معناي لغوي و اصطلاحي «تحریف» در قرآن

«تحریف» در لغت و اصطلاح به چه معنی است و چرا بحث «تحریف قرآن» دارای جایگاه ویژه ای در اعتقادات مسلمین است؟

«تحريف» در لغت از ريشه «حَرْف» به معنى كناره مى باشد، و تحريف كلام، یعنی كنار زدنِ الفاظ و عبارات از مسير طبيعى و افاده معنی حقیقی است، که در صورت انحراف از آن معانی، «تحریف» محقق می شود. در قرآن هر كجا واژه تحريف آمده تحريف معنوى اراده شده است. «تحريف» در اصطلاح نیز دارای معانی متعدد است. مانند: تحريف در دلالت كلام يعنى تفسير و تأويل ناروا، به گونه اى كه لغت با تفسير هم آهنگ نبوده و صرفا طبق دلخواه تفسير و تأويل گرديده باشد و ...

تبيين «آیات متشابه» قرآن راجع به «تحيّز»

«آیات متشابه» قرآن درباره «تحيّز» چگونه تبیین می شود؟

«تحيّز» عبارت است از اشغال مكان و دارا بودن جهت خاص که اين از ويژگى هاى موجودات مادّى و لازمه جسميّت است. به اين معنا كه فضايى را به وجود خود اشغال كند و به اين سبب در جهت خاصى قرار مي گيرد و داراى ابعاد شش گانه (راست، چپ، جلو، پشت، بالا و پايين) مي گردد. اشعرى قائل به تحيّز مى باشد و خدا را داراى مكان مى داند؛ اما اماميّه و نيز معتزله با در نظر گرفتنِ آيه كريمه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ»، خدا را از هر گونه شباهت به مخلوق مِبرّا می دانند.

استفاده فقهی از «شأن نزول»، «تأويل» و «تنزیل» قرآن

فقهای اسلام از «شأن نزول» آیات و همچنین «تنزیل» و «تأويل» آنها چه استفاده فقهی کرده اند؟

فقهای اسلام با توجه به سبب و شأن نزول و ظَهر و بطن آيات، قاعده اى را به دست آورده‌ و با تمسك به آن، احكام را استنباط مى‌ كنند. آن قاعده عبارت است از: «اعتبار به گستردگى لفظ است، نه خصوصيّت مورد»؛ يعنى فقيه بايد خصوصيات مورد را كنار گذاشته و از جنبه هاى عمومى لفظ بهره بگيرد. به عنوان مثال در قرآن آمده: «مشرق و مغرب، از آن خداست! پس به هر سو رو کنید، رو به خدا کرده اید». اين آيه داراى ظَهر و بطن است و در ظاهر با آياتى كه ايجاب مى كند حتما رو به كعبه نماز بخوانيد منافات دارد؛ ولى با مراجعه به شأن نزول، اين تنافى برطرف مى شود.

نظر ائمه(ع) در مورد قرائات مختلف قرآن

ائمه شیعه(ع) در مورد قرائات مختلف قرآن چه نظری ارائه کرده اند؟

از ائمه(ع) سخنانى درباره قرآن وارد شده كه به مهم ترين موضوعات قرآنی اشاره دارد و حاكى از دقّت نظر و ژرف انديشى آنان درباره اين كتاب مقدّس است. همچنين نشان دهنده ميزان عنايت و اهتمام آنان به حفظ و حراست نصّ قرآن و جلوگيرى از تحريف و تأويل آن است. امام صادق(ع) به «محمد بن وراق» فرمودند: «دوست ندارم كه قرآن با رنگى جز رنگ سياه نوشته شود، همان گونه كه در اوّلين بار نوشته شده است». اين سخن، نشانه دقّت و علاقه شديد امام(ع) نسبت به حفظ و سلامت قرآن است تا آنجا كه در رنگ خط نيز ترجيح دادند كه به همان نحوى كه اول بار نوشته شده، محفوظ باقى بماند، تا بدين وسيله قرآن با چيزى غير قرآن اشتباه نشود.

معنای «محکم» و «متشابه» و استعمال آن در قرآن

معنای «محکم» و «متشابه» چیست و کدام معنای آن در قرآن به کار رفته است؟

«اِحکام» در قرآن در سه معنی به کار رفته است: 1. استوار بودن گفتار يا كردارى كه راه شبهه در آن بسته باشد. 2. پايدار و ثابت بودن، در مقابل ناپايدار. اَحكام ثابته در شريعت را محكم گويند، در مقابل اَحكام منسوخه. 3 . اِتقان و دقت در عمل يا گفتار. اِحكام به معناى سوم تمامى آيات قرآن را در بر مى گيرد و به معناى دوم، مخصوص آيات غير منسوخه است. به معناى نخست صرفا در مقابل آيات متشابهه به كار رفته است. «تشابه» نيز در قرآن به دو معنی همانند و يكسان بودن، و شبهه انگیز بودن، به کار رفته است.

راه تفسیر و تأويل «متشابهات» قرآن

چه کسی تفسیر و تأویل آیات «متشابه» را می داند؟ و آیا اصولا معنای این آیات قابل تشخیص است؟

درباره اين سؤال كه تأويل «متشابهات» در قرآن را چه كسي مي داند؟ «علامه طباطبایی» می فرماید: «علم به تاویل متشابهات، صرفا مخصوص پروردگار است و برای دیگران جز سر تسلیم فرود آوردن راه دیگری نیست؛ اما باید راه دست یابی به حقایق نهفته در آیات متشابه برای پویندگان باز باشد؛ زیرا اگر فرض شود در قرآن آياتى وجود داشته باشد كه آحاد مسلمانان و دانشمندان و حتى معصومین(ع) از محتواى آن آگاهى نداشته باشند، حتما مقام حكمت الهى زير سؤال مى رود و قطعا اين فرضيه محالى است و از ديدگاه حكمت بارى تعالى كاملا به دور است.

«تفسیر به رأی» در مسلک صوفیه

«تفسیر به رأی» در مسلک صوفیه چه جایگاهی دارد؟

يكى از بدعت هاى خطرناك صوفيان پيمودن راه تأويل و تفسير به رأى و بازى با الفاظ است. آنها مقيد به حد و حدود و الفاظ و معانى آنها نيستند، بسيار مى شود كلمات را با كوچكترين مناسبت بر يك سلسله معانى كه ميل دارند تطبيق مى كنند بى اينكه ابداً مراعات لغت و موازين سخن سنجى و قواعد ادبى را بنمايند.

تلخیص البیان

معرفی کتاب «تلخیص البیان»

کتاب «تلخیص البیان» که نام اصلى آن عبارت است از «تلخیص البیان عن مجازات القرآن» یا مجاز القرآن، توسط «سید رضى» ابوالحسن محمد بن حسین بن موسى (359 ـ 406 ق) تالیف شده است. این کتاب نخستین کتابى است که در زمینه تفسیرجنبه هاى فصاحت و بلاغت قرآن نوشته شده و مورد توجه دانشمندان اسلام قرار گرفته است.

اسامي «کاتبان وحی»

در صدر اسلام چه کسانی وظیفه «کتابت وحی» را از طرف پیامبر(ص) به عهده گرفته بودند؟

بر اساس آیات قرآن، پیامبر(ص) «امّى» بود و نياز به كاتبانى داشت تا در شؤون مختلف از جمله وحى او را ياري دهند؛ لذا در مكّه و در مدينه زبده ترين با سوادان را براى اين امر انتخاب فرمود. اولين كسى كه در مكّه عهده دار كتابت شد امام على‌(ع) و اوّلين كس در مدينه «أُبىّ بن ‌كعب انصارى» بود. از ديگر كاتبان وحي مي توان به زيد بن ثابت، خلفاى ثلاثه، زبير بن عوام، خالد و أبان دو فرزند سعيد بن العاص، حنظله اُسَيدى، علاء بن حضرمى، خالد بن وليد، عبدالله ‌بن رواحه، محمد بن مسلمه، عبدالله ‌بن ابى سلول، مغيرة‌ بن شعبه، عمرو بن العاص، معاوية ‌بن ‌ابى سفيان، جهم يا جهيم بن صلت، معيقب بن ‌ابى فاطمه و شرحبيل بن حسنه اشاره كرد.

تفاوت «تنزيل» با «تأويل»

«تأويل» به چه معناست؟ و چه تفاوتی با «تنزيل» دارد؟

«تنزيل» بر مورد «نزول» گفته مى شود؛ اين مورد مى تواند يك واقعه خاص باشد كه سبب نزول آيه شده است ولى «تأويل» مفهوم عامّى است كه از آيه برداشت شده و قابل انطباق بر جريانات مشابه است. در برخى تعابير به اين دو اصطلاح ظَهر و بطن نيز گفته مى شود كه ظهر همان تنزيل و بطن همان تأويل است؛ زيرا ظاهر آيه همان مورد نزول را مى رساند و بطن آيه مفهوم گسترده ترى را شامل می شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

مَنْ دَمِعَتْ عَيْنُهُ فينَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِکَ لَنا اَوْ حَقٍّ لَنا نُقِصْناهُ اَوْ عِرْضٍ اُنْتُهِکَ لَنا اَوْلاَِحَدٍ مِنْ شيعَتِنا بَوَّاءهُ اللّهُ تَعالى بِها فِى الْجَنَّةِ حُقُباً.

امالى شيخ مفيد، ص 175