پاسخ اجمالی:
با مطالعه اسرار جهان هستى مى فهميم كه سازنده اين جهان براى رساندن هر موجودى به كمالِ ممكن خود، همه گونه وسايل لازم را در اختيار آنها گذارده و در اين راه، كوچك ترين مضايقه اى نكرده؛ حال چگونه مي شود چنين آفريدگارى، موضوع بعثت پيامبران را ـ كه نقش بسيار مؤثرى در تكامل نوع بشر از نظر مادّى و معنوى دارد ـ ناديده بگيرد و جامعه انسانيّت را از اين موهبت بزرگ محروم كند؟! خداوندي كه ساده ترين وسايل تكاملِ تكويني را در اختيار نوع انسان گذارده؛ آيا مي شود در عالَم تشريع، اساسى ترين ركن آن را ـ كه فرستادن پيامبران براى رهبرى بشر است ـ فراموش كند؟!
پاسخ تفصیلی:
مطالعه و بررسى در پيرامون اسرارِ شگفت انگيزِ جهان آفرينش ـ همان طور كه در بحث خداشناسى بهترين راهنما و تكيه گاه استدلالات ما بود ـ در بحث لزوم بعثتِ پيامبران نيز مى تواند راهنماى خوبى باشد. در واقع هنگام مطالعه اسرارِ جهانِ هستى (مخصوصاً با وسعت و دامنه اى كه امروزه علوم طبيعى پيدا كرده) به موضوعاتى برخورد مى كنيم كه اين نكته را با وضوح و صراحت به ما مى آموزد كه: «سازنده اين جهان براى رساندن هر موجودى به كمالِ ممكنِ خود، همه گونه وسايل لازم را در اختيار آنها گذارده و در اين راه، كوچك ترين مضايقه اى نكرده است». نه تنها به هر موجودى وسايل ضرورى براى ادامه حيات داده؛ بلكه از دادنِ وسايل غير ضرورى ـ كه در اين راه مى تواند كمك هاى جزئى به او بكند ـ خوددارى ننموده تا به راحتى بتواند به سير تكاملى خود ادامه دهد ... مثلا: اگر چشم را مأمور تصويربردارى از مناظر مختلف كرده، براى تكميل كار آن، همه گونه ابزار و وسايل را به او بخشيده است. از جمله:
1. براى اينكه اين دستگاه بتواند در يك لحظه از مناظرِ مختلفِ دور و نزديك تصويربردارى كند، عدسى چشم را به گونه اى آفريده كه مى تواند كار هزاران عدسى را براى تصويربردارى از فواصل مختلف انجام دهد و اين كارِ عجيب و خارق العاده را با عضلات كوچكى به طور خودكار انجام مى دهد؛ يعنى با فشار آوردن بر روى عدسى چشم، تحدّب و برجستگى آن را به سرعت كم و زياد كرده و با فاصله هاى اجسام تطبيق مى دهد.
2. براى اينكه چشم بتواند در برابر نورهاى شديد و ضعيف به خوبى انجام وظيفه كند، مردمك آن، چنان حساس قرار داده شده كه بدون توجّه ما در مقابل نورهاى شديد، خود به خود تنگ و در برابر نورهاى ضعيف، وسيع مى شود تا اشعه نورانى به مقدار متناسبى وارد اين دستگاه شود و به شبكيّه حساسِ چشم ـ كه از هر فيلمِ عكاسى حسّاس تر است ـ آسيبى نرساند.
3. براى اينكه انسان در مقابل گرد و غبار و طوفان، مجبور نباشد تمام چشم خود را ببندد و فعاليت آن را به كلّى متوقّف سازد؛ مژگان ها چنان قرار داده شده كه در چنين مواقعى، شبكه اى مانند پرده كركره تشكيل مى دهد و در عين اينكه از داخل شدنِ ذرّاتِ غبار به چشم جلوگيرى مى كند، شعاع نور را به آسانى به درون آن مى فرستد.
4. روى لبه پلك هاى چشم، يك سلسله غدّه چربى قرار داده شده تا لبه پلك ها ـ كه هميشه با هم اصطكاك پيدا مى كنند ـ نرم باشد و برخورد آنها با يكديگر ايجاد ناراحتى نكند.
