این خوى ناپسند، آثار ویرانگرى در زندگى فردى و اجتماعى انسان ها دارد. خسارت هایى که از این طریق، دامان انسان را مى گیرد، فوق العاده زیاد است. از جمله این که نیروها را به هدر مى دهد و مانع رسیدن به مقصد مى شود; مثلا، اگر لشکر دشمن قصد بلاد اسلام را کند و سپاه اسلام صبر نکند تا لشکر دشمن در موقعیّت ضعیف و آسیب پذیرى قرار گیرند، یا قبل از آن که لشکر اسلام خود را بسیج و آماده کند و نقشه هاى جنگى را ترتیب دهد، به آنها حمله کند، نتیجه اى جز شکست و از بین رفتن قواى اسلام و به هدر دادن نیروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.
در کارهاى شخصى و فردى نیز همین امر صادق است; زیرا هر حرکت عجولانه، سبب ناکامى و از بین رفتن نیروهاست.
در «محجة البیضاء» حدیث جالبى نقل شده که شاهد گویاى گفتار فوق است، در این حدیث آمده است: هنگامى که حضرت مسیح (علیه السلام) متولّد شد، شیاطین نزد ابلیس آمدند و گفتند: امروز بتها سرنگون شده اند (مگر خبرى واقع شده!) ابلیس گفت: آرى! حتماً حادثه مهمى روى داده است، همین جا باشید تا من تحقیق کنم و بازگردم. ابلیس پرواز کرد و تمام اطراف زمین را گردش نمود و چیزى نیافت، جز این که دید حضرت عیسى(علیه السلام)متولّد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زده اند. ابلیس برگشت و به شیاطین خود گفت: دیشب پیامبرى متولد شده است. هیچ زنى باردار نشد و وضع حمل نکرد مگر این که من حاضر بودم، جز این یکى و شما مأیوس باشید از این که بعد از این بت پرستى رونقى پیدا کند; ولى (براى گمراه ساختن فرزندان آدم)، از راه عجله و اعمال سبکسرانه وارد شوید (تا شیرازه زندگى آنها به هم بریزد).(1)
1- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 61.