پاسخ اجمالی:
اولا: توجه به لزوم واجب الوجود بودن خدای خالق، امکان خلق شدن جهان به دست وجودی غیر از او را منتفی می کند. واجب الوجود از هر لحاظی بی نقص و بی خلل است و تصور اینکه حتی یک پدیده را نیز خدایی دیگر غیر از خدای مورد باور مومنان آفریده باشد، موجب نقض شدن اصل مسلم واجب الوجود بودن اوست. زیرا گسترده نشدن چتر سیطره و فیض آفرینش این خدای واجب الوجود حتی بر سر یک مخلوق نوعی نقص برای اوست. وقتی خدایی وجود دارد که از همه کمالات خدایی برخوردار است، چرا چیزی نیافریده باشد و با وجود نامنتهای او چه جایی برای خدایی کردن خدای دیگر وجود دارد؟!
ثانیا: اگر فرض کنیم که جز خدای مورد اعتقاد مؤمنین خدای دیگری نیز وجود دارد، باید هر دو به اقتضای خدایی منشاء فیض و آفرینش باشند. امّا مطالعه علمی جهان هستی که در قالب مجموعه های هماهنگ و واحدی به هم پیوسته متجلی شده، انسان را به وحدت و یگانگی پروردگار آنها واقف می سازد. به عبارت دیگر، اگر دست و اراده دیگری غیر از خداوند یکتا بر عالم هستی حاکم بود و اگر تدبیر دیگری غیر از تدبیر الهی در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد نیز در آن حاکم بود.
پاسخ تفصیلی:
خداپرستان همه پدیده های جهان را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، مخلوق خدای مورد باور خود می دانند، آیا امکان ندارد که برخی پدیده ها را موجود دیگری غیر از خداوند مورد اعتقاد آنها به وجود آورده باشد؟
محال بودن آفرینش جهان توسط خدایی دیگر
این فرض که خداوند متعال خالق این جهان نبوده و خدایی دیگر آفریننده جهان باشد، از جهات متعددی مورد نقد قرار می گیرد.
اولا: هر خدایی باید واجب الوجود و نامتناهی باشد و نقض شدن «واجب الوجود و نامتناهی بودن» برای خداوند، نقض خدایی و نقص برای او به حساب می آید.(1) با لحاظ این نکته می گوییم نامتناهی بودن خداوند از تمام جهات که به معنای مطلق بودن همه کمالات برای او نیز هست، جایی برای هیچ خدای دیگری باقی نمی گذارد. در بیانی ساده می گوییم که هیچ مکانی و هیچ مقطعی از زمان وجود ندارد که از وجود باری تعالی – با این وصف که واجب الوجود است - خالی باشد لذا به جهت زمان، مکان و دیگر ابعاد وجودی، مثلا در «خلقت و فیض وجود» برای مخلوقات، هیچ خلأ و نقصی در سلطنت خداوند متعال وجود ندارد که بتوان خدای دیگری را در آن جای داد یا تصور نمود.
لذا فرض وجود مطلق و مستقل دیگری به عنوان خدا محال است. زیرا همان طور که اشاره شد به طور مبنایی وجود خدایی دیگر، فرعی است بر محدوديت خداوند متعال و اصولا هر آنچه محدود است متعدد می شود. آنجا که – طبق مبنای صحیح و پذیرفته شده ما در واجب الوجود بودن خدا - محدوديّت متصوّر نيست تعدّد نیز معقول نيست. چون وجود خداوند متعال مطلق و غيرمتناهي است و هرگونه حد و قيد مساوي است با مقهوريّت در برابر آن حد و قید.
کسی که ادعا می کند جهان توسط خدای مورد باور مؤمنین آفریده نشده، باید توجیه منطق پذیری برای ویژگی ها و صفات خدای دیگری که به زعم او خالق جهان است داشته باشد. آن خدا و صفاتش برای اینکه عقلا قابل اثبات و توجیه باشد، لاجرم باید واجب الوجود باشد و ویژگی هایی که مؤمنین درباره خدای واجب الوجود خود اثبات می کنند، دارا باشد و گرنه نمی تواند خدا بوده و چیزی را خلق کرده باشد. در چنین وضعیتی، خدای ادعا شده توسط شبهه کننده، حتی اگر در الفاظ و نام ها، خدای مورد پذیرش مؤمنین نباشد اما در حقیقت، همان خدای یگانه مورد پرستش اهل ایمان است، زیرا ما در الفاظ و کلمات نزاع نداریم و بر اساس آنچه توسط عقل سلیم و منطق صحیح مورد اشاره قرار می گیرد صحبت می کنیم.
ثانیا: فرض کردن اینکه خدایی دیگر در کنار خدای مورد اعتقاد مؤمنین باشد که او خالق جهان و پدیده هایش باشد و خدای مورد اعتقاد مؤمنین بی کار گوشه ای صرفا نظاره گر خلقت نشسته باشد، ناممکن و محال است. چرا که اگر دو خدا در کنار هم قرار داشته باشند، با لحاظ کردن این حقیقت که هر دوی آنها از لحاظِ خدا بودن، واجب الوجودند – و مفهوم واجب الوجود، عین اطلاق در همه کمالات و بی نقص و خلل بودن است و شامل بی نقض بودن در افاضه وجود به پدیده های جهان نیز می شود – از هر دوی آنها افاضه وجود و خلقت موجودات مورد انتظار است و نمی توان پذیرفت که فقط یکی شان به کار آفرینش پدیده های جهان مشغول باشد و دیگری از فیوضات تکوینی اش محروم گردد. بنابراین، با اثبات لزوم فیاض بودن خدای مورد باور مؤمنین، این فرض که این خدا در عین خدا بودن، فقط گوشه ای بی کار به نظاره بنشیند و چیزی را خلق نکند، باطل است.
بعداز اثبات این موضوع، ما در صدد اثبات نکته مهم تری هستیم و آن هم اینکه، خدای مورد پذیرش مؤمنین نه تنها به واسطه فیاض بودنش، نمی تواند از آفرینش محروم و ممنوع باشد بلکه آفرینش موجودات و پدیده های جهان منحصرا در دست این خداست و هیچ خالق دیگری در میان نیست. استدلال ما برای این اثبات این حقیقت نیز از این قرار است:
وجود دو خدا - که هر دوی آنها خالق باشند - در کنار هم باید موجب پدید آمدن ثمرات تکوینی مستقلی برای هر کدام از آنها بشود اما در واقع و جهان پیرامون مان می بینیم که این گونه نیست. چرا که مطالعه علمی جهان هستی که در قالب مجموعه های هماهنگ و واحدی به هم پیوسته متجلی شده، انسان را به وحدت و یگانگی پروردگار آنها واقف می سازد. به عبارت دیگر، اگر دست و اراده دیگری غیر از خداوند یکتا بر عالم هستی حاکم بود و اگر تدبیر دیگری غیر از تدبیر الهی در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد نیز در آن حاکم بود لذا هماهنگي و وحدت در جهان آفرينش دلیل قطعی بر وحدت خالق، مدیر و مدبّر عالم آفرینش است.
در این باره قرآن کریم در آیه سوم سوره ملک می فرماید: (در آفرینش خدای رحمان هیچ تضادّی و عیبی نمی بینی بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی)؛ «ما تَرى في خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ». همچنین در آیه 22 سوره انبیاء می خوانیم: «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»؛ (اگر در آسمان و زمين، جز «اللَّه» خدايان ديگرى بود فاسد مى شدند [و نظام جهان به هم مى خورد].)
دليلى كه براى توحيد و نفى آلهه در آيه فوق آمده است در عين سادگى و روشنى، يكى از براهين دقيق فلسفى در اين زمينه است كه دانشمندان از آن به عنوان «برهان تمانع» ياد مى كنند خلاصه اين برهان را چنين مى توان بيان كرد: ما بدون شک نظام واحدى را در اين جهان حكمفرما مى بينيم نظامى كه در همه جهات هماهنگ است و قوانينش ثابت و در آسمان و زمين جارى است و برنامه هايش با هم منطبق و اجزايش متناسب است. اين هماهنگى قوانين و نظامات آفرينش از اين حكايت مى كند كه از مبدأ واحدى سرچشمه گرفته است چرا كه اگر مبدأها متعدد بود و اراده ها مختلف، اين هماهنگى هرگز وجود نداشت و همان چيزى كه قرآن از آن تعبير به «فساد» مى كند در عالم به وضوح ديده مى شد. .(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.