پاسخ اجمالی:
آنچه در اینجا به عنوان «کمال اخلاص» بیان شده، نفی صفات «ممکنات» از خداوند است. زیرا توصیف خداوند با آن صفات موجب قرین سازی او با چیزی دیگر و قائل شدن به دوگانگی و تصوّر اجزاء برای ذات خداوند است؛ امری که با «واجب الوجود» بودن خداوند منافات دارد و باطل است. بلکه صفات و ذات خداوند تفکیک پذیر نیستند و ما معتقد به «عینیّت ذات و صفات» الهی می باشیم.
پاسخ تفصیلی:
کمال توحید و اخلاص در بیان امیرالمؤمنین
عبارتی که در این سؤال به آن استناد شده، بخشی از خطبه اول حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه است. حضرت امیر در اینجا به موضوع توحید و شناخت خداوند متعال اشاره می کند و می فرماید: «أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّه»(1)؛ (سرآغاز دين، معرفت و شناخت اوست؛ و كمال معرفتش تصديق به ذات پاک اوست؛ و كمال تصديق به او همان توحيد اوست؛ و كمال توحيدش، اخلاص براى اوست؛ و كمال اخلاص براى او، نفى صفات از اوست؛ چرا كه هر صفتى گواهى مى دهد كه غير از موصوف است و هر موصوفى شهادت مى دهد كه غير از صفت است. پس هر كس خداوند سبحان را توصيف كند او را با امور ديگرى قرين ساخته و آن كس كه او را با چيز ديگرى قرين كند دوگانگى در ذات او قائل شده و كسى كه دوگانگى براى او قائل شود اجزايى براى او پنداشته و هر كس براى او اجزايى قائل شود به راستى او را نشناخته است و كسى كه او را نشناسد به او اشاره مى كند و هر كس به او اشاره كند او را محدود شمرده و هر كس او را محدود بداند او را به شمارش در آورده است [و در وادى شرك سرگردان شده است]).
نفی صفات «ممکنات» از خداوند
برای فهم صحیح عبارت «كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ» از کلام امیر المومنین(علیه السلام) باید به این نکته توجه داشته باشیم که نفی صفات از خداوند برای درک معنای توحید، به معنای نفی «صفات کمالیه» ی آن وجود مقدس (صفاتی همچون علم و قدرت و حیات و...) نیست؛ بلكه منظور از نفی صفات، نفی «صفات ممکنات» است؛ يعنى صفات مخلوقات كه آميخته به نقص است. مخلوقات داراى علم و قدرت اند؛ امّا علم و قدرتى ناقص و محدود و آميخته با جهل و ضعف و ناتوانى. این در حالی است که ذات پاک خداوند از چنين علم و قدرتى منزه است. شاهد گوياى اين سخن گفتارى است كه خود امام علی(علیه السلام) در ادامه همین خطبه درباره «فرشتگان» دارد و مى فرمايد: «لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِين»(2)؛ (آنها هرگز پروردگار خود را با قوه ی وهم تصوير نمى كنند و صفات مخلوقات را براى او قائل نمى شوند).
امیر المومنین(علیه السلام) در توضیح اینکه «چرا باید صفات مخلوقات را از خداوند نفی کرد؟»، می فرماید: «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ»؛ (هر صفتى [از صفات ممكنات] گواهى مى دهد كه غير از موصوف است، و هر موصوفى [از ممكنات] شهادت مى دهد كه غير از صفت خویش است). بنابراین، توصیف خداوند به صفاتش بدین گونه صحیح نیست و منتفی است؛ مگر اين كه صفات او را عين ذاتش بدانيم و معتقد باشيم خداوند ذاتى است كه تمامش علم و تمامش قدرت و تمامش حيات و ازليت و ابدیت است.
آن حضرت در ادامه می فرماید: «فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»؛ (هر كس خداوند سبحان را [با صفاتى همچون صفات مخلوقات] توصيف كند، او را با امور ديگرى قرين دانسته و آن كس كه او را با چيز ديگرى قرين كند، دوگانگى در ذات او قائل شده و كسى كه دوگانگى [در ذات و صفات] براى او قائل شود اجزايى براى او پنداشته و هر كس براى او اجزايى قائل شود به راستى او را نشناخته است!)، زیرا موجودى همچون خود را ـ از نظر تركيب و محدوديت ـ تصور كرده و او را «خدا» ناميده است.
در واقع كلام امام علی(علیه السلام) ناظر به اين معنا است كه اثبات صفاتى همانند مخلوقات براى خدا، لازمه اش تركيب در وجود مقدس اوست. يعنى همان گونه كه انسان تركيبى از ذات و صفات است، او نيز بايد چنين باشد و اين معنا با «واجب الوجود بودن» خداوند سازگار نيست؛ زيرا هر مركبى نياز به اجزاى خود دارد و نياز داشتن ( و فقر) با «واجب الوجود بودن» منافات دارد.
آن حضرت در ادامه استدلالی که برای نفی صفات ممکنات و مخلوقات از خداوند اقامه می کنند، می فرماید: «مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّه»؛ (كسى كه خدا را نشناسد به او اشاره مى كند و هر كس به سوى او اشاره كند او را محدود شمرده و هر كس او را محدود بداند او را به شمارش در آورده است)، و در وادى شرک سرگردان شده است! در اينكه منظور از «اشاره به سوى خدا» در اين جا چيست؟ دو احتمال وجود دارد:
نخست اين كه منظور اشاره عقلى باشد و ديگر اينكه هم اشاره عقلى را شامل بشود و هم اشاره حسّى را. به هر حال هنگامى كه انسان خدا را با آن حقيقت نامحدود و بيكران و نامتناهيش نشناسد، در ذهن خود مفهوم محدود خاصى براى وى در نظر مى گيرد و به تعبير ديگر با اشاره عقلى به او اشاره مى کند. در اين حالت طبعا او را محدود دانسته چرا كه نامحدود و نامتناهى براى انسانى كه خود محدود و متناهى است قابل درک و تصوّر نيست. انسان چيزى را درک مى كند كه به آن احاطه پيدا كند و در فكر محدود او بگنجد و چنين چيزى حتما موجود محدودى است. در اين حال خداوند در رديف معدودات و اشياء قابل شمارش قرار مى گيرد؛ زيرا لازمه محدود بودن، امكان تصور موجود ديگرى در جايى ديگر همانند اوست. تنها نامحدود از جميع جهات است كه دومى ندارد و در عدد و شمارش نمى گنجد. بدین ترتیب می بینیم که حضرت علی(علیه السلام) حقيقت توحيد را ضمن این عبارات کوتاه به تمام معنا منطقى منعكس ساخته و خداوند را برتر از خيال و قياس و گمان و وهم معرفى نموده است.(3) اين همان چيزى است كه با تعبير زيباى ديگرى در كلام امام باقر(علیه السلام) نیز آمده است آنجا كه مى فرمايد: «كُلُ مَا مَيَزتُمُوه بِأَوهَامِكم فِى أَدَقِّ مَعَانِيِهِ مَخلُوق مَصنُوع مِثلِكُم مَردُود إلَيكُم»(4)؛ (هر چيزى را كه در وهم و گمان و فكر خود تصور كنيد هر قدر دقيق و ظريف باشد مخلوق شماست و به شما باز مى گردد [و ساخته و پرداخته خود شما و هماهنگ با وجود شماست و خدا برتر از آن است كه هماهنگ مخلوقى باشد]).
بنابراین توضیحات می گوییم: این قسمت از کلام حضرت علی(علیه السلام) به هیچ وجه در پی نفی «عینیت ذات و صفات» خداوند نیست. اتفاقا آن حضرت ضمن توضیحاتی که در ادامه آن بیان می کنند، «عینیت ذات و صفات»(5) را تایید نیز می کنند و بر آن دلیل اقامه می کنند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.