پاسخ اجمالی:
اولا: برخلاف آنچه در سؤال ادعا شده، با توجه به تجربه تاریخی بشر و مطالعات میدانی کنونی در جوامع آزاد، آنچه باعث خشونت و ناامنی در جامعه می شود آزادی مطلق در روابط بین زنان و مردان نامحرم است، نه محدودیت درست و حساب شده. خشونت نتیجه بی قانونی و بی قیدی است نه محدودیت های قانونی و شرعی.
ثانیا: غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكى شده است؛ شهوت جنسی درجه و حد مشخصی ندارد تا با آزاد گذاشتن فروکش کند؛ وقتی شهوت شعله ور شد دیگر هیچ چیزی جلو دار آن نیست.
ثالثا: اسلام و ادیان الهی غریزه جنسی را سرکوب نمی کنند و محدودیت ادعایی در حقیقت قانونمند کردن روابط دو جنس مخالف است. هدف مکاتب الهی کنترل و هدایت غریزه جنسی در قالب تشکیل خانواده است. راهکار این مکاتب توصیه به تهذیب نفس، کنترل روابط، مراقبت از نوع تغذیه، کنترل رفتار فردی، رعایت پوشش مناسب و توصیه به ازدواج است.
پاسخ تفصیلی:
با توجه به برخی ناهنجاری های اخلاقی و جنسی در جوامع اسلامی، عده ای بر آن شده اند این گونه القا کنند که چنین رفتارهای ناشایستی نتیجه محدودیت های مردان و زنان در ارتباط با جنس مخالف است. محدودیت ها و تفکیک هایی که از همان بدو تأسیس جامعه اسلامی در صدر اسلام اعمال شد(1) و از کودکی تا بزرگسالی به تدریج احساس محرومیت و ناکامی را به گونه ای در هر فرد مسلمانی متراکم می نماید که ممکن است به یک باره فوران کرده باعث خشونت ها یا تجاوزهایی گردد.
در پاسخ به این ادعا، باید بررسی کنیم و ببینیم که آیا واقعا خشونت ها و تجاوزهای جنسی رابطه مستقیمی با محدودیت های اخلاقی تشریع شده توسط فقه اسلامی دارند یا خیر. این موضوع را در قالب فرازهای ذیل بررسی می کنیم.
محدودیت قائل شدن در روابط بین زن و مرد اختصاص به اسلام ندارد
پیش از هر چیز باید متذکر این نکته شد که محدودیت در ایجاد روابط با جنس مخالف بین زنان و مردان اختصاص به اسلام ندارد و بسیاری از جوامع غیر مسلمان و تمدن های گذشته به شیوه های مختلف برای روابط بین زن و مرد محدودیت هایی داشته اند. پدران كلیسا پس از حضرت عیسی(علیه السلام) و پولس، به تبیین آموزه های مسیحیت پرداختند. آنان بر اساس تفسیر فریسیان از شریعت و تلمود، زنان را از معاشرت با مردان نامحرم، در ملأعام برحذر داشتند و توصیه كردند كه زنان بدون مردان محرم مسافرت نكنند.(2)
این محدودیت هرگز به معنای سرکوب کردن غریزه جنسی و منع آن نمی باشد، بلکه طبق آیات قرآن از جمله آیه «يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ»(3)؛ (خداوند مى خواهد [با اين دستورها راه هاى خوشبختى و سعادت را] براى شما آشكار سازد، و به سنت هاى [صحيح] پيشينيان رهبرى كند، و شما را از گناه پاك سازد و خداوند دانا و حكيم است)، خداوند مى خواهد به وسيله اين مقررات حقايق را براى آدمی آشكار سازد و به راه هايى كه مصالح و منافع او در آن است، رهبرى اش كند. وانگهى شخص در اين برنامه تنها نيست و اقوام پاك گذشته نيز اين گونه سنت ها را داشته اند.
در ادامه آیات فوق قرآن تاكيد مى كند كه «وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيماً»(4)؛ (خدا به وسيله اين احكام مى خواهد، نعمتها و بركاتى كه بر اثر آلودگى به شهوات از شما قطع شده، به شما بازگردد، ولى شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق هستند، مى خواهند شما از طريق سعادت به كلى منحرف شويد) و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گرديد. اكنون شما فكر كنيد، آيا آن محدوديت آميخته با سعادت و افتخار براى شما بهتر است يا اين آزادى و بى بندوبارى توام با آلودگى و نكبت و انحطاط؟!
تبیین معنای صحیح خوشبختی و آرامش در سایه ضوابط دینی
آیات فوق، علاوه بر دلالت هایی که برای زمان خود و اقوام پیشین داشتند، در حقيقت به افرادى كه در عصر و زمان ما نيز به قوانين مذهبى مخصوصا در زمينه مسائل جنسى ايراد مى كنند، پاسخ مى گويد كه اين آزادی هاى بى قيد و شرط سرابى بيش نيست، و نتيجه آن انحراف عظيم از مسير خوشبختى و تكامل انسانى و گرفتار شدن در بيراهه ها و پرتگاه ها است كه نمونه هاى زيادى از آن را با چشم خودمان به شكل متلاشى شدن خانواده ها، انواع جنايات جنسى، فرزندان نامشروع جنايت پيشه و انواع بيماري هاى آميزشى و ناراحتى هاى روانى [و تحقیر زن و تبدیل او به ابزاری برای شهوت رانی و شهوت پرستی و دور شدن جوانان از اهداف مهمتری مثل پیشرفت علمی و فرهنگی و هزاران فساد دیگر] مشاهده مى كنيم.(5)
راه حل های اسلام برای کنترل غریزه جنسی و جنایت های مربوط به آن
اسلام برای کنترل غریزه جنسی و جلوگیری از فوران آن راهکارهایی نیز بیان نموده است از جمله: تهذیب نفس و مراقبت در تغذیه(6) و روزه گرفتن(7) و کنترل نگاه(8) و توصیه زنان به حفظ حجاب(9) و... . حتی در صورتی که جوان با وجود اینکه برای کنترل غریزه جنسی تلاش خود را کرده اما باز هم این غریزه در وجود او شعله ور می باشد، اسلام هرگز به سرکوب کردن این غریزه نمی پردازد، بلکه او را به ازدواج توصیه می کند و از آنجا كه يك عذر تقريبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زير بار ازدواج و تشكيل خانواده مساله فقر و نداشتن امكانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته مى فرمايد که از فقر و تنگدستى واجدین شرایط ازدواج نباید نگران بود و لازم است در شکل دادن به ازدواج شان کوشید چرا كه (اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى سازد)؛ «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(10) و خداوند قادر بر چنين كارى هست، چرا كه (خداوند واسع و عليم است)؛ «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ».(11)،(12)
حتی اگر کسی واقعا نمی تواند ازدواج کند باز هم اسلام راه حل های مناسبی برای وضعیت او پیش بینی کرده از جمله راه حلی به نام «ازدواج موقت» که مانند ازدواج دائم می باشد ولی هزینه های آن را ندارد و یا ازدواج با کنیزان که در صدر اسلام رواج داشت. در هر صورت اسلام هرگز با فوران عطش جنسی و یا سرکوب کردن این غریزه موافق نیست و راه های مختلفی برای ارضای این غریزه از راه مشروع بیان نمونه است. چرا که «يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً»(13)؛ (خدا مى خواهد [با دستورهاى مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن] كار را بر شما سبك كند، و انسان ضعيف آفريده شده) و در برابر طوفان غرائز گوناگون كه از هر سو به او حمله ور مى شود بايد طرق مشروعى براى ارضاى غرائز به او ارائه شود تا بتواند خود را از انحراف حفظ كند.(14)
ارتباط آزادی در روابط با نامحرم و خشونت های جنسی و ناامنی های مربوط به آن
برخلاف آنچه در سؤال ادعا شده، آنچه باعث خشونت و ناامنی در جامعه می شود آزادی در روابط بین زنان و مردان است نه محدودیت درست و حساب شده.
عدم محدودیت در روابط دختران و پسران و برهنگى زنان كه طبعاً پيامدهایى همچون آرايش و عشوه گرى و امثال آن همراه دارد، مردان مخصوصاً جوانان را در يك حال تحريك دائم قرار مى دهد، تحریکی که موجب عدم تمرکز و فشار مداوم روانی به اعصاب می گردد و باعث ايجاد هيجان هاى بيمار گونه عصبى و گاه امراض روانى مى گردد. مگر اعصاب انسان چقدر مى تواند بار هيجان را بر خود حمل كند؟ مگر همه پزشكان روانى نمى گويند هيجان مستمر عامل بيمارى است؟
مخصوصاً توجه به اين نكته كه غريزه جنسى نيرومندترين و ريشه دارترين غريزه آدمى است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكى شده تا آنجا كه گفته اند «هيچ حادثه مهمى را پيدا نمى كنيد مگر اينكه پاى زنى در آن در ميان است»! آيا دامن زدن مستمر به شعله های سرکش این غریزه از طریق اختلاط زنان و مردان و توسط برهنگى دختران، بازى با آتش نيست؟ آيا اين كار عاقلانه اى است؟
پیامدهای اجتماعی بی بند و باری در ارتباط با جنس مخالف
به دور از تمامی شبهه ها و بهانه گیری ها، آنچه ما در اینجا در پی تبیینش هستیم این است که اسلام مى خواهد با وضع احکام و قوانین و مقرراتی برای تبیین حدود و ضوابط ارتباط زنان و مردان، آحاد جامعه مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند. زیرا عواقب ناگوار بی بندوباری را دیده ایم.
وقتی عدم محدودیت در روابط زنان و مردان را در بسیاری کشورها در کنار معضلی چون افزايش برهنگى قرار می دهیم، می توانیم به این جمع بندی برسیم که چرا طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشوئى در دنيا به طور مداوم بالا رفته است. چرا كه «هرچه ديده بيند دل كند ياد» و هر چه «دل» - در اينجا يعنى هوس هاى سركش - بخواهد به هر قيمتى باشد به دنبال آن مى رود و به اين ترتيب هر روز دل به دلبرى مى بندد و با ديگرى وداع مى گويد و عملًا زنان به صورت كالاى مشتركى (لااقل در مرحله غير آميزش جنسى) در آمده و ديگر قداستِ پيمان زناشوئى مفهومى نمى تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنكبوت به سرعت متلاشى مى شوند و كودكان بى سرپرست مى مانند.
کشاندن تمتعات جنسی از محیط خانه و روابط زناشویی یک خانواده قانونی به اجتماع، موجب تضعیف فعالیت ها و نهادهای اجتماعی می شود. در سایه این روابط، ازدواج مانعی برای لذت جویی های نامحدود و آزاد محسوب می شود. معاشرتهای آزاد و بی بند و بار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در می آورد که باید آن را با توصیه های اخلاقی یا احیانا با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعه ای که روابط جنسی میان زن ومرد را به محیط خانوادگی و در قالب ازدواج مشروع و قانونی محدود می نماید، با اجتماعی که روابط آزاد در آن مجاز است، این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم، آغاز محرومیت و محدودیت است!(15)
گسترش دامنه فحشاء، و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناكترين پيامدهاى از بین رفتن حدود و ضوابط در ارتباطات بین زنان و مردان و بى حجابى و بى بندوبارى است كه نيازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصاً در جوامع غربى كاملا نمايان است. با توجه به اينكه «فحشاء» و از آن بدتر «فرزندان نامشروع» سرچشمه انواع جنايتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناك اين مسأله روشن تر مى شود.
هنگامى كه مى شنويم در کشورهای به اصطلاح آزاد دنیا سالانه صدها هزار نوزاد نامشروع به دنيا مى آيد و هنگامى كه مى بینیم جمعى از دانشمندان آن کشورها در اين رابطه به مقامات اعلام خطر كرده اند- نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى، بلكه به خاطر خطراتى كه فرزندان نامشروع براى امنيت جامعه به وجود آورده اند به گونه اى كه در بسيارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در ميان است - به اهميت اين مسأله كاملًا پى مى بريم و به این نتیجه می رسیم که مسأله گسترش بی بندباری های اخلاقی، حتى براى آنها كه هيچ اهميتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نيستند فاجعه آفرين است. بنابراين هر چيز كه دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهديدى براى امنيت جامعه ها محسوب مى شود و پىامدهاى آن هرگونه حساب كنيم به زيان آن جامعه است.
مطالعات دانشمندان تربيتى نيز نشان داده، مدارسى كه در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند و مراكزى كه مرد و زن در آن كار مى كنند و بى بندوبارى در آميزش آنها حكم فرما است، محیطی مناسب برای رشد كم كارى، عقب افتادگى، و مسئوليت ناپذیری شده اند.(16)
پاسخ به مغالطه «آرام شدن شهوت جنسی در وضعیت آزاد و بی بند و بار»
شهوت جنسی درجه و حد مشخصی ندارد تا با آزاد گذاشتن فروکش کند. بر عکس، آزاد گذاشتن روابط به مثابه ریختن بنزین بر روی آتش است و هرگز در حد رابطه معمولی و کلام نمی ماند. وقتی شهوت شعله ور شد و جوان هر روز عادت به شهوترانی و روابط جنسی کرد دیگر هیچ چیزی جلو دار او نیست تا حدی که خواهر و مادر و حتی دخترش از دست خشونت جنسی او در امان نخواهد بود. این از آن روست که غریزه جنسی مانند میل به آب یا غذا نیست که با اشباع آن بتوان از دستش رهایی یافت. کسانی که به بهانه ایجاد عقده های جنسی، تفکیک جنسیتی در اسلام را مذموم می شمارند توجه نکرده اند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب می نماید و تولید عقده می کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات، آن را دیوانه می سازد.
برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکی ارضای غریزه در حد حاجت طبیعی و دیگری جلوگیری از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوائج طبیعی، مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن، خطر انفجار را به وجود می آورد. در این صورت، باید گاز آن را خارج کرد و به آتش داد ولی این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمی توان سیر کرد.(17)
همچنین گاهی در این روابط آزاد، تضادی ناخواسته بین چند نفر پیش می آید که خود باعث خشونت های بسیاری در جامعه می گردد و دیگر هیچ زن و مردی برای داشتن روابطی توأم با آرامش که منجر به تولد کودکانی شود تا در یک خانواده زیر چتر پدر و مادری دلسوز رشد پیدا کنند، امنیت نخواهند داشت و بدون هیچ تعهدی به امر مقدس زناشویی هر آن ممکن است یکی از طرفین به اجبار و از روی تهدید و یا از روی خیانت و هوا و هوس این رابطه را برهم زند.
جمع بندی اینکه آنچه باعث فساد و ناامنی می شود آزادی مطلق و عدم محدودیت در روابط زنان و مردان می باشد و محدودیت درست و حساب شده باعث آرامش و امنیت جامعه می گردد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.