«توکّل» در احادیث اسلامى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
نتیجه نهایى1ـ حقیقت توکّل

در روایات اسلامى اهمّیّت فوق العاده اى به این ارزش اخلاقى داده شده تا آنجا که آثار و برکاتى براى آن بیان گردیده که براى کمتر صفتى مى توان یافت، روایات زیر را که از میان آنها گلچین کرده ایم و دقایق لطیفى که در آن است نمونه خوبى براى این مقصود محسوب مى شود:

1ـ در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ اَقْوَى النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ; کسى که دوست دارد قوى ترین مردم باشد بر خدا توکّل کند»!(1)

2ـ در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است: «فِى التَّوَکُّلِ حَقِیقَةُ الاِْیقَانِ; حقیقت یقین در توکّل است»!(2)

3ـ در حدیث پرمعناى دیگرى در داستان ابراهیم(علیه السلام) در تفسیر علىّ بن ابراهیم مى خوانیم: هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) را در منجنیق گذاشتند عمویش آزر آمد و یک سیلى محکم به صورت او زد و گفت: از مذهب توحیدیّت بازگرد! (ابراهیم اعتنایى به او نکرد) در این هنگام خداوند فرشتگان را به آسمان دنیا فرستاد تا نظاره گر این صحنه باشند، همه موجودات از خدا تقاضاى نجات ابراهیم(علیه السلام) را کردند، از جمله زمین گفت: «پروردگارا! بر پشت من بنده موحّدى جز او نیست و هم اکنون در کام آتش فرومى رود، خطاب آمد اگر او مرا بخواند مشکلش را حل مى کنم، جبرئیل در منجنیق به سراغ او آمد و گفت: اى ابراهیم! به من حاجتى دارى تا انجام دهم؟ ابراهیم گفت: «به تو نه! امّا به پروردگار عالم آرى!» در اینجا بود که جبرئیل انگشترى به او داد که این جمله ها(که در واقع دستور نجات بود) بر روى آن نوشته شده بود: لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، اَلْجَأْتُ ظَهْری اِلَى اللهِ، اَسْنَدْتُ اَمْری اِلَى اللهِ، وَ فَوَّضْتُ اَمْری اِلَى اللهِ!(این جمله ها که مفهوم واقعیش همان توکّل همه جانبه بر خدا بود، کار خود را کرد، و هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) به میان آتش پرتاب شد به تعبیر روایت: «اَوْحَى اللهُ اِلَى النَّارِ کُونِى بَرْداً، فَاضْطَرَبَتْ اَسْنَانُ اِبْرَاهیِمَ مِنَ الْبَرْدِ حَتَّى قَالَ: وَ سَلاَماً عَلَى اِبْرَاهِیمَ; در این هنگام خداوند به آتش وحى فرستاد که سرد شو! آتش آن چنان سرد شد که دندانهاى ابراهیم به هم مى خورد، سپس خطاب آمد و سلاماً على ابراهیم سرد و سالم باش براى ابراهیم (در این هنگام آتش به محیطى آرام بخش مبدّل گشت) و جبرئیل در کنار ابراهیم قرار گرفت و با او به گفتگو نشست».

نمرود از فراز جایگاه خود چنین گفت: «مَنِ اِتَّخَذَ اِلَهاً فَلْیَتَّخِذْ مِثْلَ اِلَهِ اِبْرَاهیمَ; اگر کسى مى خواهد معبودى براى خود برگزیند همانند معبود ابراهیم(علیه السلام) را انتخاب کند»!(3)

آرى توکّل بر خداست که آتش ها را به گلستان مبدّل مى کند، توکّلى همچون توکّل ابراهیم که حتّى از دست زدن به دامان جبرئیل احساس دورى از خدا مى کند و معتقد است باید آب را از سرچشمه گرفت تا صاف تر و زلال تر باشد!

4ـ امام صادق(علیه السلام) در تعبیر دیگرى مى فرماید: «اِنَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ یَجُولاَنِ فَاِذَا ظَفَرَا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ اَوْطَنَاهُ; توانگرى و عزّت پیوسته در حرکتند هنگامى که به محلّ توکّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى کنند».(4)

یعنى قلبى که کانون توکّل بر خداست هم احساس بى نیازى از ماسوى الله مى کند و هم احساس عزت و قدرت، چرا که تکیه بر قدرتى کرده که بالاتر از همه چیز است، تکیه گاهى بى نیاز از همه کس و همه چیز و قدرتى شکست ناپذیر.

5 ـ در حدیث دیگرى همین معنى با تعبیر لطیف دیگر از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، فرمود: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللهِ لاَیُغْلَبُ وَ مَنْ اِعْتَصَمَ بِاللهِ لاَیُهْزَمُ; هر کسى که توکّل بر خدا کند مغلوب نمى شود و کسى که به دامن لطف خداوند چنگ بزند شکست نمى خورد».(5)

6 ـ در حدیث دیگرى از امام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) آمده است که فرمود: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللهِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعَابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الاَْسْبَابُ; کسى که بر خدا توکّل کند مشکلات در برابر او خاضع، و اسباب براى او سهل و آسان مى گردد».(6)

چگونه چنین چیزى نباشد در حالى که «مسبّب الاسباب» ذات پاک خداست و همه چیز سر بر فرمان او دارد.

7ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت به این نکته اشاره شده است که توکّل نه تنها در عوامل برونى اثر مى گذارد که در درون انسان نیز مؤثّر است و او را از چنگال وسوسه ها و شبهات نجات مى دهد، فرمود: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللهِ اَضَائَتْ لَهُ الشُّبَهَاتُ; کسى که توکّل بر خدا کند شبهات براى او روشن مى شود».(7)

8 ـ باز از همان بزرگوار خطاب به همه مردم چنین نقل شده: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ تَوَکَّلُوا عَلَى اللهِ وَ اتَّقُوا بِهِ فَاِنَّهُ یَکْفِى مِمَّنْ سِوَاهُ; اى مردم توکّل بر خدا کنید و به او اعتماد داشته باشید چرا که انسان را از غیر خود بى نیاز مى کند».(8)

9ـ جابر بن یزید جُعفى مى گوید هیجده سال در خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم هنگامى که مى خواستم از محضرش خارج شوم با او وداع کردم و گفتم سخن سودمندى به من بفرمایید، فرمود: اى جابر! بعد از هیجده سال باز هم تقاضاى اندرزى مى کنى؟ عرض کردم: «نَعَمْ اِنَّکُمْ بَحْرٌ لاَیُنْزَفُ وَ لاَیُبْلَغُ قَعْرُهُ; آرى شما اقیانوس بى پایانى هستید که هیچ کس به قعر آن نمى رسد».

امام(علیه السلام) فرمود: به شیعیانم سلام برسان و بگو میان ما و خداوند متعال خویشاوندى نیست و تنها وسیله تقرّب به او اطاعت است... «یَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِى سَئَلَ اللهَ فَلَمْ یُعْطِهِ؟ اَوْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکْفِهِ؟ اَوْ وَثَقَ بِهِ فَلَمْ یُنْجِهِ؟; چه کسى از خدا(از روى ایمان و اخلاص) چیزى خواسته است که به او نداده؟ یا توکّل بر او کرده و کفایت امر او ننموده؟ یا به او اعتماد کرده، و او را رهایى نبخشیده است؟»(9)

در این حدیث توکّل بر خدا، اعتماد بر ذات پاک او، و دعا، به عنوان سه وسیله نجات و پیروزى ذکر شده است.

آرى چنین کسى آب را از سرچشمه گرفته و نیازى به این و آن ندارد.

10ـ این بحث را با حدیثى از لقمان حکیم پایان مى دهیم هر چند سخن درباره اهمیّت توکّل و اثرات آن در زندگى مادّى و معنوى انسانها بسیار فراتر از اینهاست، او به هنگام پند دادن به فرزندش فرمود: «یَا بُنَىَّ! تَوَکَّلْ عَلَى اللهِ ثُمَّ سَلْ فِى النَّاسِ، مَنْ ذَا الَّذِى تَوَکَّلَ عَلَى اللهِ فَلَمْ یَکْفِهِ؟!; فرزندم! بر خدا توکّل کن سپس از مردم بپرس آیا کسى هست که توکّل به خدا کرده باشد و خداوند او را بى نیاز نکند و مشکل او را حل نکرده باشد»؟!(10)

* * *

شکوه و عظمت این فضیلت بزرگ انسانى یعنى توکّل بر خدا در احادیث بالا به قدرى آشکار است که ما را از هرگونه توضیح بیشترى بى نیاز مى سازد، و به عکس از دست دادن توکّل بر خدا و دلبستگى و وابستگى مطلق به دیگران صفت رذیله اى است که انسان را از اوج عزّت و افتخار و قدرت و استقلال به پایین مى کشد، و از او فرد ضعیف و ناتوانى مى سازد که قادر بر هیچ کار مهمّى نیست.

* * *

بعد از بیان اهمّیّت توکّل در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى در اینجا به سراغ تحلیل هایى مى رویم که ابعاد مختلف این بحث را روشن مى سازد:


1- کنزالعمّال، جلد 3، صفحه 101، حدیث 5686.

2- غررالحکم.

3- تفسیر علىّ بن ابراهیم، جلد 2، صفحه 73 و 72(با تلخیص).

4- اصول کافى، جلد 2، صفحه 65.

5- میزان الحکمه، جلد 4، حدیث 22547.

6- غررالحکم، حدیث 9028.

7- همان مدرک، حدیث 8985.

8- بحارالانوار، جلد 55، صفحه 265.

9- بحارالانوار، جلد 78، صفحه 183.

10- میزان الحکمه، جلد 4، حدیث 22661.

نتیجه نهایى1ـ حقیقت توکّل
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma