7ـ نصح و خیرخواهى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
6 ـ درمان حسداشاره

نقطه مقابل حسد، «نصح» و خیرخواهى است، به این معنى که نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد بلکه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نیکان و پاکان گردد، یا به تعبیرى دیگر آنچه از خیر و خوبى و سعادت معنوى و مادّى براى خویش مى خواهد براى دیگران نیز بطلبد و این یکى از فضایل معروف است که در آیات قرآن و روایات اسلامى به آن اشاره شده است.

پیامبران الهى خیرخواهان امّت ها بودند و یکى از صفات بارز آنها همین موضوع بود. قرآن مجید از زبان «نوح» شیخ الانبیا چنین نقل مى کند که به قوم خود فرمود: «اُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّى وَ اَنْصَحُ لَکُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ; رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایى(از لطف و مرحمت و عنایت) مى دانم که شما نمى دانید».(1)

در اینجا بعد از مسئله ابلاغ رسالت سخن از نصح و خیرخواهى امّت به میان آمده که نقطه مقابل حسد و بخل و خیانت است.

همین معنى با تفاوت مختصرى در مورد پیامبر بزرگ خدا هود(علیه السلام) آمده است آنجا که مى گوید: «اُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّى وَ اَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ اَمِینٌ; رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم و من خیرخواه امینى براى شما هستم».(2)

همین معنى درباره حضرت صالح(اعراف، 79) و حضرت شعیب(اعراف، 93) وارد شده است.

بدیهى است خیرخواهى منحصر به این چهار بزرگوار نبوده بلکه همه انبیاى الهى و اولیا معصومین این ویژگى را داشتند و پیروان راستین آنان نیز باید خیرخواه دیگران باشند، نه حسود باشند و نه بخیل.

در حدیث پر معنایى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که درباره مردى از طایفه انصار شهادت داد که او از اهل بهشت است، هنگامى که درباره زندگى این مرد بهشتى تحقیق کردند عبادت زیادى در او مشاهده نکردند، بلکه دیدند شب هنگام که به بستر استراحت مى رود یاد خدا مى کند و سپس به خواب مى رود تا موقع نماز صبح، مشاهده این وضع موجب سؤال از خودش شد، او در جواب گفت: «مَا هُوَ اِلاّ مَا تَرَوْنَ غَیْرَ اِنِّى لاَاَجِدُ عَلَى اَحَد مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِى نَفْسِى غِشّاً وَ لاَ حَسَداً عَلَى خَیْر اَعْطَاهُ اللهُ اِیَّاهُ; وضع من همان است که دیدید، ولى من نسبت به هیچ کس از مسلمانان که خدا نعمتى به او بخشیده در دل خود نه خیانتى مى بینم و نه حسدى(بلکه من خیرخواه همه هستم و از نعمت هاى آنها خوشحالم)»!(3)

در حدیث دیگرى آمده است که پیامبر اکرم فرمود: «اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اَمْشَاهُمْ فِى اَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ; بلند مقام ترین مردم در پیشگاه خداوند در قیامت کسى است که از همه بیشتر تلاش در خیرخواهى مردم کرده است».(4)

در روایت دیگرى از همان حضرت(صلى الله علیه وآله) میزان و معیارى براى خیرخواهى بیان شده و آن این است که از منافع دیگران به اندازه منافع خویش دفاع کند فرمود: «لَیَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ اَخَاهُ کَنَصِیحَتِهِ لِنَفْسِهِ; باید هر کدام از شما نسبت به برادر مؤمن خود خیرخواه باشد به همان اندازه که نسبت به خویش خیرخواه است»!(5)

واژه «نصح» و «نصیحت» گر چه در زبان روزمرّه فارسى ما معمولا به معنى اندرز به کار مى رود ولى در لغت عرب چنین نیست، بلکه مفهوم وسیع و گسترده اى دارد.

«راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: «نصح و نصیحت» هر کار و هر سخنى است که در آن مصلحت دیگرى باشد و این واژه در اصل به معنى خلوص و اخلاص است. به همین دلیل عسل خالص را «ناصح» مى گویند، کار خیّاط را هم نصح مى نامند به خاطر اصلاح کردن پارچه اى که به او داده شده است و از آنجا که شخص خیرخواه از روى خلوص و اخلاص در اصلاح کار دیگران مى کوشد، واژه نصح و نصیحت در باره او به کار مى رود و اصولا هر چیزى که خالص و صاف باشد خواه در سخن یا عمل و در امور مادّى یا معنوى، واژه «نصح» بر آن اطلاق مى شود.

بنابراین هنگامى که در بحث هاى اخلاقى سخن از نصیحت به میان مى آید مقصود ترک هر گونه حسد، کینه، بخل و خیانت است.


1- اعراف، 62.

2- همان، 68.

3- محجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 325.

4- اصول کافى، صفحه 28، حدیث 5 و 4.

5- همان مدرک.

 

 

6 ـ درمان حسداشاره
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma