ناسازگاری قرآن با علم در مورد «مركز ادراك انسان»!

چرا با اينكه علم نوين «مغز» را مركز ادراكات انسان می داند، قرآن كريم «قلب» را به عنوان جايگاه ادراك معرفی نموده است؟!

«مغز» در ميان ديگر اعضاى بدن، نقشى ممتاز دارد و از ديرباز اهميّت و نقش آن در هدايت جسم معلوم بوده؛ به گونه‌اى كه براى بيان نقش محورى هر چيزى آن را به مغز تشبيه مى كردند؛ ليكن با اين همه، انسانها ادراك و ديگر صفات نَفس را كه بهره‌اى از احساس دارند، به «قلب» نسبت مى دهند. و مراد از قلب نيز «روح» است كه فرمانروا و تدبيركننده امور بدن است؛ همان گونه كه كاركردهاى مذكور را به نَفس (به معناى ذات و خود) نسبت مى دهند.

حکمت آفرینش میکروب های خطرناک، و مسئله عدل الهی؟!

آفرینش ميكروب های خطرناك چگونه با عدل الهی سازگار است؟!

اولا: شرور اموری «عدمی» هستند، یعنی مثلا وقتی می گوییم بیماری، منظورمان عدم سلامت است. امر عدمی نمی تواند منتسب به خالقی باشد.
ثانیا: شرور اموری «نسبی» هستند نه مطلق. یعنی از آنجا که بدی ذاتی آن امر نیست، برای صدق وصف بدی برای آن نمی توان به صورت کلی و مطلق حکم داد. به تعبیر دیگر برای صدق وصف «بد» برای هر پدیده، پای عنصری به عنوان «ملاک مقایسه» به میان می آید که چیزی جز دیدگاه و منافع شخصی ما نیست.
ثالثا: میکروب ها نیز مثل همه آفریده های الهی بنا به ضرورتی خلق شده و فعال شدن دستگاه ایمنی بدن و تقویت آن منوط به فعالیت میکروب هاست. خارج از بدن نیز میکروب ها فواید بسیار زیادی در تجزیه فضولات و لاشه های حیوانات مرده و تبدیل و بازیابی آنها به عناصر حیاتی ای چون ازت و هیدروژن و اکسیژن دارند.

«مرگ» قانون عمومی

آیا می توان «مرگ» را قانون عمومی براي همه موجودات دانست؟

قرآن در سوره «آل عمران» سخن از عموميت قانون «مرگ» مى گويد؛ سرنوشتى كه براى همه انسان ها، همه موجودات زنده و حتى براى موجودات غير زنده حتمى است. اصولا انسان در هر چيز شك كند، در مرگ نمى تواند ترديد داشته باشد؛ تمام اهل آسمان ها و زمين مى ميرند و همه موجودات زنده در كام مرگ فرو مى روند، همه بدون استثنا اجل و سرآمدى دارند كه لحظه اى در آن تأخيرى نيست و آنچه مردم درباره يكديگر، دعاى جاودانگى دارند تعارف هاى بى محتوايى بيش نيست.

منظور از «برزخ»

منظور از «برزخ» چیست؟

«برزخ» به معناى چيزى است كه در ميان دو شىء حايل شود، سپس اين معنا توسعه يافته و به هر امرى كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد اطلاق شده است؛ اما در مسائل اعتقادی به عالَمي ميان دنيا و آخرت گفته مي شود كه وقتي روح از بدن جدا شد به آنجا منتقل مي شود. قرآن درباره وضع كفّار و ظالماني كه مرگشان فرا مي رسد مي فرمايد: «و پيش روى آنها برزخى است تا روزى كه مبعوث شوند».

گزارشی مستند از «تجرد روح»

حکایت جدا شدن روح از بدن مرحوم «شیخ هاشم قزوینی» چه بود؟

مشاهدات متعددى كه افراد مورد اعتماد درباره «تجريد روح» يعنى جدايى موقت آن از بدن، و رفتن به نقاط مختلف نقل مى كنند به اندازه اى است كه انسان مى تواند از مجموع آنها به وجود روح به عنوان يك واقعيت مستقل، و مافوق ماده از طريق تجربه، اطمينان پيدا كند. يكى از این نمونه ها حکایت مرحوم «شيخ هاشم قزوينى» از علمای حوزه علمیه مشهد، در ارتباط با تجريد روح و جدائى موقت روح از بدنش می باشد.

