سرچشمه طول امل

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
ترجمهطول امل در روایات اسلامى

آیات اول و دوم ناظر به قوم «عاد» و «ثمود» است که پیامبرانى به نام «هود» و «صالح» داشتند این جمعیّت با پیشرفتى که در کشاورزى و صنعت پیدا کرده بودند سخت سرگرم به دنیا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهاى دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و کبر و نخوت شده بودند که نه تنها کمترین اعتنایى به دعوت خیرخواهانه پیامبرشان هود و صالح(علیهما السلام) نکردند، بلکه به مبارزه با آنها برخاستند.

قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح(علیه السلام) خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل مى کند: «به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقرّ ساخت که در دشتهایش قصرها براى خود بنا مى کنید و در کوهها(در دل سنگها) براى خود خانه هایى مى تراشید، به یاد نعمت هاى خدا باشید و در زمین فساد نکنید»! (وَاذْکُرُوا اِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَاد وَ بَوَّأَکُمْ فِى الاَْرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتاً فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللهِ وَ لاَتَعْثَوْا فِى الاَْرْضِ مُفْسِدِینَ).(1)

در دوّمین آیه وضع قوم «عاد» را شرح مى دهد که توضیحى است براى آیه قبل که درباره قوم «ثمود» بود.

از زبان پیامبرشان(حضرت هود(علیه السلام)) چنین نقل مى کند: «آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانه اى از سر هوا و هوس مى سازید؟ ـ و قصرها و قلعه هاى زیبا و محکم بنا مى کنید که گویى در دنیا جاودانه خواهید ماند»! (اَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیع آیَةً تَعْبَثُونَ * وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ).(2)

هود(علیه السلام) با این سخن به آنها مى فهماند که یکى از علل مهمّ انحراف شما هوسرانى و تکیه بر آرزوهاى دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است.

«مصانع» جمع «مصنع» به معنى ساختمان و قصر مجلّل و محکم است، این واژه از مادّه «صنع» گرفته شده که به معنى کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کارى گفته نمى شود، بلکه به کارهایى اطلاق مى گردد که داراى امتیاز خاصّى است.

قوم عاد و ثمود تصوّر مى کردند که با این بناهاى محکم و زیبا و خانه هاى مجلّلى که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، مى توانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند.

همین معنى در باره قوم ثمود در آیات دیگرى مطرح شده است و باز از زبان صالح(علیه السلام) این چنین مى خوانیم: «اَتُتْرَکُونَ فِى مَا هَهُنَا آمِنِینَ * فِى جَنَّات وَ عُیُون * وَ زُرُوع وَ نَخْل طَلْعُهَا هَضِیمٌ * وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ; آیا چنین مى پندارید که همیشه در نهایت امنیّت در نعمت هایى که اینجاست، مى مانید ـ در این باغها و چشمه ها ـ در این زراعت ها و نخلهایى که میوه هایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانه هایى(بسیار محکم) مى تراشید و در آن به عیش و نوش مى پردازید( و همه چیز را به دست فراموشى مى سپارید؟!)».(3)

بى شک غرور و غفلت حاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولى در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقى برجستگى خاصّى دارد.

* * *

در سوّمین آیه سخن از گفتگوى مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکى در صحنه محشر مى بینند، در حالى که مؤمنان در پرتو نور و ایمان به سوى بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا مى کنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهره اى بگیریم، ولى دیوار بلندى در میان این دو فاصله مى شود.

در اینجا منافقان فریاد مى زنند «...اَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ...; آیا ما در دنیا با شما نبودیم(پس چرا از ما جدا شدید؟)»(4)

مؤمنان در پاسخ مى گویند: «آرى ما با هم بودیم، ولى شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار براى مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)ابراز تردید مى کردید و آرزوهاى دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوى خدا فرارسید»، (...قَالُوا بَلَى وَ لَکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ اَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الاَْمَانِىُّ حَتَّى جَاءَ اَمْرُ اللهِ...)(5)

به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختى منافقان را در چهار چیز خلاصه مى کند که چهارمین آنها آرزوهاى طول و دراز است.

«امانىّ» جمع «اُمْنِیّه» از مادّه «مَنْى»(بر وزن مَغز) در اصل به معنى اندازه گیرى کردن است، و «تمنى» به معنى آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال امورى را براى خود اندازه گیرى مى کند و به همین جهت به خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهاى دور و دراز «اَمْنِیّه» و جمع آن «امانىّ» اطلاق شده است.

در تفسیر منهج الصادقین و تفسیر قرطبى در ذیل این آیه حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)نقل شده که مضمونش این است: «آن حضرت در حالى که یارانش را موعظه مى فرمود خط هایى(موازى هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودى بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: مى دانید این خطوط چه معنى دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول الله! فرمود: این خطوط مانند آرزوهاى دور و دراز انسانهاست (که حدّ و مرزى ندارند) و آن یک خط(عمودى) همان مرگ و پایان زندگى است که بر همه آنها کشیده مى شود و همه آمال و آرزوها را باطل مى کند».

 همین معنى با تفاوت مختصرى از «ابن مسعود» نقل شده است و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)خطّى به شکل مربّع کشید و خطّى در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربّع ادامه داد و خطوط کوچکى از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: «این(خطّى که در وسط مربّع است) انسان است و این(مربّع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این(ادامه خطّى که به خارج از مربّع پیش رفته) آرزوهاى دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر مى رود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثى است که او را احاطه کرده، اگر(فرضاً) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین مى برند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمى دارد».(6)

* * *

در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیر مستقیم مخاطب قرار داده و هشدار مى دهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا بر اثر آرزوهاى دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، مى فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دل هاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد، و مانند کسانى نباشند که پیش از این کتاب آسمانى بر آنها داده شد، سپس زمان طولانى به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهاى دراز) قلب هاى آنها قساوت پیدا کرد. و بسیارى از آنان گناهکارند. اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَیَکُونُوا کَالَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الاَْمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ».(7)

مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمى و انعطاف آن به سوى حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا مى شود، همان ذکرلله و یاد خدا و توجه به حق است، آرى یاد خدا است که آرزوهاى دور و دراز را بر مى چیند، و انسان را متوجّه مسؤولیّت هایش مى کند، و دل را نورانى، و فکر انسان را واقع بین و ماهیّت زندگى ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص مى سازد.

 دلى کز نور معنى نیست روشن مخوانش دل که آن سنگ است و آهن

دلى کز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد

* * *

در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، اشاره به کفّار و مشرکان کرده، مى فرماید: «بگذار آنها بخورند و از دنیاى مادّى بهره گیرند و آرزوها(ى دراز) آنان را غافل سازد ولى به زودى خواهند فهمید(که چه اشتباه بزرگى مرتکب شده اند)»، (ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الاَْمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).

آرى آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزى نمى فهمند، تنها تفاوتى که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پست تر کرده این است که یک مشت آرزوى طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمى دهد که در سرنوشت خود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.

در اینجا تأثیر منفى آرزوهاى دراز در وجود انسان به خوبى تبیین شده و نشان مى دهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول مى سازد و از خدا غافل مى کند.

تعبیر به «ذَرْهُمْ» (آنها را رها کن) به وضوح نشان مى دهد که امیدى به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هرگز مأمور نمى شد آنها را رها سازد.

چگونه مى توان امید به هدایت گروهى داشت که هدف نهایى آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهاى دراز به آنها اجازه نمى دهد که لحظه اى به پایان زندگى و به آفریدگارى که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و درباره هدفى که براى آن آفریده شده اند لحظه اى فکر کنند.

در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت مى کند که غالباً آرزوهاى دراز که هرگز انسان به آنها نمى رسد، او را احاطه مى کنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب مى کند و او را از راه بازمى دارد، مى فرماید: «آیا  

انسان به آنچه آرزو مى کند مى رسد؟!(نه هرگز نخواهد رسید)» (اَمْ لِلاِْنْسَانِ مَا تَمَنَّى).(8)

این استفهام در واقع یک نوع استفهام انکارى است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالى که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلا نقطه پایانى ندارد! و هر جا برسد آرزوهاى دیگرى در برابر او خودنمایى کرده و وى را به سوى خود جلب مى نماید.

باید توجّه داشت که این آیه به دنبال آیاتى است که اشاره به بتهاى مشرکان مى کند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن مى گوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولى با این حال مفهوم آیه عام است و به اصطلاح مورد، مخصّص نیست.

* * *

در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهاى دور و دراز است، مى فرماید: «واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى ـ همان کس که مال و ثروت(عظیمى) را جمع آورى و شماره کرده است(بى آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان مى کند اموالش سبب جاودانگى اوست!»، (وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة * الَّذِى جَمَعَ مَالا وَ عَدَّدَهُ(9) * یَحْسَبُ اَنَّ مَالَهُ اَخْلَدَهُ).(10)

در واقع این سه آیه علّت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بى خبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء مى کند، به خاطر آنکه ثروت عظیمى براى خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دست به جمع چنین ثروتى زده؟ به خاطر اینکه مى پندارند داشتن چنین ثروتى به او جاودانگى مى دهد، این پندار که با «طول امل» و آرزوهاى دراز همراه است سبب غرور و خودبرتربینى مى شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویى نسبت به دیگران است.(11)

از این آیه به خوبى مى توان استفاده کرد که آرزوهاى دراز گاهى به حدّى مى رسد که انسان مرگ را به کلّى فراموش کرده، خود را جاودانه مى پندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشى او مى شود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگرى مى گردد.

* * *

در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهى است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، مى فرماید: «کسانى که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است!»، (اِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى اَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ اَمْلَى لَهُمْ).(12)

«اَمْلَى لَهُمْ» از مادّه «اِمْلاَء» به معنى پدید آوردن آرزوهاى دور و دراز است که انسان را به خود مشغول مى دارد.

در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن است یک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بیراهه برود!

آیا مى توان باور کرد انسان عاقلى چنین کند؟! آرى! هنگامى که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتى ها را در نظرش به صورت زیبایى ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهاى دور و دراز سازد، بعید نیست حق را به دست فراموشى بسپارد و به آن پشت کند.

از اینجا مى توان دریافت که آرزوهاى طولانى چه بلایى بر سر انسان مى آورد و چگونه انسان عاقل را به کلّى از عقل و خرد بیگانه مى کند؟!

* * *

از مجموع آیات فوق که قسمتى درباره اقوام پیشین بود و بخشى در باره معاصران پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قسمتى نیز به صورت یک قانون کلّى مطرح شده بود مى توان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهاى دراز از خطرناک ترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملّت ها را در کام مرگ و بدبختى فرومى برد.

* * *


1- اعراف، 74.

2- شعرا، 129 ـ 128.

3- شعرا، 149 تا 146.

4- حدید، 14.

5- همان، 14.

6- تفسیر قرطبى، جلد 9، صفحه 6417.

7- حدید، 16.

8- نجم، 24.

9- این احتمال نیز در تفسیر «عدَّده» داده شده است که منظور شمارش کردن نیست، بلکه مال را وسیله و «عُدّه» خود قرار دهد و در همه حال بر آن تکیه نماید.

10- همزه، 1 تا 3.

11- «هُمَزَة» و «لُمَزَة» هر دو صیغه مبالغه است، اولى از مادّه «هَمْز» به معنى شکستن گرفته شده و دومى از مادّه «لَمْز» به معنى غیبت و عیبجویى کردن است، بعضى معتقدند «هُمَزَة» به کسى مى گویند که با اشارات عیبجویى مى کند و «لُمَزَة» به کسى که با زبان این کار را انجام مى دهد.

12- محمد، 25.

ترجمهطول امل در روایات اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma