بازتاب توکّل در زندگى پیامبران

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 2
ترجمهنتیجه نهایى

در آیات قرآن مجید، به ویژه در تاریخ انبیا، صفت «توکّل» به عنوان یکى از بارزترین صفات آنها در طول تاریخ مشاهده مى شود که همواره در برابر حوادث سخت، مشکلات طاقت فرسا و دشمنان بى رحم اعتمادشان بر خدا و تکیه گاهشان ذات پاک او بوده است، و از وابستگى و اعتماد بر ما سوى الله مبرّى بوده اند.

نخست از نوح(علیه السلام) پیامبر بزرگ خدا شروع مى کنیم:

در نخستین آیه مورد بحث مى خوانیم: هنگامى که نوح(علیه السلام) در برابر دشمنان نیرومند و لجوج و متعصّب قرار گرفت، با اعتماد به خداوند و توکّل بر ذات پاکش در برابر همه آنان مقاومت کرد، قرآن در این زمینه به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «سرگذشت نوح(علیه السلام)را براى آنها(مسلمانان نخستین که در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان، در آن هنگام که به قوم خود گفت: اى قوم من! هرگاه موقعیّت من و یادآورى هایم نسبت به آیات الهى بر شما سنگین(و غیر قابل تحمّل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید، من ترس ندارم) من بر خدا توکّل کرده ام، نیروى خود و نیروى معبودهایتان را جمع کنید، سپس چیزى بر شما مخفى نماند و بعد به حیات من پایان دهید و لحظه اى مهلتم ندهید(امّا بدانید در برابر قدرت خداوند کارى از شما ساخته نیست!)»، (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوح اِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِى وَ تَذْکِیرى بِآیَاتِ اللهِ فَعَلَى اللهِ تَوَکَّلْتُ فَاَجْمِعُوا اَمْرَکُمْ وَ شُرَکَائَکُمْ ثُمَّ لاَیَکُنْ اَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا اِلَىَّ وَ لاَتُنْظِرُونِ).(1)

راستى این چه عاملى بود که نوح(علیه السلام) را با مؤمنان اندکى که اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت، شجاعت و شهامت مى بخشید که این چنین ایستادگى کردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند و بى اعتنایى خویش را به نقشه ها و افکار و بتهاى آنها نشان دادند، و به این وسیله ضربه اى محکم روانى بر آنان وارد ساختند.

آرى این عامل چیزى جز ایمان به خدا و توکّل بر ذات پاک او نبود، و عجب اینکه نه تنها اظهار بى اعتنایى نسبت به آنها و معبودهایشان کردند بلکه آنان را بر مخالفت تشجیع نموده و به مبارزه طلبیدند، آرى این قدرت نمایى تنها زیبنده متوکّلان است!

با توجّه به اینکه سوره یونس که این آیه در آن است مکّى است، خداوند مى خواهد به گروه اندک مسلمانان که در مکّه همچون پروانه ها گرد شمع وجود پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)جمع شده بودند و در چنگال دشمنان نیرومند سرسختى قرار داشتند، قوّت و قدرت روحى ببخشد و به آنها نشان دهد که از این قدرت هاى پوشالى در برابر اراده خدا کارى ساخته نیست.

تعبیر به «شرکائکم» ممکن است اشاره به بتها باشد که شریکهاى ساختگى بت پرستان براى خدا بودند، و در موارد دیگر قرآن نیز کراراً این تعبیر براى بتها آمده است.

یا اینکه منظور دوستان و بستگان آنها باشد، یعنى تمامى نیروهایتان را بر ضدّ من بسیج کنید!

* * *

دوّمین آیه از زبان هود پیامبر(علیه السلام) است که بعد از دوران نوح(علیه السلام) مى زیسته است که از سوى قوم بت پرستش تهدید به مرگ مى شود، با صراحت به آنها مى گوید: «من خدا را گواه مى گیرم و شما هم گواه باشید که از همتایانى که براى خدا قرار داده اید بیزارم ـ همه شما براى من نقشه بکشید، و لحظه اى مرا مهلت ندهید(امّا بدانید کارى از شما ساخته نیست چرا که) ـ من توکّل بر خداوندى کرده ام که پروردگار من و شماست»! (...قَالَ اِنِّى اُشْهِدُ اللهَ وَ اشْهَدُوا اَنِّى بَرِىءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِى جَمِیعاً ثُمَّ لاَتُنْظِرُونِ * اِنِّى تَوَکَّلْتُ عَلَى اللهِ رَبِّى و رَبِّکُمْ).(2)

جالب اینکه نه تنها به قدرت عظیم مخالفان بت پرست و توطئه ها و شرارتهاى آنها اعتنا نمى کند، بلکه آنها را تحریک به قیام بر ضدّ خود مى نماید، تا به آنان ثابت کند قلب و روح او به جاى دیگرى وابسته است که با توکّل بر ذات پاک او کمترین واهمه اى از توطئه هاى دشمنان ندارد، هر چند قوى و نیرومند و سرسخت و لجوج باشند، و این خود نشان مى دهد که توکّل بر خدا تا چه اندازه به انسان شجاعت و شهامت و پایمردى و استقامت مى بخشد!

راستى شگفت آور است که انسانى تک و تنها یا با یارانى بسیار اندک، در برابر گروهى عظیم و متعصّب و زورمند، این گونه بایستد، و این چنین تهدیدهاى آنها را به باد سخریه بگیرد، آرى این از آثار ایمان و توکّل بر خداست!

یکى از مفسّران پیشین به نام «زجّاج» مى گوید: این آیه از مهمترین آیات مربوط به پیامبران است که پیامبرى تنها در برابر امّتى عظیم از مخالفان بایستد و این چنین با آنها سخن بگوید، شبیه همین تعبیر را در داستان نوح(علیه السلام) و جریان پیامبر اسلام(علیه السلام)نیز خواندیم.

شایان توجّه اینکه در ادامه این آیه، هود(علیه السلام) در مقام استدلال براى کار خود مى گوید: «نه تنها شما، هیچ جنبنده اى در جهان نیست مگر اینکه در قبضه قدرت و فرمان خداست»! (مَا مِنْ دَابَّة اِلاّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا).(3)

سپس مى افزاید: او قدرتمندى نیست که قدرتش موجب خودکامگى باشد بلکه «پروردگار من همواره بر صراط مستقیم است»! (اِنَّ رَبِّى عَلَى صِرَاط مُسْتَقِیم).

بنابراین من بر کسى تکیه کرده ام که قدرتش بى پایان و کارهایش عین صواب و عدالت است.

* * *

در سوّمین آیه اشاره به گوشه اى از سرگذشت ابراهیم(علیه السلام) و توکّل او بر خدا در یکى از مشکل ترین ساعات زندگانیش مى کند، و مى فرماید: «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آب و علفى در کنار خانه اى که حرم توست(به فرمان تو و با توکّل بر تو) ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند، اکنون تو دلهاى مردم را متوجّه آنها کن و از ثمرات به آنها روزى ده، تا شکر تو را بجا آورند»، (رَبَّنَا اِنِّى اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوَاد غَیْرِ ذی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِى اِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).(4)

آیا اگر ایمانى همچون کوه، و دلى همچون دریا، و توکّلى در سطح بسیار بالا نباشد، ممکن است انسان همسر و فرزند دلبند شیرخواره اش را در سرزمینى خشک و سوزان و بى آب و علف ـ تنها براى امتثال فرمان خدا ـ رها کند، و از آنجا به وطن خویش بازگردد؟!

این جریان یادآور جریان دیگرى در زندگى ابراهیم(علیه السلام) است در آن هنگام که بت پرستان لجوج و متعصّب و خشمگین او را به خاطر در هم شکستن بتهایشان به محاکمه کشیده بودند و ابراهیم در یک قدمى مرگ قرار داشت، با این حال معبودهایشان را به سخریّه مى کشید و با دلایل محکم، منطق خرافى آنها را در زمینه بت پرستى در هم مى کوبید.(5)

* * *

چهارمین آیه اشاره به ماجراى شعیب(علیه السلام) مى کند که مدّتى بعد از هود، و کمى قبل از موسى مى زیسته که او هم در مقابل سرسختى قوم مشرک و بت پرست و تهدیدات آنها مى گوید: «من(با این برنامه هاى الهى) چیزى جز اصلاح تا آنجا که در قدرت دارم، نمى خواهم، و توفیق من تنها از خداست، فقط بر او توکّل کرده ام و به سوى او بازمى گردم»، (...اِنْ اُرِیدُ اِلاّ الاِْصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقی اِلاّ بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیْهِ اُنِیبُ).(6)

آرى من با داشتن ایمان به خدا و توکّل بر ذات پاک او از چیزى نمى ترسم و با قدرت راه خود را ادامه مى دهم.

قابل توجّه اینکه: شعیب(علیه السلام) براى دست زدن به اصلاحات همه جانبه در اجتماع فاسد آن زمان بر سه اصل تکیه مى کند: نخست فراهم شدن مقدّمات از سوى پروردگار که با کلمه «توفیق» به آن اشاره شده، سپس داشتن اراده نیرومند براى شروع به کار که با «توکّل» به پروردگار حاصل مى شود، و سپس دارا بودن انگیزه اى صحیح و سازنده که با «الیه انیب» (به سوى او بازمى گردم و همه کارهایم براى خداست) به آن اشاره مى کند.

* * *

در پنجمین آیه سخن از یعقوب که جدّ والاى بنى اسرائیل است به میان آمده، آن زمان که در تنگناى شدیدى قرار گرفته بود از یک سو فرزند عزیزش یوسف(علیه السلام) را از دست داده، و از سوى دیگر قحطى شدید در کنعان همه مردم، و از جمله خاندان او را تحت فشار قرار داده است، و به حکم اجبار، فرزند دلبند دیگرش بنیامین را به دست برادران بد سابقه و نامهربان! سپرده، تا براى به دست آوردن آذوقه بار دیگر به سرزمین «مصر»بروند و از «عزیز مصر» کمک بطلبند، در اینجا بود که یعقوب سفارشى به این مضمون به فرزندان خود کرد: «فرزندان من!(به مصر که مى روید) همه شما از یک دروازه وارد نشوید، بلکه از درهاى متفرّق وارد شوید(مبادا ورود یک جمعیّت غیر بومى در مصر حساسیّت مردم را برانگیزد و به آنها آسیبى برسانند)»! (وَ قَالَ یَا بَنِىَّ لاَتَدْخُلُوا مِنْ بَاب وَاحِد وَ ادْخُلُوا مِنْ اَبْوَاب مُتَفَرِّقَة...).(7)

سپس افزود: «من با این دستور نمى توانم حادثه اى را که از سوى خدا مقرّر شده است از شما برطرف سازم، حکم و فرمان مخصوص به خداست، بر او توکّل کردم، و همه توکّل کنندگان باید بر او توکّل کنند(و از او استمداد نمایند)»، (...وَ مَا اُغْنِى عَنْکُمْ مِنَ اللهِ مِنْ شَىْء اِنِ الْحُکْمُ اِلاّ للهِِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ).(8)

به این ترتیب یعقوب دستورهاى لازم را براى پیشگیرى از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود داد، ولى تأکید کرد که من با این دستورها نمى توانم جلو هر حادثه اى را بگیرم و در برابر همه مشکلات تدبیرى بیندیشم، بلکه ما باید آنچه در توان داریم انجام دهیم و در بقیّه بر خدا توکّل کنیم و همه باید بر او توکّل کنند.

در واقع یعقوب با این سخن هم توصیه به توکّل مى کند و هم دلیل آن را ذکر مى نماید، مى گوید: چون همه چیز به فرمان خداست، پس باید بر او توکّل کرد، چرا که در برابر اراده خدا از دیگرى کارى ساخته نیست.

روشن است که منظور از «حکم» در اینجا «حکم تکوینى» پروردگار در عالم آفرینش است که بازگشت به عالم اسباب مى کند و ناظر به حکم تشریعى نیست(دقّت کنید).

* * *

در ششمین آیه نوبت به ماجراى موسى(علیه السلام) و بنى اسرائیل مى رسد در آن هنگام که موسى(علیه السلام) دعوت خویش را آشکار کرد، و معجزات بزرگ خود را نشان داد، ولى با این همه تنها گروهى از بنى اسرائیل به او ایمان آوردند، در حالى که آنها نیز از فرعون و اطرافیانش بیمناک بودند، مبادا آسیبى به آنها برسانند و مورد شکنجه واقع شوند، زیرا هنگامى که فرعون همسر خود را به خاطر اظهار ایمان به موسى(علیه السلام)تحت سخت ترین شکنجه ها قرار مى دهد، پیداست با دیگران چه خواهد کرد، به همین دلیل موسى بن عمران براى اینکه آرامشى به آنها ببخشد و از وحشت رهایى یابند، دستور توکّل را به آنها داد و فرمود: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید و تسلیم فرمان او هستید بر او توکّل کنید»، (وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ).(9)

یعنى تنها در سایه توکّل بر خداست که مى توانید با چنین حاکم نیرومند بى رحم خطرناکى مبارزه کنید، و از شرّ او در امان بمانید.

بدیهى است موسى(علیه السلام) خود در این امر پیشگام بود، و اگر مقام توکّل را نداشت چگونه ممکن بود یک مرد چوپان با نداشتن هیچ گونه قدرت ظاهرى به جنگ یکى از بزرگترین قدرتهاى نظامى و سیاسى زمان خود برود؟!

آن گروه از مؤمنان دعوت موسى(علیه السلام) را لبّیک گفتند و در پاسخ او چنین بیان داشتند: «ما تنها بر خدا توکّل داریم»! (فَقَالُوا عَلَى اللهِ تَوَکَّلْنَا...).(10)

سپس رو به درگاه خدا آوردند و عرض کردند: «پروردگارا! ما را مورد شکنجه این گروه ستمگر قرار نده»! (...رَبَّنَا لاَتَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).(11)

«و ما را به رحمتت از چنگال گروه کافران رهایى بخش»، (وَ نَجِّنَا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکَافِریِنَ).(12)

منظور از «فتنه» در آیه اخیر، شکنجه است که در بعضى از آیات قرآن به خصوص در سوره «بروج» در مورد اصحاب «اخدود» آمده است، و در آیه 83 که قبل از آیه مورد بحث آمده است، نیز به آن اشاره شده.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور از فتنه در هر دو مورد، منحرف شدن یا منحرف ساختن از دین و ایمان باشد، چرا که اگر فرعونیان بر مؤمنان سلطه پیدا مى کردند آن را دلیل بر حقّانیّت خود پنداشته و در طریق انحراف ثابت قدم تر مى شدند.

* * *

در هفتمین آیه نوبت به زمانهاى بعد از موسى(علیه السلام) مى رسد، در آن زمان که بنى اسرائیل زیر سیطره سلطان جبّارى به نام «جالوت» قرار گرفته بودند، و ناچار نزد پیامبر زمان خود «اشموئیل» آمده، از او تقاضا کردند که فرمانده اى لایق براى آنها تعیین کند، تا براى به دست آوردن سرزمین خود با جالوت بجنگند، اشموئیل، طالوت را که جوان نیرومند و آگاه و از هر نظر لایقى بود براى این امر برگزید، بنى اسرائیل نخست زیر بار نمى رفتند، سپس با تمهیداتى از ناحیه آن پیامبر، فرماندهى او را پذیرفتند.

طالوت پس از آزمایشهاى متعدّدى افرادى را که آمادگى بیشترى براى جهاد داشتند گزینش کرد و به میدان نبرد آورد.

آیه مورد بحث از لحظاتى سخن مى گوید که دو لشکر در مقابل هم قرار گرفتند لشکر نیرومند جالوت و لشکر ظاهراً ضعیف طالوت، مى فرماید: «هنگامى که در برابر جالوت(ستمگر و سپاهیانش قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر قوم کافر پیروز گردان»، (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا اَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَ ثَبِّتْ اَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ).(13)

درست است که نفرات طالوت در برابر لشکر جالوت اندک بودند و ساز و برگ جنگى قابل ملاحظه اى نیز در اختیار نداشتند، ولى چیزى که این عدم توازن را به نفع مظلومان بنى اسرائیل بر هم زد و سرانجام در برابر دشمن پیروز شدند، همان ایمان و توکّل آنها بر خدا و تکیه بر صبر و استقامت و تقاضاى نصرت از پیشگاه حق بود.

به همین دلیل در آیه بعد مى فرماید: «فَهَزَمُوهُمْ بِاِذْنِ اللهِ; آنها به فرمان خدا سپاه جالوت را در هم شکستند و به هزیمت واداشتند»!

بدیهى است صبر و استقامت سبب ثبات قدم، و ثبات قدم سبب پیروزى است و به همین دلیل آنها این امور سه گانه را به ترتیب در دعاى خود ذکر کردند و روح همه اینها ایمان و توکّل بر خداست.

* * *

در هشتمین آیه سخن از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و مقام توکّل اوست، در آن هنگام که در برابر مشکلات سخت قرار داشت و خداوند به او تعلیم داد چگونه بر مشکلات پیروز گردد، مى فرماید: «اگر آنها(کافران) از حق روى بگردانند(نگران مباش) بگو: خداوند مرا کفایت مى کند، هیچ معبودى جز او نیست، بر او توکّل کردم، او پروردگار عرش عظیم است»، (فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِىَ اللهُ لاَ اِلَهَ اِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمَ).(14)

این آیه به خوبى نشان مى دهد که انسان هر قدر تنها باشد اگر توکّل بر خدا داشته باشد، مشکلى ندارد، چرا که خدا ربّ عرش عظیم و داراى قدرت بى نظیر است، قدرتى که قدرت هاى ناچیز بندگان در مقابل آن اثرى ندارد، جایى که عرش و عالم بالا با آن همه عظمتى که دارد در قبضه قدرت اوست چگونه ممکن است بندگان متوکّل را در برابر مشکلات و دشمنان تنها بگذارد؟!

شایان توجّه اینکه بعضى معتقدند این آیه که آخرین آیه سوره توبه است و آیه قبل از آن آخرین آیاتى است که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است، و جالب اینکه آیاتى که در آغاز بعثت نازل شد نیز همین حال و هوا را دارد و نشان مى دهد که سرمایه اصلى آن حضرت در آن زمان نیز توکّل بر خدا بود، در آیه 38 سوره زمر که مربوط به آن زمانهاست مى خوانیم: «...قُلْ حَسْبِىَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ; بگو: خداوند مرا کافى است و متوکّلان باید بر او توکّل کنند»!

به این ترتیب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در آغاز و پایان کار و در همه حال، در زیر چتر توکّل قرار داشت، و همین امر عامل استقامت و پایمردى و پیروزى او بود.

* * *

در نهمین آیه سخن از تمام پیامبران پیشین به میان آمده است، از زمان نوح(علیه السلام) تا پیامبرانى که بعد از او بودند، مى گوید: «هنگامى که پیامبران با مخالفت قوم خود روبه رو شدند(و خود را تنها دیدند گفتند:) چرا ما بر خدا توکّل نکنیم، با اینکه ما را به راههاى سعادت رهبرى کرده و ما به یقین در برابر آزارهاى شما شکیبایى خواهیم کرد(و با این تهدیدها و آزارها دست از رسالت خویش برنمى داریم) و توکّل کنندگان باید فقط بر او توکّل کنند»! (وَ مَا لَنَا اَلاَّنَتَوَکَّلَ عَلَى اللهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ).(15)

از این آیه به خوبى استفاده مى شود که توسّل به ابزار توکّل بر خدا در برابر انبوه مشکلات طاقت فرسا کار همه انبیا در طول تاریخ بوده است و در واقع آنها با نیروى توکّل بر انبوه دشمنان سرسخت پیروز مى شدند، و از اینجا نقش توکّل در زندگى انسانها به خصوص رهبران و پیشوایان آشکار مى شود.

در واقع آنچه به پیامبران قدرت مى بخشید که با نداشتن «عِدّه» و «عُدّه» در برابر قدرتمندترین حکومت هاى بیدادگر عصر خود بایستند، و مرعوب تهدیدهاى آنها نشوند همین توکّل بر خدا بود که «ماسوى الله» را در نظر آنها کوچک و بى ارزش مى ساخت.

شایان توجّه است که در آیه قبل(آیه 11 سوره ابراهیم) مى خوانیم: «وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» و در آیه مورد بحث مى خوانیم: «وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ».

از انضمام این دو آیه به یکدیگر استفاده مى شود که مؤمنان واقعى همان متوکّلانند ضمناً از این آیه استفاده مى شود که توکّل زاییده معرفت و هدایت الهى است همان گونه که صبر و شکیبایى در برابر آزارهاى دشمنان زاییده توکّل است(دقّت کنید).

* * *

در دهمین آیه با ذکر نتیجه روشنى براى توکّل بر خدا همگان را تشویق به این امر مى کند، و وعده نجات و پیروزى به آنها مى دهد، مى فرماید: «هر کس بر خدا توکّل کند خدا کار او را به سامان مى برد، خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند، و براى هر چیز اندازه اى قرار داده است»، (وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بَالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَىْء قَدْراً).(16)

در واقع خداوند وعده قطعى به همه متوکّلان داده که مشکلات آنها را حل کند.

سپس به ذکر دلیل آن پرداخته، مى فرماید: «زیرا خداوند بر هر چیز تواناست» بدیهى است چنین کسى مى تواند به تمام وعده هاى خود جامه عمل بپوشاند و مشکلات را هر قدر سنگین و سخت باشد با اراده و فرمان خود بگشاید.

جمله قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَىْء قَدْراً ممکن است پاسخ به این سؤال باشد که چرا گاهى نهایت توکّل را بر ذات پاک او داریم ولى پیروزیها به تأخیر مى افتد؟

 

 

قرآن به این سؤال چنین پاسخ مى گوید: «شما از مصالح امور آگاه نیستید هر چیز حسابى دارد، و هر کار زمانى را مى طلبد، و هر پدیده اى در ظرف ویژه خود مطلوب است به همین دلیل به مقتضاى «اَلاُْمُورُ مَرْهُونَةٌ بِاَوْقَاتِهَا» گاه مصلحت در این است که نتیجه به تأخیر افتد، بنابراین شتابزدگى و عجله در این گونه امور روا نیست.

شبیه همین معنى در آیه 160 سوره آل عمران آمده است که پیروزى و شکست را از سوى خدا مى شمرد و مى گوید توکّل بر خدا راه وصول مؤمنان به پیروزى است: «اِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَاالَّذِى یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ; اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند»!

* * *


1- یونس، 71.

2- هود، 54 تا 56.

3- هود، 56.

4- ابراهیم، 37.

5- به سوره انبیاء، آیات 58 تا 67 مراجعه شود.

6- هود، 88.

7- یوسف، 67.

8- یوسف، 67.

9- یوسف، 84.

10- یوسف، 85.

11- یوسف، 58.

12- همان.

13- بقره، 250.

14- توبه، 129.

15- ابراهیم، 12.

16- طلاق، 3.

ترجمهنتیجه نهایى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma