4ـ درجات توکّل

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
3ـ اسباب توکّل5 ـ راه هاى رسیدن به توکّل

از آنچه در بحث قبل آمد به خوبى روشن مى شود که چرا بعضى توکّل قوى تر دارند و چرا بعضى مرتبه ضعیف ترى از توکّل را دارا هستند، هنگامى که پذیرفتیم توکّل زاییده ایمان است، هر قدر ایمان به خدا و صفات پروردگار قوى تر گردد، به همان نسبت توکّل او بیشتر مى شود، توکّل فوق العاده ابراهیم زاییده ایمان فوق العاده او بود و توکّل عجیب امیرمؤمنان على(علیه السلام) در «لیلة المبیت» (شبى که به جاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) خوابید تا حضرتش مخفیانه از مکّه به مدینه مهاجرت کند) نیز زاییده ایمان آن حضرت بود، مؤمنانى را نیز مى بینیم که در مراحل متوسّط یا پایین ایمانند و به همان نسبت بر خدا تکیه دارند.

کسى از امام علىّ بن موسى الرضا(علیه السلام) پرسید: آیه «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مفهومش چیست؟ امام فرمود: «لِلتَّوَکُّلِ دَرَجَاتٌ; توکّل درجاتى دارد» سپس افزود: «مِنْهَا اَنْ تَثِقَ بِهِ فِى اَمْرِکَ کُلِّهِ فِى مَا فَعَلَ بِکَ فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ رَاضِیاً وَ تَعْلَمَ اَنَّهُ لَمْ یَأْلُکَ خَیْراً وَ نَظَراً، وَ تَعْلَمَ اَنَّ الْحُکْمَ فِى ذَلِکَ لَهُ، فَتَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ بِتَفْویِضِ ذَلِکَ اِلِیْهِ; یکى از آنها این است که در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى دهد به او اعتماد کنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خیر و نظارت بر امور تو فروگذار نمى کند، و نیز بدانى که حاکمیّت در همه اینها از آن اوست، و کار خود را به او واگذارى و بر او توکّل کنى»(1) (البتّه آنچه در این روایت آمده بالاترین درجه توکّل بر خداست و درجات دیگر با مقایسه با آن روشن مى شود).

بعضى از بزرگان علم اخلاق براى توکّل سه درجه بیان کرده اند:

نخست اینکه اعتماد و اطمینان انسان نسبت به خداوند مانند کسى باشد که وکیل لایق و دلسوزى دارد کار خود را به او وامى گذارد(بى آنکه اصالت و استقلال خود را فراموش کرده باشد) و این ضعیف ترین درجات توکّل است!

دوّم اینکه حال او در وابستگى به لطف پروردگار مانند حال کودک نسبت به مادر باشد، او در ابتداى طفولیّت کسى جز مادر را نمى شناسد، و به غیر او اعتماد ندارد، و چون او را ببیند، به دامن وى مى آویزد، و اگر مادر حضور نداشته باشد هر حادثه اى براى او پیش آید فوراً مادر را صدا مى کند، و به هنگام گریه او را مى طلبد.

بى شک این درجه اى بالاتر از توکّل است، زیرا در این حالت انسان غرق عنایات حق است و جز او کسى را نمى بیند و در مشکلات غیر او را صدا نمى زند.

مرحله سوّم که از این هم بالاتر است این است که در برابر خدا هیچ گونه اراده اى از خود نداشته باشد هر چه او بخواهد همان مطلوب اوست، و هر چه او نخواهد مورد بى اعتنایى اوست.

بعضى از دانشمندان توکّل ابراهیم(علیه السلام) را در این مرحله دانسته اند که وقتى برفراز منجنیق، آماده براى پرتاب در آتش مى شد، از فرشتگان چیزى نخواست و هنگامى که از او پرسیدند آیا حاجتى دارى، گفت: دارم ولى نه به شما، و هنگامى که به او گفته شد حاجتت را از خدا بخواه و نجات خود را از وى طلب کن گفت: «حَسْبِى مِنْ سُؤَالِى عِلْمُهُ بِحَالِى; علم خداوند به حال من، مرا از سؤال کردن بى نیاز مى کند...» و این درجه از توکل در میان مردم بسیار کم است و از مقام صدّیقین مى باشد و این مخصوص کسانى است که در برابر ذات پاک خدا و «اله» مبهوتند و غرق صفات جمال و جلال او هستند.(2)


1- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 336.

2- اقتباس از معراج السّعاده، صفحه 786.

3ـ اسباب توکّل5 ـ راه هاى رسیدن به توکّل
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma