اعتقاد به رستاخیز در «فطرت» منکران معاد

خداوند چگونه در اثبات معاد از «فطرت» منکران آن کمک می گیرد؟

«نفس لَوّامة» دادگاه و رستاخيز كوچكى است كه در جان همه انسان ها حتی كساني كه منكر معاد هستند وجود دارد. بارها ديده ايد هنگام انجام كار نيك، روحتان شاد و هنگام انجام كار بد ناراحت مى شود و اين كيفرى است كه دادگاه وجدان به شما مى دهد! چگونه ممكن است درون هر يك از شما، اين محكمه الهى باشد؛ ولى در مجموعه اين جهان بزرگ، محكمه بزرگى نباشد؟ آری پيوندى ميان روز قيامت و نفس لوّامه وجود دارد و اين وجدان، دادگاه كوچكى در درون جان انسان است كه حكايت از وجدان بزرگ قيامت است تا به مجازات مجرمان برخيزد.

«بهار» نشانه ای بر حقانیت رستاخیز

آیا می توان از بهار طبیعت به امکان «معاد» پی برد؟

همه منكران معاد با چشم خود گياهان را مى بينند كه چگونه از زمين هاى مرده سر بر مى آورند؟ چگونه انسان ها پا به عرصه وجود مى گذارند؟ چگونه درختان بى جان، برگ و بار مى آورند؟ و چگونه هر زمان آفرينش تازه اى در اين عالم رخ مى دهد؟ آيا براى خالق اين همه موجودات، بازگرداندن آنها مشكل است در حالی كه هر دو به طور يكسان مشمول قدرت او هستند؟ آری بهترين دليل براى امكان چيزى، وجود آن است.

علم و قدرت، دلیل معاد جسمانی

علم و قدرت بى پایان خداوند، چگونه پاسخگوى اشکالات منکران معاد است؟

اصولا غیب و پنهانى براى خداوند مفهوم ندارد و او بر همه چیز احاطه دارد و با توجه به قدرت نامتناهی او برپایی قیامت برای او در یک چشم بر هم زدن و یا کمتر ممکن است.

بهانه جویی منکران معاد

بهانه منکران معاد برای نپذیرفتن آن، چه بود؟

مشرکان زنده شدن مردگان را انکار کرده و می گفتند: «پدران ما را زنده کنید و بیاورید تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند». در واقع آنان زنده شدن مردگان را حق نمی دانستند در حالی که پیدایش نخستین انسان از خاک، تحول هاى عجیب نطفه در رحم، آفرینش آسمان و زمین پهناور، زنده شدن زمین هاى مرده بعد از نزول باران، که در آیات قرآن به عنوان اسناد زنده اى بر امکان رستاخیز آمده، بهترین دلیل بر این معنى است.

دلائل منکران معاد

قرآن ایرادات منکران معاد را چگونه بیان مى کند؟

منکران معاد معمولاً روى سه موضوع تکیه مى کردند، که عبارتند از: 1ـ عدم امکان برپائى قیامت. 2ـ قیامت فقط یک وعده غیر قابل اثبات و نسیه است و معلوم نیست در چه زمانى واقع مى شود؟ اگر در هزاران یا میلیون ها سال بعد باشد، چه تأثیرى در زندگى امروز ما دارد. 3ـ بر فرض امکان برپایی قیامت، کسی که توانایی آن را داشته باشد وجود ندارد.

تمثیل قرآن برای زنده شدن مردگان

طبق بیان قرآن، چگونه استخوانهای پوسیده انسان در روز قیامت جان می گیرند و زنده می شوند؟

مرد مشركى با قطعه استخوانى نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: چه كسى مى تواند اين استخوان پوسيده را از نو زنده كند؟ به دنبال آن، قرآن به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه مسأله آفرينشِ نخستين را مطرح كند چرا که اين مردِ فراموشكار، آفرينش نخستين خود را فراموش كرده! قرآن می فرماید: «بگو: كسى آن را زنده مى كند كه براى نخستين بار آن را آفريد» آن خدايى كه در آغاز، او را از هيچ به وجود آورد مسلّماً مى تواند بعد از خاك شدن زنده كند. قرآن در پاسخ منكران معاد مى فرمايد: «آيا ما از آفرينشِ نخستين عاجز شديم؟».

پاسخ قرآن، به استدلال منکران معاد

قرآن استدلال منکران معاد را چگونه پاسخ مى دهد؟

مردى از مشرکان برای انکار معاد، با قطعه استخوان پوسیده اى نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: چه کسى مى تواند این استخوان هاى پوسیده را از نو زنده کند؟ قرآن در پاسخ می فرماید: «آن خدایى که براى شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش مى افروزید، قادر است بر این استخوان هاى پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند». سپس می فرماید: «پس منزه است خداوندى که ملکوت همه چیز، در دست قدرت او است ». در حقیقت چنین خداوندى از هر گونه عجز و ناتوانى، منزه و مبرّا است.

عقیده مشرکان درباره بقاء روح و معاد

عقیده مشرکان نسبت به بقاء روح و معاد چگونه بود؟

مشرکان، مخصوصاً مشرکان عرب، رویّه واحدى در مسائل اعتقادى خود نداشتند، ولی اکثر آنها خدا را قبول داشته و بت ها را شُفَعاى درگاه او مى دانستند، اما معاد را منکر بودند. آنها به نوعى بقاى روح معتقد بودند، خواه به صورت «تناسخ» و انتقال ارواح به بدن هاى تازه، یا به شکل دیگر.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

مِنْ أحسَنِ الإحسانِ الإيثارُ

از بهترين نيکوکاريها ايثار است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22