5. پلك هاى چشم آن چنان حسّاس قرار داده شده كه حتى در برابر حوادث و آسيب هاى احتمالى بر روى هم قرار مى گيرند و چون در اين مواقع، فرصتى براى فكر كردن نيست، اين عمل به طور غير ارادى و خيلى سريع انجام مى گيرد ... و بسيارى امور ديگر. البته تصديق مى فرمائيد كه اگر هر يك از اين امور از ميان برود، قسمتى از فعّاليّتِ چشم متوقف مى شود. بنابراين معلوم مى شود كه سازنده چشم، تمام وسايلى را كه براى تكميلِ كارِ آن لازم بوده بى مضايقه در اختيار انسان گذارده است. در كفِ دست و سرِ انگشتان، خطوط برجسته اى ديده مى شود كه در هنگام گرفتنِ اشياء گوناگون به ما كمك مى كند و از ليز خوردنِ اجسامِ صيقلى جلوگيرى مى نمايد. در ضمن چون نقشه اين خطوط در افراد با يكديگر تفاوت كلى دارد، مى تواند معرّفِ صاحب آن شود و همين نقش هاست كه در انگشت نگارى از آن استفاده و هنگام وقوع جنايت ها دست هاى گناهكار را معرفى مى كند.
تفاوت انگشتان با يكديگر (از نظر طول و ضخامت) از جمله امورى است كه انجام كارهاى گوناگون را براى انسان آسان مى كند و اگر درست دقّت كنيم همين موضوع ساده است كه به پيشرفت صنايع ظريف، كمك شايان كرده است، در صورتى كه اگر هر پنج انگشت (از نظر طول، ضخامت و ساير موارد) مساوى بودند، بسيار كم مصرف تر از حالا بودند. اينها نمونه هاى ساده اى هستند و از اين قبيل، هزاران نمونه پيچيده تر در سر تا پاى وجودمان، جانداران، عالَم گياهان و بلكه در تمام موجوداتِ اين جهان ديده مى شود.(1)
اكنون بايد حساب كرد آيا ممكن است آفريدگارى كه تا اين اندازه وسايل تكامل را در اختيار هر عضوى از اعضاء بدنِ ما و ساير جانداران و گياهان قرار داده، موضوع بعثتِ پيامبران را ـ كه نقش بسيار مؤثرى در تكامل نوع بشر از نظر مادّى و معنوى دارد ـ ناديده بگيرد و جامعه انسانيّت را از اين موهبت بزرگ محروم كند؟! آيا هيچ عاقلى پيدا مى شود كه بگويد: بعثت پيامبران حتى به اندازه غدّه هاى چربى موجود در پلكِ چشم ها يا خطوط سرِ انگشتان، در زندگى بشر مؤثر نيست؟! با اين حال چگونه مى توان باور كرد كه سازنده اين جهان، ساده ترين وسايل تكامل را از نظر تكوين در اختيار نوع انسان گذارده باشد؛ ولى در عالَم تشريع، اساسى ترين ركن آن را ـ كه فرستاده پيامبران براى رهبرى بشر است ـ فراموش كرده باشد؟!
شيخ الرئيس ابو على سينا در كتاب «شفا» ضمن عبارت كوتاه و جالبى به اين معنى اشاره كرده و مى گويد: «و الحاجة الى هذا (بعث الرسل) فى ان يبقى نوع الانسان و يتحصل وجوده اشد من الحاجة الى انبات الشعر على الأشفار و على الحاجبين و تقعير الاخمص من القدمين و اشياء اخر من المنافع ـ التى لا ضرورة فيها فى البقاء ـ ... فلا يجوز ان يكون العناية الازلية تقتضى تلك المنافع و لا تقتضى هذه! يعنى مسلماً احتياج به بعثت پيامبران در بقاء نوع انسان و تحصيل كمالات وجودى او از روئيدنِ موهاى مژگان، ابرو، فرو رفتگى كف پاها و امثال اين منافع ـ كه براى ادامه حياتِ انسان ضرورى نيست ـ بيشتر است ... بنابراين امكان ندارد كه عنايت ازلى، آن منافع را ايجاب كرده باشد و اين را ايجاب نكند!».(2)
آرى جهانِ آفرينش به وسيله مژگان هاى چشم، خطوط سر انگشتان، فرو رفتگى كف پاها، غدّه هاى چربى بين موها، نرمى لاله گوش، فشردگى عضلات پا و ... به آنهايى كه تصور مى كنند آفريدگار جهان، انسان را آفريده و او را در برابر انبوه مشكلاتِ زندگى و پرتگاه هايى كه در مسير سعادت اوست تنها گذارده، با صراحت مى گويند: «كسى كه هنگام آفرينشِ انسان حتّى از كوچك ترين وسايل غير ضرورى غفلت نكرد، محال است او را چنين تنها بگذارد!».(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.