تکبّر در منطق عقل

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
تکبّر در روایات اسلامىنکته ها

اضافه بر آیات و روایات، «تکبّر و استکبار» از نظر منطق عقل نیز بسیار نکوهیده است، چرا که همه انسانها بندگان خدا هستند و هر کس در وجود خود استعدادها و نقطه هاى روشن و مثبتى دارد، همه از یک پدر و مادر آفریده شده اند و همه از نظر آفرینش یکسانند، دلیلى ندارد که انسانى خود را از دیگرى برتر بشمرد و به او فخرفروشى کند و او را تحقیر نماید! گیرم خداوند موهبتى به او داده باشد این موهبت باید سبب شکر و تواضع گردد نه سبب کبر و غرور.

زشتى این صفت از بدیهیّات است که هر کس وجدان بیدارى داشته باشد به آن اعتراف مى کند به همین دلیل افرادى که به هیچ مذهبى پایبند نیستند تکبّر و خود برتربینى را ناخوش مى دارند و آن را از زشت ترین صفات مى شمرند.

در واقع بخش مهمّى از مسئله حقوق بشر که بوسیله جمعى از متفکّران غیر مذهبى تنظیم شده نیز ناظر به مسئله مبارزه با استکبار است، هرچند در عمل گاه نتیجه معکوس داده است و به صورت ابزارى در دست مستکبران براى کوبیدن دیگران در آمده است.

اصولا چگونه انسان مى تواند رداى تکبّر را بر دوش بیفکند، در حالى که به گفته امیرمؤمنان على(علیه السلام) در آغاز نطفه(بى ارزشى) بود و سرانجام مردار(متعفّنى) مى شود و درون وجود او مملوّ از آلودگى هاست!(1)

انسانى که آن قدر ضعیف و ناتوان است که یک پشه ناچیز او را آزار مى دهد و حتّى کوچکتر از پشه یعنى میکروبى که با چشم هرگز دیده نمى شود، او را بیمار مى سازد و در بستر بیمارى مى افکند، انسانى که از مختصر گرمى هوا بى طاقت مى شود و از مختصر سرما رنج مى برد، اگر باران نیاید بیچاره است، اگر کمى بیش از حد ببارد باز هم بیچاره است، کمى فشار خون او بالا مى رود حیات او به خطر مى افتد و کمى پایین مى آید باز جانش در خطر است! از سرنوشت خویش در یک ساعت آینده با خبر نیست و لحظه پایان عمر خود را هرگز نمى داند، نزدیک ترین دوستانش گاه قاتل او مى شوند و عزیزترین عزیزانش، دشمن جان او مى گردند، آبى که مایه حیات اوست گاه موجب مرگ او مى شود و نسیمى که به او حیات و نشاط مى بخشد اگر کمى سریعتر بوزد مبدّل به تندبادى مى شود که خانه و کاشانه اش را بر سرش ویران مى کند.

از امورى که نشانه ناتوانى فوق العاده انسان است بیماریهایى است که دامن او را مى گیرد و غالباً از میکروبها و ویروسها که موجودات بسیار کوچکى هستند که از خردى به چشم دیده نمى شوند ناشى مى گردد و انسانهاى نیرومند و قوى پیکر و قهرمان را به زانو در مى آورد!

بیمارى وحشتناک سرطان که در عصر و زمان ما بیشترین کشتار را مى کند و تلاش و کوشش شبانه روزى هزاران دانشمند و صرف میلیاردها پول براى درمان آن به جایى نرسیده است از کجا سرچشمه مى گیرد؟ از اینکه یک سلّول کوچک بدن که تنها با ذرّه بین قابل رؤیت است به طغیان و استکبار برمى خیزد و بدون هیچگونه نظم و برنامه اى شروع به تکثیر مثل مى کند، به گونه تصاعدى افزایش مى یابد و در زمان کوتاهى تشکیل غدّه سرطانى مى دهد.

بسیارى از فرماندهان بزرگ و سران زورمند جهان را که داراى ارتشهاى عظیمى بوده اند همین بیمارى از پاى در آورده است، یعنى ارتش عظیم میلیونى آنها نتوانسته است جلو سرکشى یک سلّول کوچک را بگیرد!

آرى چنین است ضعف و ناتوانى ذاتى انسان، با این حال چگونه مى تواند دعوى بزرگى کند و لباس استکبار بر تن بپوشد، عظمت و بزرگى تنها از آن خداست و غیر او ضعیف و ناتوانند!

این سخن را با حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) که این بحث منطقى را به صورت فشرده و زیبا بیان فرموده است به پایان مى بریم:

«مِسْکِینُ بْنُ آدَمَ مَکْتُومُ الاَْجَلِ، مَکْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ; بیچاره فرزند آدم، سرآمد زندگیش نامعلوم، عوامل بیماریش ناپیدا و کردارش(نزد خدا و در نامه اعمالش) محفوظ است، پشه اى او را آزار مى دهد، مختصر آبى یا غذایى گلوگیرش مى شود و او را مى کشد و مختصر عرقى او را متعفّن و بدبو مى سازد»!(2)

آیا با این حال سزاوار است خود را بزرگ ببیند و به دیگرى فخرفروشى کند؟

* * *


1- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 234.

2- نهج البلاغه، کلمات قصار، 419.

تکبّر در روایات اسلامىنکته ها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma