پاسخ اجمالی:
اولا: سخن خداوند در آیه 20 سوره انعام سخنی جدلی و در پاسخ عقیده باطل مشرکین بوده و منطبق با منطق آنها بوده، نه اینکه سبب فرزند نداشتن خداوند منحصر در همسر نداشتن او باشد! چرا که همسر گزیدن براى خداى تعالى معقول نيست، زیرا همسرگزینی از عوارض موجودات جسمانی و مادی است و او از چنین عوارضی پاک و منزه است.
ثانیا: کلام حضرت مریم(س) کلامی ناظر به شیوه های طبیعی تولد فرزندان انسان است و منافاتی با اراده الهی ندارد. حضرت مریم(س) در اين حال تنها به اسباب عادى مى انديشيد، در حالی که نظام عالم طبيعت مخلوق خدا و محكوم فرمان او است و هر گاه بخواهد مى تواند اين نظام را دگرگون سازد و به وسيله اسباب و عوامل غير عادى موجوداتى را بيافريند.
ثالثا: هدف از تولد حضرت عیسی(ع) از مادری بدون همسر اين بوده كه خداوند بشرى به وجود آورد كه مظهر قدرت او باشد و از اين طريق حجّت را بر ملّت لجوج بنى اسرائيل كه زير بار دعوت دیگر پيامبران پس از حضرت موسى(ع) نمى رفتند، تمام كند و از آنجا که حکمت خاصی دارد، نمی توان داستان آن را به عنوان نقض دیگر آیات قرآن در چگونگی تولد فرزندان انسان در نظر گرفت.
پاسخ تفصیلی:
نگاه سطحی و دقت نکردن در جمع بندی برخی از آیات قرآن، ممکن است برای برخی، شبهه متناقض بودن برخی آیات قرآن با همدیگر را پدید آورد. برای مثال ممکن است کسی با خواندن آیات 101 سوره انعام یعنی «بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»؛ (او پديد آورنده آسمان ها و زمين است چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد حال آنكه همسرى نداشته و همه چيز را آفريده و او به همه چيز داناست) و 21 سوره مریم یعنی «قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيا»؛ (گفت: چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته و زن آلوده اى هم نبوده ام!)، به این نتیجه برسد که این آیات در صدد منتفی دانستن فرزند دار شدن کسی بدون وجود یک زوج تشکیل یافته از دو جنس متفاوت اند. سپس با این جمع بندی، این سؤال را مطرح کند که اگر منطق قرآن در نفی فرزند دار شدن این است، تولد حضرت عیسی(ع) بدون پدر چگونه پذیرفتنی است؟!
این در حالی است که نه این آیات می خواهند چنین منطقی را برای قرآن تعریف کنند و نه تولد حضرت عیسی(علیه السلام) امری محال و خارج از قواعد جریان قدرت الهی است. در ادامه می کوشیم در مروری اجمالی ابتدا معنا و تفسیر صحیح آیات مورد اشاره را بررسی نماییم و در پایان، توضیحاتی درباره موضوع ولادت آن پیامبر اولوالعزم الهی اراده دهیم.
تفسیر آیه 101 سوره انعام
برای فهم معنای صحیح این آیه، باید آیه قبلی آن نیز را در نظر داشته باشیم. در آیه 100 این سوره می خوانیم: «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُون»؛ (آنان براى خدا هم تايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه خداوند همه آنها را آفريده است؛ و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند؛ منزّه است خدا، و برتر است از آنچه توصيف مى كنند).
در واقع در اين آيات به گوشه اى از عقائد نادرست و خرافات مشركان و صاحبان مذاهب باطله و جواب منطقى آنها اشاره شده است. نخست مى گويد که آنها شريك هايى براى خداوند از جن قائل شدند. در پاسخ به این پندار خرافى، خداوند تصریح می کند که خداوند خود خالق جن است. يعنى چگونه ممكن است مخلوق كسى شريك او بوده باشد، زيرا شركت نشانه سنخيت و هم افق بودن است در حالى كه مخلوق هرگز در افق خالق نخواهد بود. خرافه ديگر آنها این بود که آنها براى خدا پسران و دخترانى از روى نادانى قائل شدند. در پاسخ چنین مشرکینی، خداوند با بیانی جدلی جواب شان را با اعتقادات و منطق خودشان می دهد و می گوید: «چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد حال آنكه همسرى نداشته»، نه اینکه واقعا نفی فرزند داشتن برای خداوند صرفا به خاطر این است که این وجود مقدس، زنی را به همسری نگرفته است. چرا که همسر گزیدن براى خداى تعالى معقول نيست، زیرا همسرگزینی از عوارض موجودات جسمانی و مادی است و او از چنین عوارضی پاک و منزه است.
علاوه بر اين، خداى تعالى خالق و فاطر هر چيزى است و صاحب فرزند نمى تواند خالق فرزند خود باشد چون فرزند جزئى از پدر است كه به وسيله عمل لقاح به محيط تربيتى رحم منتقل مى شود و معقول نيست كه جزء خداوند مخلوق خودش باشد. چون وقتى خداوند – به مضمون همین آیه شریفه – به وجود آورنده همه اجزاى آسمان ها و زمين باشد ديگر چه چيزى باقى خواهد ماند كه بتواند همسر خداوند بوده باشد و يا پسران و دخترانى همانند خود داشته باشد.(1)
مراد از آیه 20 سوره مریم
اینکه در قرآن و در آیه 20 سوره مریم از حضرت مریم(سلام الله علیها) این کلام را می خوانیم که: «قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيا»؛ (گفت: چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته و زن آلوده اى هم نبوده ام!)، منافاتی با موضوع تولد حضرت عیسی(علیه السلام) ندارد. زیرا حضرت مریم(س) در اين حال تنها به اسباب عادى مى انديشيد و فكر مى كرد براى اينكه زنى صاحب فرزند شود دو راه بيشتر ندارد. يا ازدواج و انتخاب همسر و يا آلودگى و انحراف. به همین خاطر آن حضرت با خود اندیشید: من كه خود را بهتر از هر كس مى شناسم نه تا كنون همسرى انتخاب كرده ام و نه هرگز زن منحرفى بوده ام، بنابراین امکان تولد یافتن فرزندی از من وجود ندارد. زیرا تا كنون هرگز شنيده نشده است كسى بدون طی کردن یکی از اين دو راه صاحب فرزندى شود.(2)
تولد غیرعادی حضرت عیسی(ع)
موضوع تولد حضرت عیسی(علیه السلام) از مادری بدون همسر، معجزه ای بوده که حکمت های خود را داشته است. اما باید توجه داشت که وقتی از «غیرعادی» بودن چنین تولدی سخن به میان می آید، منظورمان این نیست که خداوند متعال مرتکب امر محالی شده باشد یا از نظام علّی و معلومی و اسباب و مسبباتی که خود آن را بر جهان حاکم کرده(3)، تخلفی نموده باشد. در بحث های مربوط به خداشناسی و صفات خدا گفته می شود که اراده خداوند فقط به کارهایی که ذاتا محال باشند یا مستلزم امر محالی باشند تعلق نمی گیرد، اما ممکن است اموری نیز یافت شوند که ذاتا و از لحاظ عقلی مستلزم پدید آمدن هیچ امر محالی نگردند، اما به خاطر اینکه تصور پدید آمدن شان برای ما خیلی سخت باشد، ما انسان ها با محاسبه ها و مقیاس های محدود خود آنها را محال بپنداریم. چنین اموری در صورتی که مصلحتی به پدید آمدن آنها تعلق بگیرد، اراده الهی بر ایجادشان جاری می شود و خداوند آنها را خلق می کند.(4)
یکی از اموری که پدید آمدنش برای ما دور از تصور است، موضوع «بکرزایی» یا تولد موجودی فقط از یک جنسیت است. این در حالی است که تحقیقات علمی ثابت کرده است که بكرزايى و توليد مثل بدون لقاح یک سلول نر با یک سلول ماده امر ممکنی است.(5) بر این اساس می گوییم امكان باردار شدن حضرت مريم(سلام الله علیها) بدون تماس و انجام گرفتن عمل لقاح، از لحاظ علمی امر غیرممکنی نیست. هيچ بعيد نيست كه عوامل ناشناخته اى روى سلول جنسى حضرت مريم(س) اثر گذاشته كه بسان محرک هاى ديگر در تمام بكرزايى ها، موجب نمو و رشد سلول جنسى او شده باشد. این از آن روست که نظام عالم طبيعت مخلوق خدا و محكوم فرمان او است و هر گاه بخواهد مى تواند اين نظام را دگرگون سازد و به وسيله اسباب و عوامل غير عادى موجوداتى را بيافريند.(6)
اما گذشته از این مقدمه باید گفت هدف از تولد آن حضرت از مادری بدون همسر اين بوده كه خداوند بشرى به وجود آورد كه مظهر قدرت او باشد و زندگى او از نظر تولد اعجازآميز گردد و از اين طريق حجّت را بر ملّت لجوج بنى اسرائيل كه زير بار دعوت پيامبرانى كه پس از موسى(علیه السلام) آمده بودند نمى رفتند، تمام كند و در چنین وضعیتی باید این حقیقت را یادآور شد که خدايى كه نخستين مادّه حيات و اوّلين سلّول زنده را به وجود آورده و خدايى كه نخستين بشر را بدون تحقّق عمل لقاح آفريده است – وقتی چنین هدف والایی در میان باشد – مى تواند بدون عمل لقاح، انسانى كامل و پيامبرى بزرگ به وجود آورد كه تولّد اعجازآميزش دليل روشنى در مقابل مخالفان لجوج او باشد.
به عبارت ديگر پرورش سلّول ماده در رحم مادر، معمولا از طريق لقاح انجام مى گيرد نه دائما. اين علّت عادى است كه ما با آن مأنوس شده ايم ولى هرگز دليلى بر اين نداريم كه از طريق ديگر امكان پذير نباشد. بلكه ممكن است در اين راه عللى باشد كه بتواند سلّول ماده را پرورش بدهد و آن را به وظايف حيات وادار سازد و اگر اين قبيل علتها بر ما كه معلومات ناقصى از اسرار زندگى داريم پوشيده باشد براى خداى بزرگ و دانا و توانا پوشيده و پنهان نيست.(7) در آیه 59 سوره آل عمران نیز در این رابطه می خوانیم: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ (مثل عيسى در نزد خدا همچون آدم است كه او را از خاک آفريد سپس به او فرمان داد موجود شو او هم موجود [كاملى] شد).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.