پاسخ اجمالی:
تمام افعال خدا حکیمانه بوده و سؤالات اعتراضی از او موضوعیت ندارد، زیرا فعل حكيمانه نزد عقلا مؤاخذه ندارد، اما اگر سؤالی از روى ايمان كامل به خدا صادر گردد و انگيزه سؤال آگاهى يافتن باشد، سؤال مشروعى است و اشكالى ندارد. چنين سؤالى از سوى نيكان نيز صادر شده و در قرآن نمونه هاى فراوانى از اين قسم ديده مى شود، مانند سؤال حضرت ابراهیم درباره چگونگی زنده شدن مردگان. این گونه سؤال ها در افعال خدا نه تنها جائز است، بلکه جهت دانش افزایی به آن سفارش شده است. پس در دین الهی جای هیچ خفقانی نیست.
پاسخ تفصیلی:
عناوین مقاله: خلط میان دو نوع سؤال / مشروعیت یا عدم مشروعیت پرسش از فلسفه احکام / نقش تعیین کننده توجه به وصف «حکمت» درباره خداوند متعال / آیات و روایات و «حکمت الهی» / کدام نوع از سؤال از ساحت مقدس خداوند مجاز است؟ / آیات قرآن و پرسش های حقیقت جویانه از خدا / روایتی از امام باقر(ع)
منظور از آیه «لایُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ؛ از کار خدا سؤال نمی شود»؟
در آيه 23 سوره انبياء مى خوانیم: «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ»؛ (هيچ كس نمى تواند بر كار او [خداوند] خرده بگيرد، ولى در كارهاى آنها جاى سؤال و ايراد هست).
ابن حزم با استناد به آيه فوق مى گويد: «خداوند در مقام توصيف خود بيان كرده است كه هيچ كس نمى تواند از كارهاى او سؤال كند و با اين جمله روشن كرده است ميان ما و او فرقى هست و «چون» و «چرا» در كارهاى او راه ندارد».(1)
طبق این تفکر انسان حق ندارد درباره افعال و احکام الهی سؤال. آیا اگر کسی چنین سؤالی مطرح کند فاسق خواهد بود؟ آیا چنین تفکری موجب پدید آمدن خفقان و بی عدالتی نمی گردد؟
خلط میان دو نوع سؤال
در پاسخ به این سؤال لازم به ذکر است که این آیه هرگز چنین معنایی نمی دهد و افرادی مثل «ابن حزم» در استدلال خود راه خطا و مغالطه را پيموده و در معناى آيه ذكر شده و آيات مشابه ديگر گرفتار تحريف معنوى گشته است.
این از آن روست که سؤال از اسرار و علل احكام شرعى را كه براى فهميدن و فرا گرفتن و بر مبناى طلب فهم صورت مى گيرد، با سؤالى كه درباره فعلى از افعال خداوند يا قولى از اقوال او يا حكمى از احكام او به عنوان اعتراض، انكار، تمسخر و استهزا صورت مى گيرد اشتباه گرفته است.
بدیهی است كه ميان اين دو نوع سؤال فرق واضح وجود دارد، چرا كه اگر سؤال از روى ايمان كامل به خداوند و صفات كمال و عدل و مخصوصاً حكمت او صادر گردد و انگيزه سؤال آگاهى يافتن و ياد گرفتن و بصيرت بيشتر به حكمت خداوند در جهان تكوين و تشريع و تدبير او باشد، سؤال مشروعى است و اشكالى ندارد.
درباره این دو نوع سؤال در ادامه بیشتر توضیح می دهیم، اما پیش از آن درباره مشروعیت سؤال از احکام الهی و علل تشریع آنها، مقدمه ای را ارائه می دهیم.
مشروعیت یا عدم مشروعیت پرسش از فلسفه احکام
مطالعه متون اسلامى اعم از قرآن و احاديث معصومین(علیهم السلام) و گفتگوهاى اصحاب و ياران شان نشان مى دهد كه همواره بحث از فلسفه احكام در ميان آنها رايج بوده است و بايد هم چنين باشد، زيرا روش قرآن را يك روش استدلالى و منطقى آزاد مى ديدند و به خود حق مى دادند در مباحث مربوط به احكام نيز از اين روش استفاده كرده و از فلسفه احكام سؤال كنند.
اسلام خدا را چنين معرّفى مى كند: وجودى بى نهايت از نظر علم و قدرت و بى نياز از همه چيز و همه كس که همه كارهاى او روى حكمت خاصّى است؛ چه آن حکمت ها را بدانيم و چه ندانيم. یعنی عبث و لغو و لهو در كار او راه ندارد و پيامبران را براى تعليم و تربيت و دعوت به سوى حق و عدالت فرستاده است.
حتی روش قرآن نیز این است که گاهی هنگام بیان فروع دین، درباره آنها استدلال می کند. مثلا می بینیم خداوند پس از تشريع روزه ماه مبارك رمضان، در آیه 179 سوره بقره دلیل آن را این گونه ذکر می کند: مى گويد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛ (تا شايد شما تقوا پيشه كنيد) و به اين ترتيب فلسفه آن را پرهيز از گناه ذكر مى كند كه در پرتو اين رياضت مخصوص اسلامى، تسلط بر نفس و هوس هاى سركش حاصل مى گردد.
در احاديث پيامبر(صلى الله عليه و آله) و ائمه هدى(عليهم السلام) نيز موارد بسيار زيادى ديده مى شود كه پيشوايان اسلام بدوا يا پس از پرسش مردم، به ذكر اسرار و فلسفه دستورات خداوند در تشریع احكام پرداخته اند و كتاب معروف علل الشّرايع تأليف شيخ صدوق مجموعه اى از اين گونه اخبار و مانند آن مى باشد.(2)
نقش تعیین کننده توجه به وصف «حکمت» درباره خداوند متعال
پس از اشاره به مشروعیت سؤال از علل احکام الهی می گوییم که فهم جواز یا عدم جواز اعتراض به افعال الهی، منوط به توجه به وصف «حکمت» درباره خداوند متعال است. ما خدا را حكيم مى دانيم و حكمت او ايجاب مى كند كه هيچ کاری و تشریع هیچ دستورى را بدون هدف و نتيجه بيان نفرمايد.
ناآگاهانی که می پندارند افعال خداوند معلل به اغراض نيست؛ يعنى هيچ هدفى در كارها و برنامه ها و تشريعات او وجود ندارد، به عمق جهل خویش واقف نیستند. آنها با اين سخن خود، حكيم بودن خداوند را زير سؤال مى برند و چنين مى پندارند كه به حقيقت توحيد نزديك شده اند در حالى كه مصداق آیه 17 سوره حجرات اند که فرمود: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»؛ (بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين [مردم] در كارها چه كسانى هستند؟ آنها كه تلاش های شان در زندگى دنيا كم [و نابود] شده با اين حال مى پندارند كار نيك انجام مى دهند).
آری، افعال خدا معلل به اغراض نيست يعنى هدف هايى كه به خود او بازگشت كند در پس افعال او وجود ندارند زيرا او بى نياز از همه چيز و همه كس مى باشد، ولى اين نا آگاهان اين سخن را نمى گويند، بلكه مى گويند ضرورتى ندارد كه نتيجه افعال و دستورات خداوند به بندگان برگردد و اين نهايت بى خبرى است!(3)
آیات و روایات و «حکمت الهی»
آیاتی در قرآن مجید دلالت دارند بر اينكه افعال الهى در جهان تكوين از هدف و حكمتى برخوردار است و آفرینش مخلوقات، بدون در نظر گرفتن غرضی خاص در پس آنها نیست چرا كه خداوند حكيم است و خلقت حكيم بدون حكمت نیست.
برای مثال در آیه 56 سوره ذاریات می خوانیم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ (من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند [و راه تكامل را بپويند]).
یا مثلا در آیه 115 سوره مؤمنون نیز تصریح شده است که: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ (آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده ايم، و به سوى ما بازنمى گرديد).
یا در آیه 2 سوره ملک خداوند خود را این گونه معرفی می کند که: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ (آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد).
یا در آیه 7 سوره کهف گفته شده: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ (ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم تا آنها را بيازماييم كه كدامين شان بهتر عمل مى كنند).
یا در آیه 27 سوره ص با این معنای مواجه می شویم که: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلًا ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا»؛ (ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنها است بيهوده نيافريديم، اين گمان كافران است).
یا در آیه 12 سوره طلاق می بینیم که بر این ویژگی خداوند تأکید شده است که: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً»؛ (خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آنها را، فرمان او در ميان آنها پيوسته فرود مى آيد تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و علم او به همه چيز احاطه دارد).(4)
همچنین روايات فراوانى از جانب رسول مكرم و امامان اهل بيت(عليهم السلام) وارد شده كه به هدفمندى جهان آفرينش به طور عام و انسان به طور خاصّ تصريح مى كند؛ هدفمندی ای که از حکمت پروردگار سرچشمه می گیرد.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى خوانيم كه: «اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَه»؛ ([تا مىتوانيد] عمل كنيد كه همه انسان ها براى هدفى كه آفريده شده اند آمادگى دارند). یکی از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) نقل می کند که از امام معناى این حديث نبوی را سؤال كردم.
امام در پاسخ فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِيَعْبُدُوهُ وَ لَمْ يَخْلُقْهُمْ لِيَعْصُوهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ فَيَسَّرَ كُلَّا لِمَا خُلِقَ لَهُ فَالْوَيْلُ لِمَنِ اسْتَحَبَّ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى»(5)؛ (خداوند بزرگ جن و انس را براى اين آفريده كه او را عبادت و اطاعت كنند نه آنكه نافرمانی اش نمايند، و اين همان است كه می فرمايد: «من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند» و چون آنها را براى اطاعت آفريده، راه را براى رسيدن به اين هدف براى آنان آسان و هموار ساخته است. پس واى به حال كسانى كه [چشم بر هم گذارند و] نابينايى را بر هدايت ترجيح دهند).
از اين حديث شريف استفاده مى شود كه خداوند با حکمت خود، بشر را به خاطر رسيدن به «كمال» خلق كرده، وسائل آن را، هم از نظر «تكوين» و هم از نظر «تشريع» در اختيارش گذارده است.
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه از آن حضرت سؤال شد: «چرا خداوند مخلوقات را آفريد؟». ایشان فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقَهُ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ لِإِظْهَارِ قُدْرَتِهِ وَ لِيُكَلِّفَهُمْ طَاعَتَهُ فَيَسْتَوْجِبُوا بِذَلِكَ رِضْوَانَهُ وَ مَا خَلَقَهُمْ لِيَجْلِبَ مِنْهُمْ مَنْفَعَةً وَ لَا لِيَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّةً بَلْ خَلَقَهُمْ لِيَنْفَعَهُمْ وَ يُوصِلَهُمْ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَد»(6)؛ (خداوند تبارك و تعالى مخلوقات خود را بي هوده نيافريد و آنها را به صورت مهمل به حال خود نگذاشت، بلكه آنها را براى آشكار كردن قدرت و مكلّف نمودن آنها بر اطاعت [از دستورات خود] آفريد تا بدين وسيله خشنودى خدا را به دست بياورند [و به مقامات والا ارتقا يابند] و آنها را به خاطر جلب منفعت براى خود و دفع ضرر و زيان از خويش نيافريد، بلكه آنها را خلق كرد تا بر آنها سودى برساند و به نعمت ابدى رهنمون سازد).
از اين حديث نيز به روشنى استفاده مى شود كه هدف نهايى از افعال تكوينى و تشريعى خدا تكامل بشر است.
در حدیث دیگری نیز که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده می خوانیم وقتی از حضرت شان راجع به حلال و حرام سؤال شد، ایشان فرمود: «إِنَّهُ لَمْ يُجْعَلْ شَيْءٌ إِلَّا لِشَيْءٍ»(7)؛ (هيچ چيزى نيست مگر اين كه براى چيزى [و هدفى] قرار داده شده است).
در اینجا می بینیم که اگر چه راوى از مسائل و احكام شرعى سؤال كرد، ولى پاسخ امام صادق(علیه السلام) عام است و شامل افعال تكوينى نيز مى شود. چنان كه علّامه مجلسى نیز اين احتمال را داده است. وى بعد از نقل حديث و پس از تصريح به اين كه تمام احكام الهى معلل به مصالح و مفاسد است، مى گويد: «ممكن است كلام امام(ع) را عام گرفت به گونه اى كه هم شامل خلق (تكوين) و هم شامل تقدير (تشريع) باشد، چرا كه خداوند چيزى را جز به جهت حكمت و علّتى كه از آن برخوردار است نيافريده است».(8)
علاوه بر این روایات، احاديث ديگرى نیز در این باره وجود دارند که ذکر همه آنها به طول مى انجامد. نهایتا نتيجه اين است كه از ديدگاه آيات و روايات اسلامى هدفمند بودن آفرينش جهان و تمامى موجودات عالم بر اساس حکمت های از پیش تعیین شده الهی جاى شك و ترديد نيست.(9)
با وجود تمامی این آیات و روایات و استدلال ها، اما هنوز هم بعضى از فرق مسلمين عقيده دارند اعمال و کارهای خداوند و از جمله احکامی که برای بندگانش تشریع می کند یا دستوراتی که به آنها می دهد معلل به اغراض نيست؛ يعنى لزومى ندارد داراى فلسفه اى باشد. آنها در واقع حكيم بودن خدا را زير سؤال مى برند و توجه ندارند كه اگر اعمال خداوند تابع مصالح و مفاسد نباشد ترجيح بدون مرجح لازم مى آيد. یعنی دیگر هیچ ملاکی برای اینکه عملی خاص از ساحت مقدس خداوند صادر شود یا نشود، باقی نمی ماند.(10)
کدام نوع از سؤال از ساحت مقدس خداوند مجاز است؟
حال که موضوع حکیم بودن خداوند متعال روشن شد، به سؤال اصلی بازمی گردیم تا پاسخ کاملی به آن بدهیم: آیا ما می توانیم از خداوند درباره کارهایش سؤال کنیم؟
پاسخ این سؤال را نمی توان با یک کلمه داد، چرا که در مواجه با ساحت مقدس پروردگار ما دو گونه سؤال داريم.
يك نوع سؤال، سؤال توضيحى است كه انسان از مسائلى بيخبر است و مايل است حقيقت آن را درك كند، حتى با علم و ايمان به اينكه كار انجام شده كار صحيحى بوده باز مىخواهد نكته اصلى و هدف واقعى آن را بداند، اينگونه سؤال در افعال خدا نيز جائز است، بلكه اين همان سؤالى است كه سرچشمه كاوشگرى و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمى محسوب مى شود، و از اين گونه سؤالات چه در رابطه با عالم تكوين، و چه تشريع ياران پيامبر و امامان بسيار داشتند.
اما نوع ديگر سؤال، سؤال اعتراضى است. یعنی مفهومش اين است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده، مثل اينكه به كسى كه عهد خود را بى دليل شكسته مى گوئيم تو چرا عهدشكنى مى كنى؟ هدف اين نيست كه توضيح بخواهيم، بلكه هدف آن است كه ايراد كنيم. مسلما اين نوع سؤال در افعال خداوند حكيم معنى ندارد و اگر گاهى از كسى سر بزند دليل بر آن است كه هنوز خدا را به خوبى نشناخته است.(11)
آیات قرآن و پرسش های حقیقت جویانه از خدا
سؤالاتی از نوع سؤالات توضیح خواهانه و حقیقت طلبانه و معرفت جویانه از سوى نيكان و صالحان و برگزيدگان خداوند صادر شده است و در قرآن نمونه هاى فراوانى از اين قسم ديده مى شود.
قرآن در آيه 260 سوره بقره درباره سؤال ابراهيم خليل از خداوند مى فرمايد: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى»؛ (پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى كنى). و سؤال خود را به تحصيل اطمينان بيشتر تعليل مى كند و اظهار می دارد که که پاسخ این سؤال را برای چه می خواهد: «لِيَطمَئِنَّ قَلبِي»؛ (تا قلبم اطمینان یابد).
در آیه 40 آل عمران نیز می خوانیم هنگامی که خداوند به حضرت زکریا(علیه السلام) در کهن سالی بشارت تولد فرزندی داد، ایشان این گونه پاسخ داد که: «قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ»؛ ([عرض كرد:] پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد در حالى كه پيرى به سراغ من آمده و همسرم نازاست؟).
همچنین درباره حضرت مريم در آیه 47 آل عمران مى خوانيم: «قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ»؛ ([گفت:] پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است؟). بديهى است اين سؤالات جنبه اعتراض بر كار خدا ندارد؛ بلكه براى فهم حكمت افعال اوست.
بنابراين آنچه مذموم و غير مشروع است، سؤالى است كه به عنوان اعتراض و انكار و يا استهزا باشد و آيه: «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ» ناظر به اين قسم است.(12)
روایتی از امام باقر(ع)
سؤالاتی از نوع سؤالات اعتراض آمیز و ایرادگیرانه از ساحت خداوند متعال در زمان امام باقر(علیه السلام) نیز مطرح بوده؛ کما اینکه «جابر جعفى» می پرسد: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَيْفَ لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ»؛ (ای پسر رسول خدا چگونه است که از هیچ کار خدا سوال نمی شود)؛ امام می فرماید: «لِأَنَّهُ لَا يَفْعَلُ إِلَّا مَا كَانَ حِكْمَةً وَ صَوَابا»(13)؛ (براى این که او کارى را جز از روى حکمت و صواب انجام نمى دهد).
از اين سخن به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه اگر كسى سؤالى از این نوع سؤالات داشته باشد دليل بر آن است كه هنوز خدا را به خوبى نشناخته و از حكيم بودن او آگاه نيست.(14)
محقق طوسی دلیل موضوعیت نیافتن هر گونه ایراد و فعل قبیح را در مورد خداوند سبحان چنین بیان می دارد: «استغناؤه و علمه یدلان علی انتفاء القبح عن افعاله تعالی»(15)؛ (بی نیازی و علم خداوند بر منتفی بودن قبح از افعال او دلالت دارند).
بنابراین اعتراض به شخصی که افعال او قبحی ندارد کاری عاقلانه نیست. البته این بدین معنا نیست که کسی نتواند این گونه سوال کند بلکه در مواردی که هدف دانش افزایی نیست عملی غیر عاقلانه انجام داده است.
پس در دین الهی جای هیچ خفقانی نیست و سوالی که به جهت دانش افزایی از افعال خداوند باشد نه تنها ممنوع نیست بلکه از سوی اسلام توصیه و سفارش نیز شده است؛ چرا که امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «أَلَا إِنَّ مِفْتَاحَ الْعِلْمِ السُّؤَال»(16)؛ (آگاه باشید که کلید دانایی پرسش است).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.