الفاظ دعا جايگاهی در سلسله علل جهان ندارد؛ پس دعا کردن بی فايده است!

نظام جهان بر محور قانون علّت و معلول مى گردد و دعاى ما كه الفاظى بيش نيست، چه نقشى مى ‏تواند در دگرگون ساختن آنها داشته باشد؟!

دعا تنها الفاظ و به اصطلاح لقلقه لسان نيست. بلكه يك نوع آمادگى روحى و شايستگى معنوى و خودسازى است كه مى ‏تواند در سلسله علل قرار گيرد و علّت ناقصه ‏اى را كامل كند. زيرا فضل بى ‏پايان خدا به اندازه شايستگی ها و لياقت ها به افراد مى ‏رسد و بنابراين كسب شايستگى و لياقت، مى‏ تواند منشأ فضل و فيض تازه ‏اى گردد.

منظور از آیه «لایُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ؛ از کار خدا سؤال نمی شود» چیست؟

چرا ما نمی توانیم از هیچ کار خدا سؤال کنیم؟ آیا این ممنوعیّت خفقان و بی عدالتی نیست؟!

تمام افعال خدا حکیمانه بوده و سؤالات اعتراضی از او موضوعیت ندارد، زیرا فعل حكيمانه نزد عقلا مؤاخذه ندارد، اما اگر سؤالی از روى ايمان كامل به خدا صادر گردد و انگيزه سؤال آگاهى يافتن باشد، سؤال مشروعى است و اشكالى ندارد. چنين سؤالى از سوى نيكان نيز صادر شده و در قرآن نمونه هاى فراوانى از اين قسم ديده مى شود، مانند سؤال حضرت ابراهیم درباره چگونگی زنده شدن مردگان. این گونه سؤال ها در افعال خدا نه تنها جائز است، بلکه جهت دانش افزایی به آن سفارش شده است. پس در دین الهی جای هیچ خفقانی نیست.

اثبات توحید از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء»

چگونه می توان از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء» توحید را اثبات کرد؟

اگر چند واجب الوجود در عالم بودند هر کدام باید منبع فیض باشند؛ چرا که عدم فیض براى وجود کامل نقص است، و حکیم بودن او ایجاب مى کند، همگان را مشمول فیض خود قرار دهد. این فیض دو شاخه دارد: فیض تکوینى (در عالم خلقت) و فیض تشریعى (در عالم هدایت). بنابراین، اگر خدایان متعددى وجود داشت، باید فرستادگانى از نزد همه آنها بیایند، و فیض تشریعى آنها را به همگان برسانند. امّا اگر می بینیم همه رسولان الهی از خدای یگانه خبر می دهند روشن می شود که غیر از او معبودی وجود ندارد.
ضمن اینکه اگر دو یا چند اراده و فیض در عالم حاکم بود، هر یک اقتضائاتى داشت و امر و نهی متفاوتی می کرد و هر کدام اثر دیگرى را خنثى مى ‏کرد، درنتیجه جهان به تباهی مى ‏گرائید؛ لذا چنین فرضی نه تنها محقق نشده بلکه محال است.

لزوم بعثت انبياء بر اساس «قاعده لطف»

چگونه می توان لزوم بعثت انبياء را بر اساس «قاعده لطف» اثبات نمود؟

با مطالعه اسرار جهان هستى مى فهميم كه سازنده اين جهان براى رساندن هر موجودى به كمالِ ممكن خود، همه گونه وسايل لازم را در اختيار آنها گذارده و در اين راه، كوچك ترين مضايقه اى نكرده؛ حال چگونه مي شود چنين آفريدگارى، موضوع بعثت پيامبران را ـ كه نقش بسيار مؤثرى در تكامل نوع بشر از نظر مادّى و معنوى دارد ـ ناديده بگيرد و جامعه انسانيّت را از اين موهبت بزرگ محروم كند؟! خداوندي كه ساده ترين وسايل تكاملِ تكويني را در اختيار نوع انسان گذارده؛ آيا مي شود در عالَم تشريع، اساسى ترين ركن آن را ـ كه فرستادن پيامبران براى رهبرى بشر است ـ فراموش كند؟!

«بداء» عقیده ای برگرفته از یهود؟!

آیا «بداء» عقیده ای یهودی بوده و شیعه آن را از یهود گرفته است؟!

یهود نه تنها به بداء اعتقاد ندارند، بلکه بداء را در شرع و در تکوین جایز نمی دانند و به همین خاطر نسخ شریعت حضرت موسی را انکار کرده اند. یهودیان قضا و قدر الهی را حتمی و غیرقابل تغییر می‌ دانند و معتقدند دست خدا بسته است و خداوند از کار آفرینش فراغت یافته و دیگر افزایش یا کاهشى در عمر و رزق و ... ندارد. اين موضوع صریحا در آیات قرآن مورد اشاره قرار گرفته و خداوند در تکذیب عقیده آنان فرموده: «بلکه دستان خودشان بسته است و به خاطر گفته هایشان ملعونند...». بنابراین بدیهی است که نه می توان باور شیعیان به بداء را آموزه ای برگرفته از یهود دانست و نه می توان آنان را ملامت کرد که چرا به چنین باوری رسیده اند؛ در واقع با کاوش صحیح آموزه های وحیانی اسلام لاجرم هر مسلمانی در مقابل یهود باید به بداء معتقد باشد.

تفاوت و شباهت نسخ و بداء؟

نسخ و بداء چه تفاوت و شباهتی با یکدیگر دارند؟

نسخ و بداء از این لحاظ که هر دو نشانه ظهور تدریجی اراده الهی برای بندگان اند، مفهومی واحد دارند. تنها تفاوت بین نسخ و بداء این است که نسخ‌ در تشریعیات (مثلا مسأله تغییر قبله) و بداء در تکوینیات (مثلا مسأله طول عمر) است. نسخ احكام از نظر همه مسلمانان جايز است، يعنى ممكن است حكمى در شريعت نازل شود و مردم نيز چنان تصور كنند كه اين حكم هميشگى و ابدى است، اما پس از مدتى نسخ آن حكم به وسيله شخص پيامبر(صلى الله عليه و آله) اعلام گردد، و حكم ديگرى جاى آن را بگيرد همانگونه كه در داستان تغيير قبله، در تفسير و فقه و تاريخ خوانده ‏ايم. اين در حقيقت يك نوع «بداء» است، ولى معمولا در امور تشريعى و قوانين و احكام نام «نسخ» بر آن مى‏ گذارند، و نظير آن را در امور تكوينى «بداء» مى‏ نامند.

«بِداء» در نگاه شیعه

«بِداء» در نظر شیعه به چه معناست و شیعیان چه دلایلی برای اعتقاد به آن ارائه می کنند؟

«بِداء» آن است كه خبر وقوع حادثه اى که در لوح «محو و اثبات» ثبت شده، توسط يكى از فرشتگانِ مطّلع، به پيغمبرى داده مي شود و آن پيامبر نيز امّت خود را با خبر مي كند در حالى كه بعداً آن حادثه واقع نمى شود؛ و علت این تغییر و تحول، قابل تغيير بودن حوادث پيش بينى شده در لوح محو و اثبات است و از اين تغيير نیز هيچ كس جز خدا خبر ندارد.

نقصان «عقل» در زنان؟!

آیا دین اسلام زنان را بواسطه نقصان «عقل» مورد مذمت و سرزنش قرار می دهد؟

در پاسخ این شبهه می گوییم: اولاً: عقلی که مرد بیش از زن دارد «عقل اجتماعی» است؛ یعنی در نحوه مدیریت و مسائل سیاسی و ... و این عقل مایه تقرّب به خدا نیست؛ آری زن و مرد در «عقل معاد» برابرند. ثانیاً: این روایت درصدد تعریف جایگاه واقعی و تکوینی زن است؛ زیرا زن به جهت شاکله وجودی که دارد برخی شغل ها و کارها از او برداشته شده است. ثالثاً: این روایت به قرینه ذیل آن اشاره به غلبه عاطفه و احساسات در زنان دارد. رابعاً: این کلام بعد از جنگ جمل ایراد شده و معلوم است که حضرت دسته خاصّی از زنان را مورد سرزنش قرار داده است. ضمن اینکه اساسا در سند این روایت مناقشه است و این روایت تنها از مصادر اهل سنت نقل شده است.

تضمین رزق الهی، و وجود گرسنگان در جهان!

آیا با توجه به اینکه خداوند رزق و روزی بندگان را تضمین کرده است، عادلانه است که به این تضمین خود عمل نکند و در برخی از نقاط جهان انسان ها از گرسنگی بمیرند؟

خدا روزی تمام جنبندگان را در جهان آفرینش تضمین کرده است، ولی «کسب» آن با «تدبیر و تلاش» به عهده خود «انسان» است و همچنین باید مانعی به نام «استثمار» و خود خواهی در میان نباشد؛ اگر کسی با تنبلی و بی تدبیری باعث هدر رفتن رزق شود یا اینکه مستکبرین، با استثمار مردم، آنان را در فقر نگه دارند، مربوط به عملکرد انسان ها است و منافی رزاقیت و عدالت الهی نمی باشد. خداوند علاوه بر تضمین تکوینی و طبعی رزق، احکامی را در حمایت از فقرا تشریع نموده است که اگر دقيقاً اجرا شود، نه تنها شاهد مرگ میلیون ها انسان گرسنه نخواهيم بود، بلکه فقیری نیز برای صدقه دادن یافت نخواهد شد.

ظلم و بی عدالتی در سن بلوغ دختران!

واداشتن دختران در 9 سالگی (6 سال پيشتر از پسران) به تکالیف دینی تبعیض و بی عدالتی نیست؟

به خاطر شرایط فیزیولوژیک، رشد بدنی، عقلانی و روانی دختران زودتر از پسران صورت می گیرد و تکلیف بر قدرت عقلانی، توانایی جسمی و «بلوغ» مترتب است. «بلوغ» به معناى رسيدن به سنّ خاصّى است كه انسان در آن سن «آمادگى انجام كار مورد نظر را دارد». تعیین زمان بلوغ شرعی دختران چند سال زودتر از پسران، بر اساس صلاحیت طبیعی و به معنای هماهنگی قوانین تشریع با مقررات تکوین است. از طرفی زودرس بودن دوره بلوغ جنسی دختران در مقایسه با پسران، باعث قرار گرفتن آنان در معرض گناه می شود، اما اسلام با بیان لزوم مسئولیت پذیری دختران از همان سن در قبال احکام شرعی، زمینه پیشگیری از گناه و واکسینه شدن از خطاها در آنان ایجاد می کند.
ضمن اینکه بلوغ مراحل و صورت بندی های مختلفی دارد و بر اساس همین مراحل فقها، عباداتی را که ممکن است برای دختران در سن پایین مشقت بار باشد، با یک سری از احکام جایگزین، مورد تخفیف قرار داده اند. شارع مقدس در این موضوع که متناسب با هر سن و توانی، چه خواسته هایی را از شخص مکلف بخواهد، ظرافت ها و دقت ها و اقضائات مورد نیاز را لحاظ کرده است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عَنِ الصّادقُ عليه السّلام :

يا زُرارَةُ! اِنَّ السَّماءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ اَرْبَعينَ صَباحاً.

اى زراره ! آسمان چهل روز، در سوگ حسين بن على عليه السّلام گريه کرد.

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 552