تغافل مثبت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
5 ـ یقظه و بیدارىتغافل در بیان معصومین(علیه السلام)

همان گونه که «غفلت» در امور زندگى، مایه بدبختى است، «تغافل» نسبت به این امور نیز همین گونه است; یعنى، انسان، واقعیت ها را بداند و باور داشته باشد که زندگى دنیا ناپایدار است و این جهان گذرگاهى است که باید از آن بگذرند، و به سرایى دیگر بشتابند و مرگ قانون تخلّف ناپذیرى است، و هیچ اعتبارى به قدرتها و ثروتهاى مادى نیست; ولى با این حال، چنان از کنار این مسایل مى گذرد که گویى هیچ چیزى نمى داند و نمى بیند.

این تغافل منفى است که آثار زیانبارش از «غفلت» هم بیشتر است; زیرا، غافلان، ناآگاهانه به دام حوادث گرفتار مى شوند; اما «تغافل کنندگان» با آگاهى در این دام قدم مى گذارند که مسؤولیت الهى اش بیشتر و نکوهش مردم درباره آن شدیدتر است.

تغافل مثبت نیز داریم و آن این است که انسان، چیزهایى را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است; یعنى، فردى خود را نسبت به مسئله اى که اظهارش عواقب نامطلوب دارد، به ناآگاهى و بى اطلاعى بزند و با بزرگوارى از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروى دیگران شود.

از جمله مواردى که «تغافل» در آن پسندیده است، پنهان ساختن عیوب دیگران است. هر کس عیب یا لغزشى دارد، لذا سعى دارد تا مردم آن را ندانند; ولى گاهى افراد هوشمند از آن آگاه مى شوند. «تغافل» در این گونه موارد، در حقیقت یک نوع عیب پوشى است که جز در موارد امر به معروف و نهى از منکر، آن هم به صورت محرمانه و لطیف، بسیار پسندیده است.

اگر در مواردى پرده درى شود و آبرو و حیثیت اشخاص بر باد رود، افراد تشویق به گناه مى شوند و طبق منطق «من که رسواى جهانم، غم دنیا سهل است» رسوایى را مجوّزى براى گناه مى شمرد و به بیان دیگر، اگر پرده حیاى گنهکاران دریده شود، دست به هر کارى مى زنند; پس در این جا جز با «تغافل» نمى توان جلوى این پدیده شوم اجتماعى را گرفت.

در یک بیان کلى مى توان گفت: یکى از اصول مهم زندگى آرام و خالى از دغدغه، همین مسئله «تغافل» است، به ویژه مدیران باید از این مسئله در حل بسیارى از مشکلاتشان بهره بگیرند; یعنى، هر جا که احتیاج به اخطار و هشدار است باید اخطار و هشدار دهند و هر جا که با «تغافل» مشکلات حل مى شود، از این طریق وارد شوند. به یقین اگر مدیران اصل «تغافل» را از زندگى خود حذف کنند، گرفتار دردسرهاى بى دلیل خواهند شد.

به همین دلیل، پیشوایان بزرگ اسلام در گفتار و عمل، نسبت به این مسئله تأکید کرده اند. «تغافل» پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در بعضى از موارد باعث خرده گیرى بعضى از افراد ناآگاه مى شد; مثلا، اعتراض مى کردند به این که پیامبر (صلى الله علیه وآله) خیلى سریع تحت تأثیر سخنان این و آن قرار مى گیرند و اگر گفته شود که فلان کس پشت سر شما چنین و چنان مى گوید، مى پذیرد و به سراغ آن شخص مى فرستد، اما هنگامى که او قسم یاد مى کند که چنین چیزى را نگفته ام، سخن او را نیز مى پذیرد.

قرآن مجید نیز در آیه 61 سوره توبه به این مطلب اشاره مى کند: «وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِىَ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُم...; از آنها کسانى هستند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) را آزار مى دهند و مى گویند: او آدم خوش باورى است، بگو: خوش باورى او به نفع شماست، او ایمان به خدا دارد و مؤمنان را تصدیق مى کند و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آورده اند».

مسلّم است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) با آن هوش و کیاست و درایت که دوست و دشمن به آن معترفند، آدم ساده اندیش و خوش باور نبوده است، بلکه در بسیارى از موارد وظیفه خود را «تغافل» مى دید. این «تغافل» مایه رحمت براى همه مؤمنان محسوب مى شد.

* * *

5 ـ یقظه و بیدارىتغافل در بیان معصومین(علیه السلام)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma