نسخ آياتی از قرآن توسط آيات ديگر نشانه ای از بشری بودن آن!

در قرآن آياتی حکم آيات قبلی را نسخ و حکم متفاوت و جدیدی را بیان می کند؛ آیا این تناقض نیست؟! اگر قرآن وحی الهی است، چرا هر روز احکام آن تغيير می کند؟!

نسخ طبق تعریف اصطلاحی عبارت است از رفع قانون سابق ـ که هنگام تشریع بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشت ـ به وسیله قانون بعدی، به صورتی که اجتماع آن دو با هم ممکن نباشد. در نسخ رأی جدیدی ایجاد نمی شود چون این مطلب بر خدا محال است. زیرا مستلزم تغییر رأی در اثر خطا یا نقص است و این هر دو از ذات خداوند منتفی است. نسخ تنها به ما خبر می دهد که زمان اعتبار حکم قبلی به آخر رسیده است. یعنی رأی و نظری تغییر نکرده است، زیرا که از اول بنا به این تغییر بوده است. ذات مقدس خداوند بر اساس علم بی پایان خود، از تغییر مصالح و مفاسد احکامی که تشریع کرده و به تبع آن از تغییر احکام آن موضوعات مطلع است و فقط آگاهی خود را در قالب وضع قوانین جدید و نسخ قوانین گذشته، به اطلاع بشر نیز می رساند. در صورتی نسخ، اختلاف و تناقض محسوب می شود که به معنای ابطال حکم سابق با تمام خصوصیّات آن باشد. در صورتی که نسخ به معنای پایان یافتن «زمان حکم» و نه «ابطال» آن است.

طول عمر شايسته پيامبر(ص) يا امام(ع)؟!

شيعه می گوید خداوند عمر امام زمان را طولانى كرده چون همه مردم به او (حجت الهی) نياز دارند؛ پس چرا خداوند عمر پيامبر(ص) را طولانى نكرد، مردم به ایشان نیاز نداشتند؟!

اولا: برخی پیامبران نیز عمر طولانی داشته اند؛ چنانکه حضرت عیسی(ع) در آخر الزمان همراه با امام مهدی(عج) قیام خواهد کرد. در صحیح بخاری از معتبر ترین منابع اهل سنت آمده است: «چگونه هستيد هنگامی كه فرزند مريم در بين شما فرود آيد در حالی كه امام شما از خود شما باشد؟». حال ما می پرسیم، چرا با وجود پیامبر اسلام(ص) پیامبران دیگری عمر طولانی داشته اند، در حالی که پیامبر اسلام(ص) بالاترین مقام را در بین انسانها دارد؟!
ثانیا: علت طولانى بودن عمر امام مهدی(عج) اين است كه آن حضرت از طرف خداوند مأمور است حكومت واحد جهانى الهى را تشكيل دهد و تا زمينه ظهور او كه آمادگى جهانيان است فراهم نگردد، ظهور نمى‏ كند. البته پیامبر اکرم(ص) اگر در پرده غیبت به سر می بردند و خداوند نیز اراده می کرد، می توانست عمر طولانی داشته باشد، ولی پیامبری که در غیبت باشد دیگر نمی تواند رسالت خویش را انجام دهد.

وجود تعبيرات ركيك در قرآن!

آيا اين سخن صحيح است كه: "وجود تعبيرات ركيك در قرآن با ادبيات والاي وحيانی سازگاری ندارد و نشانه زميني بودن آن است"؟!

این اشکال از اساس صحیح نیست؛ چراكه اين توهّم ناشى از ناآگاهى نسبت به مصطلحات زبانى عصر قرآن و اشتباه عرف قديم با عرف امروز است. مثلا كلمه «فرج» در اينجا شكاف مورّب قسمت پايين لباس يا دامن است و احصان فَرْج كنايه از منزه بودن از فحشاء است. اين كاربرد بر اساس زبان اصيل عرب كهن است كه قرآن هم بر روال آن جريان دارد. امّا در دوره‌هاى بعد نام عورت زن شده كه كاربردى جديد است.

شباهت کار شیعیان به کار امت نوح، در شرک و بت پرستی!

آیا کار شیعیان در زیارت قبور و طلب شفاعت، همانند کار امت نوح نیست که مجسمه سه تن از مومنان را ساختند و آنان را شفیع قرار دادند؟!

قرائن قرآنی نشانگر تفاوت ماهوی گرامی داشت بت ها نزد قوم نوح با آموزه های اصیلی هم چون توسل و زیارت قبور نزد شیعیان است. بت پرستان قوم نوح حقیقتا بت ها را می پرستیدند و آنها را «الهه» و خدای خود مى دانستند. این مسأله از تعبیر «آلهه» در آیه 23 سوره نوح کاملا مشخص است. در واقع اشتباه مهمّی که وهابیون و دیگر مخالفان زیارت قبور مرتکب می شوند این است که شفاعت طلبيدن از اوليا و توسل به آنها را که درخواستی مبتنی بر توحید و از درگاه پروردگار است، با شفاعت طلبيدن مستقیم از بت ها و خواستن حاجات از آن موجودات بى جان و بى عقل و شعور مقايسه مى كنند. هيچ کدام از زیارت کنندگان مراقد پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) را پرستش نمى كنند.

این مسأله در میان شیعیان و دیگر مسلمانان معتقد به آموزه توسل بدیهی است که وجود مقدس شخص یا مرقد او، به هیچ وجه مورد پرستش قرار نمی گیرد و تأثیر مستقیم و اصلی در برآورده شدن حاجات، همواره از آن خداوند دانسته می شود. زیرا عبادت، خضوع در مقابل دیگرى به عنوان آن است که او خدا یا پروردگار است یا کارهاى خدا به او سپرده شده است. این در حالی است که در توسل به پیامبران و صالحان و شهدا هیچ یک از این قیدها وجود ندارد، بلکه تنها از این جهت به آنان توسل مى شود که بندگان مورد احترام خدایند و دعاى آنان نزد خداوند سبحان مستجاب است. ائمه اهل بیت و معصومین(ع) و دیگر اولیاء الله نزد شیعیان همان بندگان صالح و مورد احترام خداوند هستند و ساختن مراقد برای آنها و تبرک جستن به آثارشان به هیچ وجه شائبه «الوهیت» این ذوات مقدس را حتی در اذهان عادی ترین شیعیان پدید نیاورده است.

اهداف و حکمت های داستانهای قرآنی؟

قصص قرآنى چه اهداف و حكمتهایی را دنبال می کنند؟

قصص قرآنى از نظر محتوا و هدف شامل همه حكمت‌هاى نزول قرآن مى شود و در اين راه شيوه‌اى كارآمد است. از اين رو قرآن داستان را براى اثبات وحى و نبوت، يگانگى خدا، هم ريشه بودن اديان آسمانى و نيز براى بيم و نويد، نشان دادن نمودهاى قدرت الهى، سرانجام نيك و بدى، صبر يا ناشكيبايى، سپاسگزارى يا سركشى و ديگر اهداف رسالى، تربيتى و يا سنت‌هاى تاريخى و اجتماعى به كار مى برد.

آزادى هنرى در داستان سرايى قرآن‌

چه مواردی را در داستان‌های قرآن کریم می‌توان به عنوان مصداق «آزادی هنری و ادبی» برشمرد؟

از جمله مصادیق و نمادهای «آزادی هنری» در قصص قرآن می توان به نادیده انگاشتن عناصر تاریخى، گزینش حادثه‌ها، آزادى در چینش صحنه‌ها، نگریستن از زاویه‌هاى گوناگون به یك حادثه و ارائه گزارش‌ها و تصویرهاى گوناگون از یك صحنه و ... اشاره كرد.

معنای واژه «وحی» در قرآن کریم

عبارت «وحی» در قرآن کریم در چه معانی بکار رفته است؟

واژه «وحى» در «قرآن» به چهار معنا آمده‌ است: 1. اشاره پنهانی: كه همان معناى لغوى است. 2. هدایت غریزی: يعنى رهنمودهاى طبيعى كه در نهاد تمام موجودات به ‌وديعت نهاده شده است. 3. اِلهام (سروش غيبى): گاه انسان پيامى را دريافت مى دارد كه منشأ آن را نمى داند، به ويژه در حالت اضطرار كه گمان مى برد راه به جايى ندارد ناگهان درخششى در دل او پديد مى آيد كه راه را بر او روشن مى سازد و او را از آن تنگنا بيرون مى آورد. اين پيام هاى راه گشا، همان سروش غيبى است كه از پشت پرده ظاهر شده و به مدد انسان مى آيد. از اين سروش غيبى در قرآن با نام «وحى» تعبير شده‌ است. 4. وحى رسالى: وحى بدين معنا شاخصه نبوّت است.

اثبات بهائیّت با قرآن!

«بهائيان» برای اثبات مذهب ساختگی خود به چه آياتی از قرآن تمسّك كرده اند و چه پاسخی به ادعايشان داده شده است؟

«بهائيان» براى اثبات مذهب خود به آيه 5 سوره «سجده» تمسّك كرده و گفته اند: در اين آيه منظور از «امر»، دين و مذهب و منظور از «تدبير»، فرستادنِ دين و و منظور از «عروج»، نسخ دين است و چون هيچ مذهبى نمى تواند بيش از هزار سال عمر كند، بايد جاى خود را به مذهب ديگر دهد.

اين استدلال اشكالات واضحى دارد: 1. «امر» به معني فرمانِ آفرينش استعمال شده نه به معنى دين و مذهب. 2. كلمه «تدبير» نيز در مورد آفرينش به كار رفته، نه نازل گردانيدن مذهب. 3. آيات قبل و بعد آيه بالا مربوط به آفرينش جهان است نه تشريع اديان. 4. كلمه «عروج» به معنى صعود كردن آمده نه نسخ اديان و... .

نوع نگاه قرآن و ساير كتب آسمانی به «پيامبران(علیهم السلام)»؟

نگاه قرآن كريم به «پيامبران(علیهم السلام)» چه تفاوتی با ديدگاه ساير كتب آسمانی دارد؟

تحفظ بر منزلت پيامبران الهى، ويژگى قرآن است. اين در حالى است كه در تورات از شأن ايشان كاسته شده است. قرآن يادى از پيامبران الهى نكرده جز در هاله‌اى از تكريم و احترام، چنان كه ايشان را يكسره از پليدى‌ها منزّه و پاك شناسانده است. اما در تورات، داستانى از داستانهاى پيامبران را نمى بينيم؛ مگر آن كه پر از اهانت و تحقير است كه گاه به حدّ ابتذال مى رسد؛ همراه با نكوهش هايى كه هرگز شايسته بندگان مخلص الهى نيست.

توصیفات قرآن و تورات درباره شخصیت «حضرت يعقوب(ع)»؟

قرآن و تورات چه توصیفاتی را از شخصیت حضرت يعقوب(ع) ارائه می دهند؟

به اعتقاد تورات، يعقوب(ع) پيامبري را از برادرش «عيسو» مي ربايد!! این کتاب در نسبت نارواى ديگری مي گويد: يعقوب پيامبر(ع) تمام شب را با خدا كشتى گرفت و او را رها نكرد تا آن كه خدا بر كف ران او زد و به او بركت داد تا سرانجام رهايش كرد!!
اما قرآن، اسحاق و يعقوب را با زيباترين عبارات توصيف مى كند: «بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديده‌ور بودند به ياد آور. ما آنان را با موهبت ويژه خالص گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جداً از برگزيدگان نيكانند».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال ابي عبدالله (عليه السلام)

مَنْ مَاتَ فِي طَرِيقِ مَکَّةَ ذَاهِباً أَوْ جَائِياً أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الاَْکْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

کسى که در راه رفتن يا بازگشتن از مکه بدرود حيات گويد، از ترس و هراس روز قيامت ايمن گردد.

تهذيب الاحکام: 5/23/68