پاسخ اجمالی:
اولا: شرور اموری «عدمی» هستند، یعنی مثلا وقتی می گوییم بیماری، منظورمان عدم سلامت است. امر عدمی نمی تواند منتسب به خالقی باشد.
ثانیا: شرور اموری «نسبی» هستند نه مطلق. یعنی از آنجا که بدی ذاتی آن امر نیست، برای صدق وصف بدی برای آن نمی توان به صورت کلی و مطلق حکم داد. به تعبیر دیگر برای صدق وصف «بد» برای هر پدیده، پای عنصری به عنوان «ملاک مقایسه» به میان می آید که چیزی جز دیدگاه و منافع شخصی ما نیست.
ثالثا: میکروب ها نیز مثل همه آفریده های الهی بنا به ضرورتی خلق شده و فعال شدن دستگاه ایمنی بدن و تقویت آن منوط به فعالیت میکروب هاست. خارج از بدن نیز میکروب ها فواید بسیار زیادی در تجزیه فضولات و لاشه های حیوانات مرده و تبدیل و بازیابی آنها به عناصر حیاتی ای چون ازت و هیدروژن و اکسیژن دارند.
پاسخ تفصیلی:
منافات خلق میکروب ها با عدل الهی!؟
در بحث های مربوط به مسأله عدل الهی و هنگام نظر به آیاتی از قرآن که خداوند را آفریننده همه چیز به نکویی معرفی می کنند(1) ممکن است این سؤال به ذهن برسد که پدید آمدن میکروب های بیماری زا، به عنوان موجوداتی خطرناک و سراسر شر که سلول های حیاتی بدن را نابود می کنند و گاهی اوقات، باعث مرگ و میرهای دسته جمعی در اقوام و شهرها می شوند، چگونه می تواند با عدالت الهی همراه گردد؟ آیا خدای مفروض یکتاپرستان که در علم و قدرت و حکمت سراسر مطلق است، نمی توانست جهان را بدون ضررهای چنین میکروب هایی بیافریند؟
پیش از ورود به پاسخ اصلی این سؤال شاید بد نباشد مقدمه ای کوتاه راجع به چیستی شرور و چگونگی شرّ انگاشته شدن برخی پدیده های جهان در نگاه بشر ارائه دهیم.
ماهیت شرور؟
اساسا آنچه شر مى ناميم يا خودش عدم و نيستى است يا مستلزم عدم و نيستى مى باشد؛ يعنى موجودى است كه خودش از آن جهت كه خودش است خوب است و از آن جهت بد است كه مستلزم يك نيستى مى باشد و تنها از آن جهت كه مستلزم نيستى است، بد است نه از جهت ديگر. ما نادانى، فقر و مرگ را بد مى دانيم اينها ذاتا نيستى و عدم مى باشند. همچنين ما گزندگان، درندگان، ميكروبها و آفت ها را بد مى دانيم. اينها مستلزم نيستى و عدم هستند. نادانى، فقر، مرگ، بيمارى، نابينايى، ناشنوایى و نظایر اينها امور عدمى هستند که عبارت اند از: عدم علم، عدم غنا، عدم حيات، عدم سلامتى، فقدان بينایى و نبود شنوایى. در همه اينها از دست دادن است نه چيزى را به دست آوردن. وقتى دست در جيب مى كنيم و خالى از پول مى يابيم گویيم دچار شر شده ايم. عدم پول فقدان پول است و امرى عدمى است. حتى در امور اخلاقى و صفات زشت هم چنين است. ظلم نيستى عدل است و بى حيائى عدم حيا و بى تقوايى و بى عفتى عدم تقوى و عفت است.
امورى هم كه موجب عدم مى شوند مثل درندگان و گزندگان و میکروب ها و ما نام شر و بدى بر آنها مى گذاريم نه به اين خاطر است كه خود بد هستند، بلکه چون موجب یک امر عدمی می شوند ما آنها را شر می پنداریم. اگر پيامد دريدن و گزيدن و در نهايت منجر شدن به مرگ را نداشتند ابدا نام بد و شر به آنها نمى داديم. پس آنچه بد است چيزى است كه از آنها سر مى زند و آنها همه عدم هستند نه وجود. بيمارى و مرگ حاصل از دريدن و گزيدن و گرفتار ميكروب شدن و از بين رفتن گياهان و كشتزارها ناشى از آفت همه نيستى و فقدان هستند پس امرى وجودى نيستند، تا منتسب به فاعلى باشند. به تعبیر دیگر نيستى خالق نمى خواهد بلكه هستى نياز به خالق دارد و عدم هستى، نيستى است.(2)
نسبی بودن شر در جهان
صفاتى كه اشياء به آنها موصوف مى گردند بر دو قسم است: حقيقى و نسبى. وقتى يك صفت براى چيزى در هر حال و با قطع نظر از هر چيز ديگر ثابت باشد آن را صفت «حقيقى» مى ناميم. صفت حقيقى آن است كه براى امكان اتصاف يك ذات به آن صفت، فرض خود آن ذات و آن صفت كافى است. اما يك صفت نسبى آن است كه فرض موصوف و فرض صفت، بدون فرض يك امر سوم، كه طرف نسبت و مقايسه قرار گيرد، براى امكان اتصاف موصوف به آن صفت كافى نيست. بنابراين هرگاه صدق يك صفت بر چيزى منوط به در نظر گرفتن امر ثالث و مقايسه اين با آن باشد، در اين صورت، صفت را «نسبى» مى ناميم.
مثلا حيات يك امر حقيقى است. يك موجود خودش قطع نظر از اينكه با شئ ديگر مقايسه و سنجيده شود، يا زنده و جاندار است، و يا بی جان و مرده و همچنين سفيدى و سياهى صفتهاى حقيقى هستند. يك چيز كه سفيد است با قطع نظر از مقايسه با چيز ديگر سفيد است و يك چيز كه سياه است خودش سياه است و لازم نيست كه با چيز ديگر مقایسه گردد. اما كميت و مقدار این چنین نیست. کوچكى يا بزرگى صفتى نسبى است. وقتى يك جسم را مى گویيم كوچك است بايد ببينيم با مقايسه با چه چيز و يا نسبت به چه چيز آن را كوچك مى خوانيم. هر چيزى ممكن است هم كوچك باشد و هم بزرگ. بستگى دارد به اينكه چه چيز را معيار و مقياس قرار داده باشيم. مثلا يك سيب را مى گویيم كوچك است نسبت به چه چيز كوچك است؟ نسبت به سيب هاى ديگر كوچك است ولى همين سيب نسبت به فندق و پسته بزرگتر است.(3)
شروری که گریبانگیر ما می شوند و موجبات رنج مان را فراهم می آورند نیز اموری نسبی اند نه مطلق. یعنی بدی و شر بودن آنها امری نسبی است. مثلا در انتساب «بد بودن» به «میکروب» معمولا دقت نمی کنیم که آن وصف، برای آن پدیده خاص، با قطع نظر از هر چیز دیگر، به صورت ذاتی، ثابت نیست؛ بلکه برای ثبوت وصف شرارت در آن پدیده، پای امر ثالثی به عنوان «ملاک مقایسه» به میان می آید که خود ما و دیدگاه قضاوت کننده ماست.(4) به همین سبب است که قضاوت ما درباره سود و زيان هرچيزى همواره نسبى است. آنچه سود خود ماست خوب و مفيد و آنچه بر زيان ماست بد و مضر مى دانيم و هرگز حساب نمى كنيم كه فلان حادثه كه در سرنوشت ما اثر بدى گذاشته، می تواند چه آثار دیگری که لزوما هم بد نیستند، داشته باشد.(5)
مثال های این وضعیت دوگانه بسیار فراوان اند. زهرِ مار، براى مار بد نيست و فقط براى انسان و ساير موجوداتى كه از آن آسيب مى بينند، بد است. گرگ براى گوسفندان بد است ولى براى خودش و براى گياهان مراتعی که گوسفندان در آن می چرند، بد نيست همچنان كه گوسفند هم نسبت به گياهى كه آن را مى خورد و نابود مى كند بد است ولى نسبت به خودش يا انسان يا گرگ بد نيست.(6) مولوی، شاعر پارسی گوی معروف ایرانی، در این باره این گونه سروده است که:
زهر مار، آن مار را باشد حیات *** لیک آن، مر آدمی را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان *** بد به نسبت باشد، این را هم بدان.
با این توضیحات می پرسیم که آيا تنها سود و زيان ما آدمیان مى تواند ملاك خوب و بد بودن يك موجود يا يك حادثه باشد و يا اين كه براى قضاوت كلى و نهايى بايد مجموعه تأثيرات اين حادثه را در تمام موارد در نظر بگيريم و روى هم رفته مورد نظر و مطالعه قرار دهيم؟(7)
نگاهی اجمالی به کارکرد میکروب ها
فعالیت میکروب های مضر در بدن انسان، موجب فعال شدن دستگاه ایمنی بدن وگسیل شدن گلوبول های سفید به محل استقرار میکروب ها و رفع تهدید آنها می گردد. امری که نهایتا به تقویت دستگاه ایمنی بدن و تقویت و رشد انسان می گردد. از همین روست که دانشمندان با تزریق میکروب های ضعیف شده به انسان تحت عنوان «واکسیناسیون»، موجب ارتقای دستگاه ایمنی بدن، بهبود کیفیت و کمیت گلبول های سفید و در یک کلام آمادگی بدن برای مقابله با بیماری های خطرناک تر می کنند. يكى از دانشمندان در اين باره مى گويد: اگر ميكروب هاى مضر وجود نداشت، اندازه قد انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى كرد! اين جانداران با آزار، در رشد و نموّ بدن تأثير بسزايى دارند. زيرا حملات پى در پى ميكروب باعث مى شود گلبول ها و ساير نيروهاى بدن بيشتر فعاليت كنند و بديهى است كه هر چه فعاليت نيروهاى بدن در مقابل احساس خطر و مبارزات شدت يابد، به همان اندازه قوى تر شده و رشد و نموش بيشتر خواهد بود. همواره رقابت، آمادگى و مبارزه، بهترين راه و وسيله ترقى و پيشرفت است به طورى كه از همين عوامل در پيشرفت هاى اقتصادى، سياسى و علمى نيز استفاده مى شود.(8)
همه اینها، کارکردهای میکروب های داخل بدن است و گرنه، خارج از بدن نیز، جانداران هم خانواده میکروب ها، یعنی باکتری ها کارکردهای بسیار متنوع و متعددی دارند که از مهم ترین شان می توان به تجزیه فضولات و لاشه های حیوانات مرده و تبدیل و بازیابی آنها به عناصر حیاتی ای چون ازت و هیدروژن و اکسیژن و... اشاره کرد.(9)
در پایان باید به این نکته نیز توجه کرد که در مقابل تهدیدات میکروب ها، خداوند متعال، انسان را دست بسته نیافریده است. نقش این مخلوق خداوند در این بین، جبران کمبودها و پر کردن خلأها و ریشه کن کردن ریشه های این کمبودهاست.(10) آدمی می تواند با بالا بردن سطح آگاهی خود، ماهيت ميكروب ها را شناسایی و با تقویت سیستم دفاعی بدنش و استفاده از درمان های طبی آنها را از بين ببرد. رسول اكرم(صلی الله علیه واله) می فرمايد: «خداوند هيچ دردی را نازل نكرده مگر آن كه شفای آن را نيز فرو فرستاده است».(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.