3 ـ نشانه هاى غفلت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
هـ ـ غفلت و هلاکت انسان4 ـ راه هاى زدودن غفلت

ممکن است این مسئله براى بسیارى از مردم، مورد شک و تردید واقع شود که آیا واقعاً در صف غافلانند یا نه؟ پس لازم است تا پویندگان راه خدا و سالکان سبیل الى اللّه، در هر مرحله خود را بیازمایند تا مبادا در صف «غافلان» باشند; لذا باید به علائم و نشانه هاى «غفلت» توجه کنیم تا ناخواسته در دام آن گرفتار نشویم.

خوشبختانه در روایات اسلامى، علایم و نشانه هاى فراوانى براى غافلان ذکر شده است که به چند نمونه اشاره مى کنیم:

1 ـ در حدیث مشروحى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)، در پاسخ «شمعون بن لاوى» ـ یکى از مسیحیان معروف زمان خود ـ آمده است، هنگامى که شمعون از علائم غافلان از حضرتش سؤال کرد، ایشان در جواب فرمودند: «اَمَّا عَلامَةُ الغَافِلِ فَاَرْبَعَةٌ اَلْعَمى وَ السَّهْو وَ اللَّهْو وَ النِّسْیَانْ; نشانه هاى غافل چهار چیز است: نابینایى (و بستن چشم بر روى حقایق) و سهو و لهو و نسیان (به گونه اى که گرفتار فراموشکارى و سردرگمى به شهوات و عدم توجه به سرنوشت آینده خویش مى شود».(2)

همین مضمون در اندرزهاى لقمان حکیم به فرزندش دیده مى شود آنجا که مى گوید:

«فرزندم هر چیزى نشانه اى دارد که با آن شناخته مى شود...و غافل سه نشانه دارد: سهو و لهو و نسیان».(3)

تفاوت سهو و نسیان در این است که نسیان به معنى فراموش کردن چیزى است که قبلا مى دانست، ولى سهو به معنى عدم توجه به امورى است که باید به آن توجه کند.

2 ـ یکى دیگر از نشانه هاى «غفلت» همنشینى با فاسدان و مفسدان و دورى از مجالس عبادت است. امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى فرماید: «اَلْغَفْلَةُ تَرَکُکَ الْمَسْجَدوَ طَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ; غفلت آن است که مسجد را ترک کنى و از مفسد اطاعت نمایى».(4)

3 ـ از دیگر نشانه هاى مهم «غفلت» بى اعتنایى به عوامل هشدار دهنده و بیدار کننده است; مثلا، هنگام عبور از قبرستان فکر نمى کنند که ممکن است فردا، جایگاهشان همین جا باشد; یا اگر در تشییع جنازه یکى از دوستان و آشنایان شرکت کنند، فراموش مى کنند که او را هم روزى دیگران تشییع کرده و در مراسم یادبود او شرکت مى کنند.

در نهج البلاغه آمده است که حضرت على (علیه السلام) در تشییع جنازه مؤمنى شرکت نموده بودند، ناگهان صداى بلند خنده کسى را شنیدند، حضرت (علیه السلام) ناراحت شدند و این گفتار حکیمانه را بیان فرمودند: «کَأَنَّ المَوْتَ فیهَا عَلَى غَیرِنَا کُتِبَ وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فیهَا عَلَى غَیرِنَا وَجَبَ وَ کَأَنَّ الَّذی نَرَى مِنَ الاَْموَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیل اِلَیْنَا رَاجِعُونَ; گویى مرگ براى غیر ما مقرّر شده و حق (تنها) بر دیگران واجب شده است، و گویى (این) مردگانى را که مى بینیم (مثل) مسافران هستند، به زودى به سوى ما باز مى گردند».

سپس افزودند: «نُبَوِّئُهُمْ اَجْدَاثَهُم وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُم کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ما آنها را در قبرشان مى گذاریم و میراثشان را مى خوریم، گویى بعد از آنها، عمر جاودان داریم».(5)

4 ـ یکى دیگر از نشانه هاى «غفلت» آن است که انسان عمر خود را در امورى صرف کند که براى آخرت او هیچ سودى ندارد; یا در امورى صرف کند که نه سودى در دنیا دارد و نه در آخرت.

امیر مؤمنان (علیه السلام) مى فرمایند: «کَفى بِالْرَّجُلِ غَفْلَةً اَنْ یُضِیعَ عُمْرَهُ فى مَا لایُنْجیهِ; براى غفلت انسان، همین بس که عمر خود را در چیزى که مایه نجات او نیست، ضایع کند».(6)

و در تعبیر دیگرى از همان حضرت (علیه السلام) آمده است: «کَفى بِالْمَرْءِ غَفْلَةً أَن یَصْرِفَ هِمَّتَهُ فِى مَا لا یَعْنِیهِ; براى «غفلت» انسان، همین بس که عمر خود را در چیزى که مربوط به او نیست، صرف کند».(7)

* * *


1-شرح فاسى غررالحکم، جلد 5، صفحه 272

2- بحار الانوار، جلد 1، صفحه 122.

3- خصال صدوق، صفحه 138. طبع انتشارات علمیه اسلامیه با ترجمه سید احمد فهرى.

4- بحارالانوار. جلد 75، صفحه 115.

5- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 122

6- شرح غررالحکم، جلد 4، صفحه 585.

7- همان مدرک.

هـ ـ غفلت و هلاکت انسان4 ـ راه هاى زدودن غفلت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma