فرق جزع و احساسات معقول

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
5 ـ تلقین و اعتماد به نفس در تحمل سختى ها

قلب انسان کانون عواطف و احساسات است. هر گاه عزیزى را از دست دهد، ناراحت گشته و اشکهایش جارى مى شود; اما نباید هرگز این گونه اظهار تأثّر را با جزع و بى تابى و بى صبرى اشتباه کرد; زیرا قلب انسان در برابر حوادث ناگوار عکس العمل نشان داده و چشم انسان نیز که دریچه قلب است، ممکن است از تأثیرات قلب متأثّر گردد.

بنابر این گریه و سوگوارى براى از دست دادن عزیزان یک امر طبیعى و انسانى است. مهم آن است که انسان در مصیبت، سخنى که حاکى از ناشکرى و شکایت باشد، بر زبان نراند و حرف هایى که دور از شأن یک بنده مطیع پروردگار است، نگوید; خودزنى ننموده و گریبان ندرد.در این رابطه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «لَیسَ مِنَّا مَنْ ضَرَبَ الخُدُودَ وَ شَقَّ الجُیُوبَ وَ دَعا بِدَعْوَىَ الجَاهِلیَّةِ; کسى که لطمه به صورت زند و یا گریبان چاک کند، یا (به هنگام مصیبت) سخنانى همانند مردم جاهلیت بر زبان راند، از ما نیست».(1)

در حالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است: هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) فرزند حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)، بدرود حیات گفت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) گریه کرد، به گونه اى که سیلاب اشک بر سینه اش جارى شد، عرض کردند: اى رسول خدا! تو ما را از گریه نهى کردى، اما خودت گریه مى کنى؟ فرمود: «لَیسَ هَذَا بُکاءً وَ اِنّ هَذِهِ رَحْمَةٌ وَ مَن لَم یَرحَمْ لا یُرْحَمُ;این گریه نیست، این رحمت و اظهار محبّت است و کسى که رحم و عاطفه نداشته باشد، به او رحم نخواهد شد» (و مشمول رحمت حق نمى گردد).(2)

همین موضوع به صورت مشروح ترى در کتاب «بحارالانوار» چنین نقل شده است: هنگامى که ابراهیم، فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله) آخرین لحظات عمر خود را سپرى مى کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را در دامان خود نهاد و گفت: فرزندم! نمى توانم در برابر تقدیرات الهى کارى براى تو انجام دهم، این سخن را گفت و اشک از چشمانش سرازیر شد، «عبدالرحمن بن عوف» حاضر بود و عرض کرد: اى رسول خدا! گریه مى کنى، مگر ما را از گریه نهى نکرده اید؟ حضرت(صلى الله علیه وآله)فرمودند: من شما را از نوحه گرى جاهلانه، از دو صداى احمقانه و فاجرانه نهى کردم، نخست، داد و فریاد آمیخته با لهو و لعب و آهنگ هاى شیطانى، هنگامى که فرود نعمت هاست; و دیگر، فریادهاى هنگام مصیبت، خراشیدن صورت، چاک کردن گریبان و نغمه هاى شیطانى است; ولى آنچه را از من دیدى، عاطفه و رحمت است و هر کسى که عاطفه و رحم نداشته باشد، رحم نخواهد شد...سپس به فرزندش چنین خطاب کردند: «وَ اِنَّا بِکَ لَمَحْزُونُونُ تَبْکِىَ الْعَینُ وَ یَدْمَعُ الْقَلْبُ وَ لانَقولُ مَا یُسْخِطُ الرَّبَّ عَزَّوَجَلَّ; ما به خاطر تو غمگین هستیم، چشم مى گرید و قلب اشک مى ریزد; ولى چیزى که خداوند متعال را به خشم آورد، نمى گویم».(3)

گاهى ممکن است انسان از خود بى خود شود، فریاد بکشد و گریبان چاک کند یا این که اظهار بى تابى نموده و لطمه بر خویش زند که اگر درحدّ معقول و معمول آن براى ایجاد هیجان عمومى و بسیج عواطف در برابر دشمنان باشد، ضرورى به نظر مى رسد; پس حساب موارد استثنایى را که در حالات بعضى از بزرگان دیده مى شود، باید جدا کرد.

این سخن را با حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به پایان مى بریم:«اَلنِّیاحَةُ عَمَلُ الجَاهِلَیَّةِ; نوحه گرى از اعمال جاهلیت است».(4)

منظور از نوحه گرى در این جا، عزادارى و یا ذکر مصیبت و گریستن و عزادارى فردى یا دسته جمعى نیست، بلکه اشاره به کارى دارد که در زمان جاهلیت، میان عرب رایج بوده که اگر عزیزى از دنیا مى رفت، زنان نوحه گر حرفه اى را دعوت مى کردند. آنها نیز با داد و ناله و فریاد مصنوعى، اوصاف دروغ و مبالغه هاى بى معنى درباره شخص از دست رفته، ذکر مى کردند و گاه لباس هاى خود را پاره کرده و بر سر و صورت مى زدند، و با این اعمال ناهنجار، فضاى عزاى او را گرم مى کردند.

* * *

 

پایان جلد دوّم

خداوندا! تو خوب مى دانى، اگر ما توفیق پیمودن راه اولیائت را در تهذیب نفس و حسن اخلاق و صفاى باطن نیافته ایم، خواهان و عاشق آن هستیم، ما را بر این کار موفّق دار و در این راه ما را یارى فرما و به گروه «مَنْ اَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ» ملحق نما و همراه و همدم «و حَسُنَ أولَئکَ رفِیقاً» کن!

آمین یا ربَّ العالمین.


1- بحارالانوار، جلد 85، صفحه 93.

2- امالى طوسى، صفحه 388.

3- بحارالانوار، جلد 79، صفحه90.

4- بحار الانوار، جلد 79، صفحه 103.

5 ـ تلقین و اعتماد به نفس در تحمل سختى ها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma