امکاناتی که دارد هم به مقتضای عدل الهی می باشد.
ثانیا: وجود شيطان‏ براى‏ افراد با ايمان وسيله تكامل است، چه اينكه تكامل همواره در ميان تضادها صورت مى گيرد.
ثالثا: شيطان سرزده وارد خانه دل ما نمى ‏شود و اين ما هستيم كه در را به روى او مى‏ گشائيم؛ با اینکه خدا ما را به لطف خويش يارى داده و با ارسال رسل و انزال كتب و حكم عقل و فطرت، حجّت را بر ما تمام كرده است!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

رسول اللهِ(صلى الله عليه وآله)

أعطُوا الأجيرَ أجرَهُ قَبلَ أَنْ يَجِفَّ عَرَقُهُ، وأعْلِمْهُ اَجرَهُ وَ هُوَ في عملِهِ

مزد کارگر را بدهيد پيش از آن که عرقش خشک شود و در همان حال کار، مزدش را برايش مشخص کنيد

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 40