حقّ انتخاب برای موجودات در نوع و اصناف خلقت

آیا شایسته نبود به جای خلقت اجباری، موجودات در انتخاب «نوع و اصناف خلقت» دارای اختیار می بودند؟

چنین فرضی تناقض آمیز است زیرا مستلزم این است که مخلوق قبل از اینکه آفریده شود، به نحوی وجود داشته باشد و درباره نوع آفرینش خود تصمیم بگیرد. یعنی مخلوق در حالی که هنوز معدوم است، موجود نیز باشد! چنین فرض، متناقض و محال است. ضمن اینکه آن موجودی که طبق فرض «به نحوی از انحاء وجود یافته» تا تکلیف آفرینش خود و نوع آن را مشخص کند، به صورت جبری آفریده شده است و هویتی دارد که با اختیار شکل نگرفته است.
بر فرضی که فرض بالا را پذیرفته باشیم، درکِ درست و دقیق مصالح و مفاسد انتخاب ها برای بشر نتیجه تجربه مستقیم حیات است و آحاد نوع بشر به عنوان موجوداتی غیرازلی و بی تجربه - هر چند عاقل - هیچ بصیرت و پیش بینی راجع به حیات و مصالح آن ندارند، تا بخواهند حق انتخاب شان را در قبال آن اعمال کنند. این تصمیم گیری برای پدیده های فاقد عقل یعنی جمادات، گیاهان و حیوانات اصلا معنی ندارد.
نیز این فرض که خدا ابتدا مخلوقات بی هویتی را خلق کند و اطلاعات لازم را راجع به مصالح امور در اختیارشان قرار دهد تا خود هویت شان را برگزینند، خالی از اشکال نیست و منجر به این می شود که به خاطر بهره مند بودن نوع انسان از امتیاز و کمال، هیچ موجودی جامد بودن و گیاه یا حیوان بودن را نمی پذیرند و همه آن موجودات بی هویت، انسان بودن را برمی گزیدند. چرا که با توجّه به وضعیّت کامل تر انسان، در آمدن در قالب جمادات یا نباتات و یا حیوانات، غیرمنطقی است؛ چون «ترجیح مرجوح بر ارجح» است.
از آن گذشته انسانها با همه اطلاعاتی که در اختیارشان گذاشته شود باز به خاطر ابعاد مختلف و متضاد نفسانی و ذاتی و گرایشات متنوع، در نوعی حیرت یا انتخاب غیر حکیمانه گرفتار خواهند شد، چنان که بشر به اصطلاح پست مدرن و عقل کل امروزی از زن یا مرد بودن یا حتی از انسان بودن خویش می گریزد و تغییر جنسیت می دهد یا دوست دارد سگ باشد و در بیشتر موارد از انتخاب هایش پشیمان می شود.

نسخ آياتی از قرآن توسط آيات ديگر نشانه ای از بشری بودن آن!

در قرآن آياتی حکم آيات قبلی را نسخ و حکم متفاوت و جدیدی را بیان می کند؛ آیا این تناقض نیست؟! اگر قرآن وحی الهی است، چرا هر روز احکام آن تغيير می کند؟!

نسخ طبق تعریف اصطلاحی عبارت است از رفع قانون سابق ـ که هنگام تشریع بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشت ـ به وسیله قانون بعدی، به صورتی که اجتماع آن دو با هم ممکن نباشد. در نسخ رأی جدیدی ایجاد نمی شود چون این مطلب بر خدا محال است. زیرا مستلزم تغییر رأی در اثر خطا یا نقص است و این هر دو از ذات خداوند منتفی است. نسخ تنها به ما خبر می دهد که زمان اعتبار حکم قبلی به آخر رسیده است. یعنی رأی و نظری تغییر نکرده است، زیرا که از اول بنا به این تغییر بوده است. ذات مقدس خداوند بر اساس علم بی پایان خود، از تغییر مصالح و مفاسد احکامی که تشریع کرده و به تبع آن از تغییر احکام آن موضوعات مطلع است و فقط آگاهی خود را در قالب وضع قوانین جدید و نسخ قوانین گذشته، به اطلاع بشر نیز می رساند. در صورتی نسخ، اختلاف و تناقض محسوب می شود که به معنای ابطال حکم سابق با تمام خصوصیّات آن باشد. در صورتی که نسخ به معنای پایان یافتن «زمان حکم» و نه «ابطال» آن است.

پاسخ «قطب الدين راوندی» به برخی شبهات قرآنی

«قطب الدين راوندی» در كتاب «الخرائج و الجرائح» كدام شبهات قرآنی را طرح كرده و چه پاسخی به آنها داده است؟

راوندى در كتاب ارزشمندش «الخرائج و الجرائح» بابى گشوده و در آن به برخى از ايرادات معاندان قرآن پاسخ داده است. در اين باب نكاتى مختصر، امّا محقّقانه و دقيق آمده است كه شايسته يادكرد است.

تناقض در منطق آیات قرآن و پدیده تولد عیسی(ع)!

قرآن هنگامی که می خواهد امکان فرزند دارشدن را از ساحت وجود خدا نفی کند، در آیه 101 سوره انعام می گوید: «چگونه ممكن است [خدا] فرزندى داشته باشد، حال آنكه همسرى نداشته است»؟! همچنین از زبان حضرت مریم در آیه 20 سوره مریم می گوید: «چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته»؟! اگر منطق قرآن در نفی فرزند دار شدن خدا و حضرت مریم(س) این است، تولد حضرت عیسی(ع) بدون پدر چگونه پذیرفتنی است؟!

اولا: سخن خداوند در آیه 20 سوره انعام سخنی جدلی و در پاسخ عقیده باطل مشرکین بوده و منطبق با منطق آنها بوده، نه اینکه سبب فرزند نداشتن خداوند منحصر در همسر نداشتن او باشد! چرا که همسر گزیدن براى خداى تعالى معقول نيست، زیرا همسرگزینی از عوارض موجودات جسمانی و مادی است و او از چنین عوارضی پاک و منزه است.
ثانیا: کلام حضرت مریم(س) کلامی ناظر به شیوه های طبیعی تولد فرزندان انسان است و منافاتی با اراده الهی ندارد. حضرت مریم(س) در اين حال تنها به اسباب عادى مى انديشيد، در حالی که نظام عالم طبيعت مخلوق خدا و محكوم فرمان او است و هر گاه بخواهد مى تواند اين نظام را دگرگون سازد و به وسيله اسباب و عوامل غير عادى‏ موجوداتى را بيافريند.
ثالثا: هدف از تولد حضرت عیسی(ع) از مادری بدون همسر اين بوده كه خداوند بشرى به وجود آورد كه مظهر قدرت او باشد و از اين طريق حجّت را بر ملّت لجوج بنى اسرائيل كه زير بار دعوت دیگر پيامبران پس از حضرت موسى(ع) نمى رفتند، تمام كند و از آنجا که حکمت خاصی دارد، نمی توان داستان آن را به عنوان نقض دیگر آیات قرآن در چگونگی تولد فرزندان انسان در نظر گرفت.

شیعه و تناقض ميان پنهان کاری درباره مهدی موعود و عقیده به ضرورت شناخت امام زمان!

شيعه می گوید پدر امام زمان دستور داد كه خبر امام مهدى(ع) را پنهان کرده و به جز افراد مورد اعتماد نگويند؛ در حال حاضر نیز امام زمان آنها در پس پرده غیبت است. از طرفى مى گويند: اگر كسى امام زمان خود را نشناسد، بر مرگ جاهلیت(کفر) مرده است. این تناقض چگونه حل می شود؟!

منظور از شناخت امام، لزوما رؤیت با چشم و اطلاع از مکان دقیق ایشان نیست، بلکه مراد شناخت خصوصيات امام و مشخص ساختن آنها در یک فرد است. آن گاه به دنبال ايشان رفته و آن حضرت را رهبر خود قرار دهيم. ما امروزه و از پس قرن ها و با استمداد از منابع تاریخی و آموزه های دینی، رسول خدا(ص) و اوصاف ایشان را می شناسیم و با سیر حیات، چگونگی مبعوث شدن، مراحل دعوت و سخنان و احکام و دستورهای ایشان آشناییم و بر اساس همین شناخت و با استدلال های عقلی به رسالت و حقانیت شان ایمان آورده ایم. ما معتقدیم که ائمه اهل بیت(ع) را نیز از همین راه می توانیم بشناسیم. وقتی از منابع تاریخی و احادیث رسول اکرم(ص) به جزئیاتی راجع به شناخت امام زمان(عج) برمی خوریم و مثلا می بینیم که می فرماید که: «مهدی از فرزندان من است اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است، از نظر اخلاق و رفتار شبیه ترین مردم به من است»، با توجه به این شواهد می توانیم به وجود چنین امامی با چنین اوصافی علم و ایمان پیدا کنیم.

تناقض گويی قرآن در مرگ و جاودانگی نفس!

قرآن در آيه 35 سوره الانبياء مي گويد:«هر نفسی طعم مرگ را می چشد»، امّا در آيه 42 سوره زمر می گويد: «خداوند نفسها را هنگام مرگ می گيرد» يعنی انتقال صورت می گيرد؛ آيا بين اين دو آيه تناقض وجود ندارد؟!

نفس معانی مختلفی دارد مانند روان، جان، حیات، جاندار، شخص، ذات، میل، خویشتن، خود و... . باید توجه داشت که در سوره انبیاء این واژه به معنای مجموع جسم و جان و برای اشاره به این حقیقت و قانون کلی است که مرگ برای همه انسان ها پدید می آید، اما در سوره زمر نفس به معنی روح است و فقط اشاره ای به چگونگی پدید آمدن مرگ با قطع ارتباط روح از جسم صورت می گیرد و بدیهی است که این دو بیان تناقضی با هم ندارند.

تناقض آيات قرآن درباره «كشتار پسران بنی‌اسرائيل توسط فرعون»!

چرا برخی آيات قرآن كشتن پسران بني اسرائيل توسط فرعون را مربوط به قبل از بعثت موسی(ع) مي دانند و برخی ديگر مربوط به بعد از بعثت ايشان؟!

فرعون نسبت به بني‌اسرائيل دو بار دستور كشتار داده است. كشتار اول قبل از تولد حضرت موسی(ع) براي جلوگيري از ولادت ايشان بوده و كشتار دوم از بيم افزايش قدرت موسى(ع) و يارانش بوده است. در مرتبه دوم دستور كشتن پسران و به بردگى گرفتن زنان را داده تا شكوه موسى(ع) و هوادارانش را فرو ريزد، ولى بخت با فرعون يار نبود و خداوند فرعونيان را نابود ساخت.

اختلاف در «قرائت» موجب اختلاف در «محتوا» و پيدايش تناقض!

آيا اين سخن صحيح است كه: "اختلاف «قرائت» موجب اختلاف «محتوا» و در نتيجه پيدايش تناقض در قرآن گرديده است"؟

حقيقت قرآن غير از حقيقت قراءات است و ميان قرآن و قراءات تفاوت آشكارى وجود دارد؛ زيرا قرآن همان متن وحيانى است كه توسط جبرئيل و از سوى پروردگار بر قلب پيامبر(ص) نازل شده و هم اكنون نيز در اختيار مسلمانان است؛ ولى قرائت، اجتهادها، استنباط‌ها و برداشت‌هاى قُرّاء براى دستيابى به همان متن و نصّ است که باعث پيدايش و اختلاف قراءات گرديده.

وجود مطالب بی ارتباط در برخی آيات قرآن!

آيا اين سخن صحيح است كه: "در برخی آيات قرآن مطالب بی ارتباط وجود دارد"؟!

اگر سؤال شود در آیه 31 سوره «لقمان» چه ارتباطى ميان «صبر» و «شكر» با «حركت كشتى در دريا» وجود دارد؟ مي گوييم: خداوند در اين آيه، خصوص معناى صبر و شكر را اراده نكرده و مرادش اين نيست كه در حركت كشتى بر روى آبِ دريا، نشانه‌هايى براى خصوص انسان‌هاى صبور و شكور است و براى ديگران نيست؛ بلكه مراد آيه اين است كه در اين امر، نشانه‌هايى براى مؤمنان وجود دارد، ولى از آنجا كه صبر و شكر از بهترين صفات شايسته اهل ايمان است، خداوند آنان را با اين دو صفت ياد مى كند...

تناقض آيات قرآن درباره «خلود»!

چرا برخی آيات قرآن، مسئله «خلود» در بهشت و جهنّم را تأييد و برخی رد كرده است؟

آيات قرآن درباره «خلود» در بهشت و جهنّم تناقض ندارند؛ چون اشقيا و سعدا به تناسب نوع كردارشان در جهنّم و بهشت خلود دارند، و اين تعبيرى كه در محاورات عرب رايج است دوام و استمرار را تداعى مى‌كند و براساس سياق آيات، استمرار و خلود در هر دو مورد بر مشيّت خداوند معلّق شده است؛ چنان كه هر تصميم و سنّت ديگرى سرانجام به مشيّت او وابسته است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)

جَعلَ اللهُ لِکُلِّ شىّء قَدْراً، ولِکُلِّ قَدْر أجَلا

خداوند براى هر چيزى اندازه اى گذاشته است و براى هر اندازه اى سرآمدنى

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 46