دلالت برهان «لزوم عقل بالفعل» بر وجود امام زمان(عج)

برهان «لزوم عقل بالفعل» چگونه بر وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دلالت دارد؟

برهان «لزوم عقل بالفعل» از ادله وجود امام زمان(عج) است. بنابر اين دليل، کسی صلاحيت رياست مدينه فاضله را دارد كه دو چيز داشته باشد: از حيث سرشت و طبيعت آماده آن مقام باشد و ملكه چنان كارى را داشته باشد. چنين انسانى كه همه امكانات عقلى، طبعى و كسبى در وجود او در مرتبه كمال به فعليت رسيده همان انسان كامل است كه در وجود امام زمان(عج) خلاصه شده است.

لاغر شدن متقين نشانه خوف الهي

چگونه خوف الهي موجب لاغر شدن متقين مي شود؟

امام علي(ع) در خطبه «متقين» مي فرمايد: «خوف و ترس، بدن هاي متقین را همچون چوبه تير لاغر ساخته». دلیلش هم اين است كه نفس تدبير كننده بدن، به اصلاح و صلاح بدن نمى پردازد و قوه شهويه و غاذية (كه امر جذب و تقسيم غذا را در بدن به عهده دارد) آن طور كه بايد كار نمى كنند و مقدار انرژى كه در بدن مصرف مى شود و تحليل مى رود را نمى توانند جايگزين كنند و در نتيجه اين منجر به تحليل رفتن بدن مى شود.

«خشوع منافقانه»

«خشوع منافقانه» چیست؟

از روايات به دست مى آيد كه یکی از امراض بزرگ قلب و بدن «خشوع منافقانه» است؛ یعنی فرد براى عوام فريبى، جوارح را خاشع مى كند؛ ولى قلب را نه. رسول گرامى(ص) در اين باره می فرماید: «بترسيد از خشوع منافقانه و آن اين است كه بدن و جسد، خاشع و قلب، غير خاشع باشد».

«مغز» اطاق کنترل انسان

«مغز» انسان چه جایگاهی در تفکر و اندیشه انسان دارد؟

مغز انسان در واقع اطاق كنترلی برای كارگاه عظيم بدن است؛ همان اطاق اسرارآميز با همان دكمه ها و چراغ هایی که با تحريك يك يا چند سلول بخشى از بدن را به كار انداخته و يا از كار مى اندازد؛ قلب، معده، دستگاه تنفس، چشم و زبان و گوش به فرمان اين اطاق كنترل عجيب هستند. آیا می توان باور کرد که در ساختمان اين اطاق كنترل استثنائى هيچگونه محاسبه و برنامه قبلى در كار نبوده و پديده هاى كاملا تصادفى دست به دست هم داده و چنين اعجوبه اى را بوجود آورده اند؟

اثبات «معاد جسمانی» با دلیل عقلی

آیا معاد جسمانی را می توان با «دلیل عقلی» اثبات کرد؟

بعضى معتقدند دليل عقلي بر معاد جسماني نداريم، همان گونه كه دليلى هم بر نفى آن نيست. اين در حالى است كه بعضى معاد جسمانى را مطابق دليل عقل مى دانند و مى گويند روح انسان همراه بدن پرورش مى يابد، مدارج كمال را مى پيمايد و با آن شكل مى گيرد. به همين دليل رابطه تنگاتنگى ميان «روح» و «بدن» وجود دارد و حالات هر يك در ديگرى منعكس مى شود، ناراحتى هاى جسمى در روح اثر مى گذارد و ناراحتى هاى روحى در جسم و آرامش هر يك در ديگرى نيز كاملا مؤثر است. لذا روح و جسم دو يار ديرين هستند و با هم رشد مى يابند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

کَفى بالإيثارِ مَکْرُمَةً

براى بزرگوارى، ايثار بس است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22