معنای «تفسیر به رأى»

منظور از «تفسیر به رأى» که در روایات به شدّت از آن نهی شده چیست؟

منظور از «تفسير به رأى» يكى از دو معناست: 1. گاهی انسان عقيده اى براى خود اتخاذ می کند؛ اما در منابع شاهدی برای عقیده خود پیدا نمی کند، به ناچار آيات و روايات را بدون هيچ گونه قرينه اى برخلاف مفهوم ظاهر آن تفسير مى كند. 2. معانى تفسير به رأى اين است كه بر اساس قواعد ادبی، مفهوم جمله اى را بپذيريم؛ اما در تطبيق آن بر مصاديق، مرتكب تحريف شويم، و چيزى را كه مصداق نيست، مصداق قرار دهيم. در واقع تفسير به رأى در نوع اوّل با دگرگون ساختن مفاهيم كلمات و جمله ها انجام مي شود و در قسم دوم با دگرگون ساختن مصاديق كلمات و جمله ها حاصل مي شود.

«معجزه» بودن قرآن كريم از جهات مختلف

قرآن كريم از چه جهت «معجزه» پیامبر اكرم(ص) است؟

انديشمندان در مورد اعجاز قرآن بحث هاى دامنه دارى مطرح كرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود: 1. ارباب ادب و سخن دانان عرب، اعجاز قرآن را در گرو فصاحت و بلاغت والاى آن دانسته اند. 2. اسلوب بيان و سبك و شيوه نظم قرآن، جمله بندى ها و چينش الفاظ و عبارات، در قالبى نو و اسلوبى تازه بر عرب عرضه شده، كه كاملا بى سابقه بوده و پس از آن نيز كسى مانند آن نياورده است. 3. قرآن شامل معارف عاليه و تعاليم حكيمانه اى است كه تا آن روز، در توان بشريّت نبوده كه بدان دست یابد و ... .

«صفات کمال» خداوند در خطبه 109 نهج البلاغه

امام علي(ع) در خطبه 109 نهج البلاغه به چند صفت از صفات کمال خداوند اشاره كرده است؟

ایشان می فرماید: «همه چيز در برابر او خاضع و هر چيزى به وجود او قائم است! بى نياز كننده هر فقير، عزّت بخش هر ذليل، نيروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت زده است!، هر كس سخنى بگويد نُطقش را مى شنود، و هر كس سكوت كند اسرار درونش را مى داند، آن كس كه زنده است روزيش بر اوست، و آنكه مى ميرد بازگشتش به سوى اوست، هر سرّى نزد تو آشكار و هر پنهانى پيش تو حاضر است، تو وجودى ابدى هستى كه زمان برايت نيست؛ و پاياني هستى كه راهي جز بازگشت به سويت نيست؛ و وعده گاهى كه نجات از حُكمَت جز به وسيله تو ممكن نيست».

اثبات صفات «خالق» با استفاده از صفات «مخلوق»

امام علي(علیه السلام) در خطبه 152 نهج البلاغه، براي اثبات صفات «خالق» به كداميك از صفات «مخلوق» استناد كرده است؟

امام علي(ع) درباره اثبات صفات «خالق» با استفاده از صفات «مخلوق» مي فرمايد: «ستايش، مخصوص خداوندى است كه با آفرينش مخلوقات، همگان را به وجود خود رهنمون شده است، به وسيله حدوثِ آنها، ازليّت خود را نشان داده است، و با شباهت داشتن مخلوقات به يكديگر، نشان داد كه شبيه و نظيرى ندارد، عقل ها به كُنه ذاتش نرسد و پرده ها وجودش را مستور نسازد، چرا كه خالق و مخلوق با هم فرق دارند و محدود كننده و محدود شونده، و پرورش دهنده و پرورده شده با هم متفاوتند».

مهمترين «صفات ذات» پروردگار از زبان امام علي(ع)

امام علي(ع) در خطبه 163 «نهج البلاغه» از كداميك از «صفات ذات» پروردگار ياد كرده است؟

ایشان می فرماید: «نه براى اوّل بودن او آغازيست و نه براى ازليتش پايانى. آغازى است كه همواره بوده و پايانى است كه سرآمدى ندارد، پيشانى ها در برابر عظمتش به خاك افتاده و لبها به يگانگي اش گشوده شده، افكار و انديشه ها هرگز نمى تواند با حدود و حركات و نه با اعضاء و ابزار، اندازه و حدّى براى او تعيين كند، هرگز درباره او نمى توان گفت: «كِى» [به وجود آمد]؟ و برايش سرآمدى نيست كه گفته شود «تا كى» [باقى است]؟ آشكارى است كه درباره اش نتوان گفت: از چه چيز عيان شده و مخفى است كه نمى توان گفت: در چه چيز پنهان شده؟ و ...».

منافات تعبیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» با ازلی و ابدی بودن خداوند!

منظور از صفات «ازلی و ابدی» در مورد خداوند چیست؟ آیا تعبیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» در مورد خداوند، با صفات «ازلی و ابدی» سازگار است؟ اگر او نسبت به موجودات دیگر اول و آخر باشد، وجود او نیز مثل آنها محدود به زمان است؟

توصيف خداوند به «الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» نه تنها با ازلی و ابدی بودن خداوند منافاتی ندارد، بلکه تعبير لطيفى است از ازلی و ابدی بودن خداوند. منظور از آن اینست که هر چيزى اوّل فرض شود، خدا قبل از آن چيز بوده؛ پس او نسبت به تمام ماسواى خود اوّل است؛ همچنين هر چيزى كه آخر فرض شود، خداى تعالى بعد از آن خواهد بود.
در توضیحی دیگر می توان گفت او وجودى بى انتها و «واجب الوجود» است. یعنى هستی اش از درون ذات او است نه از بيرون، تا پايان گيرد يا آغازى داشته باشد. بنابراين از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. بنابراين تعبير به اوّل و آخر هرگز زمان خاصّى را در بر ندارد و اشاره به مدّت معيّنى نيست.

منافات حدیث «كَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ»، با عینیّت ذات و صفات!

امام علی(ع) در بیان توحید می فرماید: «كَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ»؛ كمال اخلاص این است که صفاتِ خدا را از (خود) خدا نفی کنید! جدا کنید! آیا این با اعتقاد به «عینیت ذات و صفات الهی» منافات ندارد؟!

آنچه در اینجا به عنوان «کمال اخلاص» بیان شده، نفی صفات «ممکنات» از خداوند است. زیرا توصیف خداوند با آن صفات موجب قرین سازی او با چیزی دیگر و قائل شدن به دوگانگی و تصوّر اجزاء برای ذات خداوند است؛ امری که با «واجب الوجود» بودن خداوند منافات دارد و باطل است. بلکه صفات و ذات خداوند تفکیک پذیر نیستند و ما معتقد به «عینیّت ذات و صفات» الهی می باشیم.

خداوند و خلق موجودی که از نابودیش عاجز باشد!

آیا ممکن است که خداوند بتواند چیزی خلق نماید که خودش قدرت نابودی آن را نداشته باشد؟!

هنگام بحث های علمی گاهی به مسائلی برمی خوریم که به تعبیر دانشمندان، «صورت مسأله» آنها غلط است. بی جواب ماندن این گونه سؤالات نه از جهل دانشمندان که از جواب نداشتن آن پرسش هاست. این مسأله نیز چینن است. یعنی عقلا محال و ممتنع‏ است و این امتناع نه از اين جهت كه قدرت پديدآورنده ناقص و نارساست، بلكه از این جهت که خود آن ذاتا امكان پذيرش هستى را ندارد.

اگر بگوییم «خدا جسمى را بسازد» منظورمان این است که آن جسم «مخلوق» باشد و طبعا هر مخلوقی «محدود و فناپذیر» است. اما وقتی مى گویيم «نتواند آن را از بین ببرد»، مفهومش اين است كه آن جسم «نامحدود و فناناپذیر باشد». بنابراين صورت سؤال به اين شكل در مى آيد كه آيا خداوند مى تواند جسمى را بسازد كه هم «محدود» باشد و هم در عین حال «نامحدود» باشد؟! اين همان جمع ميان دو نقيض است و اجتماع نقیضین امری محال است. همچنین هرگاه فرض كنيم كه اين موجودی که توسط خدا خلق شده، فناپذير نباشد در اين صورت بايد فرض كنيم كه او «واجب الوجود» است و نتيجه آن اين است كه يک شئ در يک آن هم «ممكن الوجود» و هم «واجب الوجود» باشد. به عبارت ديگر، از این جهت كه «مخلوق» خداوند است بايد «ممكن الوجود» باشد؛ ولى از اين جهت كه فناناپذير است ناچار بايد «واجب الوجود» باشد.

به هر حال قدرت الهی با همه اطلاقش، شامل «محال ذاتی» نمی شود؛ و البته اين به معنای محدوديت قدرت الهی نيست. زيرا خروج «محال ذاتی» از قلمرو قدرت الهی حاصل كاستی و نقصان در قدرت خداوند و فاعليت او نيست؛ بلكه نقص و اشكال در «محال ذاتی» است که قابليّت تحقق ندارد و امری ناشدنی است.

خداوند و خلق یک خدای دیگر!

خداوند که قادر مطلق است، آیا می تواند یکی همانند خودش را بیافریند؟

چيزى كه ذاتا محال يا مستلزم محال باشد مورد تعلق قدرت واقع نمى شود و فرض چنین خدای مخلوقی نیز از این قسم محالات است. زیرا این خدای دوم در عین اینکه به اعتبار مخلوق بودن باید «ممکن الوجود»، «محدود و متناهی» و «متأخر» از خدای اول باشد، اما به اعتبار اینکه خداست لازم است «واجب الوجود ، اول و نامتناهی» باشد و چنین فرضی منجر به تناقض است.
ضمن اینکه ممکن نیست که جهان چندین خدا داشته باشد و براهین مختلفی در صدد اثبات این موضوع هستند که خدای جهان یکی است و نمی تواند خدایان متعددی وجود داشته باشند؛ چون خدایی که توسط خدای اول آفریده شده از آنجا که باید مثل خدای آفریدگار اولی باشد، لازم می آید که در کنار خدای آفریدگارش خدایی کند؛ این چندگانگى بر مخلوقات و نظام حاکم بر جهان اثر مى گذارد و نتیجه آن تضارب خدایان و عدم وحدت نظام آفرینش خواهد بود و باعث نابودی نظام هستی می شود.

احتمال خلق موجودات، به دست خالقی غیر از خدا!

چه لزومی دارد که بگوییم همه موجودات را خداوند آفریده است؟ مگر نمی شود توسّط موجود دیگری خلق شده باشند؟

اولا: توجه به لزوم واجب الوجود بودن خدای خالق، امکان خلق شدن جهان به دست وجودی غیر از او را منتفی می کند. واجب الوجود از هر لحاظی بی نقص و بی خلل است و تصور اینکه حتی یک پدیده را نیز خدایی دیگر غیر از خدای مورد باور مومنان آفریده باشد، موجب نقض شدن اصل مسلم واجب الوجود بودن اوست. زیرا گسترده نشدن چتر سیطره و فیض آفرینش این خدای واجب الوجود حتی بر سر یک مخلوق نوعی نقص برای اوست. وقتی خدایی وجود دارد که از همه کمالات خدایی برخوردار است، چرا چیزی نیافریده باشد و با وجود نامنتهای او چه جایی برای خدایی کردن خدای دیگر وجود دارد؟!
ثانیا: اگر فرض کنیم که جز خدای مورد اعتقاد مؤمنین خدای دیگری نیز وجود دارد، باید هر دو به اقتضای خدایی منشاء فیض و آفرینش باشند. امّا مطالعه علمی جهان هستی که در قالب مجموعه‏ های هماهنگ و واحدی به هم پیوسته متجلی شده، انسان را به وحدت و یگانگی پروردگار آنها واقف می سازد. به عبارت دیگر، اگر دست و اراده دیگری غیر از خداوند یکتا بر عالم هستی حاکم بود و اگر تدبیر دیگری غیر از تدبیر الهی در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد نیز در آن حاکم بود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله):

لَيْسَ لِلْحِجَّةِ المَبْرُورَةِ ثَوابٌ اِلاّ الجَنَّة

حجّ مقبول پاداشى جز بهشت ندارد.

سنن ترمذى: 3/175/8190