نظریه انفجار اولیّه و آفرینش تصادفی جهان

نظریه علمی بینگ بنگ یا مهبانگ اثبات کرده است که جهان در اثر انفجاری به وجود آمده است و در این جریان طبیعی دست هیچ عامل خارجی دخالت نداشته؛ آیا با وجود این نظریه باز هم می توان گفت که برای جهان آفریدگاری وجود دارد؟

تنها چیزی که طبق این نظریه (بر فرض قبول آن) ثابت می شود این است که عالم ماده «حادث» است و این حدوث انفجاری و یکباره جهان، با «وجود خدا» منافات ندارد، چون خود این «انفجار» و «هسته اولیّه و متراکم جهان» نیاز به «علت» دارد. همان «ذره ای» که طبق این نظریه، این همه کهکشان از انفجار آن پدید آمده و با این نظم در حال حرکت هستند، هر چه باشد خود نیاز به خالقی دارد و از «عدم» بوجود نیامده و همان خالقی که آن «ذره» را بوجود آورده، این نظم شگفت انگیز را بین ذراتی که از انفجار آن حاصل شده قرار داده است و همه حرکات این عالم را اداره می کند، و هیچ چیزی در عالم «تصادفی» اتفاق نمی افتد، بلکه «علتی» دارد.

«تكلّم» صفت ذات یا صفت فعل؟!

بر اساس روایات، صفت «تكلّم» از صفات ذات الهی است یا صفات فعل؟

امام صادق(ع) در مورد صفات ذات می فرماید: «خداوند هميشه بالذات عالم بود در حالى كه معلومى وجود نداشت و بالذات قادر بود در حالى كه مقدورى نبود»؛ لکن در پاسخ ابوبصير كه سوال كرد «آيا خداوند هميشه موصوف به صفت متكلم بوده؟» فرمود: «كلام، موضوع حادثى است؛ خداوند متعال وجود داشت و متكلم نبود، سپس كلام را آفريد». اين عبارت به وضوح فرق ميان صفات ذات و صفات فعل را بيان مى كند. صفات ذات از ازل بوده و نيازى به وجود مخلوقات ندارد، امّا صفات فعل، به هنگام صدور افعالى از خداوند، توسط عقل انتزاع شده و به او نسبت داده می شود که «تکلم» یکی از آنهاست.

صفات خشم و رضای الهی، و انفعال در ذات خدا!

آیا خشم و رضای الهی باعث انفعال و تغییر در ذات خدا نمی شوند؟!

صفاتی همچون رضا و غضب الهی از «صفات فعل» خداوند محسوب می شوند و در واقع «حادث»‏ هستند و از آنجائی که عين ذات خدا نيستند، به هيچ وجه موجب تغيير در ذات پاك الهى نمى ‏شوند. این صفات درباره خدا به معنی آثار خارجى (ثواب و عقاب) است. امام صادق(ع) می فرماید: «رضاى او پاداش دادن او است و خشمش كيفر كردن او، بى ‏آنكه چيزى در او تأثير كند و او را به هيجان آرد و از حالى به حالى بگرداند».

آفریدگار خدا؟

اگر هر چیزی علت و آفریدگاری دارد، علت و آفریدگار خدا چیست؟ اگر موجودی مثل خدا آفریدگار ندارد و می تواند بدون علت باشد، چه اشکالی دارد که طبیعت بدون آفریدگار باشد؟!

اولا: قانون علیت نمی گوید که «هر موجودی علت دارد»، بلکه می گوید: «هر ممکن الوجودی علت دارد»؛ یعنی موجودی که وجود و عدم وجود آن هر دو امکان پذیر است، موجودی که زمانی نبوده و «پدیده» یا «حادث» نامیده می شود، آفریدگار دارد.

ثانیا: اگر قرار باشد که طبیعت بدون علت بوجود آمده باشد، پس پذیرفته ایم که «موجودی بدون علت موجود باشد».

ثالثا: طبیعت نمی تواند بدون علت باشد؛ چون پدیده و حادث است و ازلی و قدیم نیست. پس وجودش ذاتی نیست و از دیگری گرفته است، پس معلول است، پس وجودش محتمل و ممکن است، پس نمی تواند «واجب الوجود» یا «موجود بی علت» باشد.

منظور از «صفات ذات» و «صفات فعل» خداوند؟

صفات ذات و صفات افعال چه صفاتی اند و چه تمایزی دارند؟

صفات ذات صفاتى است که عین ذات خداوند است، و حتّى قبل از صدور افعال از او، این صفات براى او ثابت بوده است؛ مانند ازلى بودن، ابدى بودن، علم و قدرت. صفات فعل، صفاتى است که با ملاحظه انجام فعلى از ناحیه آن ذات مقدّس بر او اطلاق مى ‏شود، مثل خالق و رازق بودن خداوند. دست کم شش وجه تمایز برای آنها ذکر شده است.

چگونگي «ازليّت و ابديّت» خداوند از ديدگاه فلسفه

«ازليّت و ابديّت» خداوند از ديدگاه فلسفه چگونه است؟

همه خداپرستان جهان پذيرفته‌اند كه وجود مقدّس خداوند ازليّت و ابديّت دارد؛ چرا كه اگر او ازلى نباشد بايد حادث باشد و اگر حادث باشد نياز به علّت ديگرى دارد، چون محال است چيزى بدون علّت ايجاد شود؛ و هرگاه ازليّت او را پذيرفتيم ابديّت نيز با آن همراه است؛ چرا كه يك وجود ازلى حتماً نامحدود است و چنين وجودى ابدى خواهد بود.

اثبات وجود خدا با برهان تغيير و حرکت

چگونه مي توان از طريق برهان حرکت به وجود خدا پي برد؟

سراسر جهان مادّه يكپارچه حركت است. يعنى دائماً حادث و نو مى شود و هر لحظه وجود جديدى است. پس آفرينش جهان تنها در آغاز نبوده؛ بلكه هر لحظه آفرينش جديدى است و نياز جهان به يك علّت ازلى و ابدى تنها در آغاز نيست و دائماً نيازمند به مبدئى است كه آن را در هر لحظه بيافريند. در واقع موجودات جهان به لامپى مى مانند كه به خاطر ارتباط دائم با منبع مولّد برق به وجود خود ادامه مى دهند، و از آنجا كه اين نور هر لحظه وجود تازه اى است، لحظه به لحظه نيازمند به آن علّت ثابت مى باشند.

اثبات خدا با برهان عليّت

چگونه مي توان از طريق برهان عليّت خدا را اثبات کرد؟

برهان علّت و معلول در حقيقت بر دو پايه استوار است؛ 1- جهانى كه ما در آن زندگى مى كنيم حادث و ممكن الوجود است. 2- هر موجود حادث و ممكن الوجود بايد منتهى به واجب الوجود گردد، و يا به عبارت ديگر وجودهاى وابسته بايد سرانجام به يك وجود مستقل منتهى شوند والّا تسلسل پیش می آید. از مجموع اين سخن نتيجه مى گيريم كه وجود ممكنات و حوادث جهان بايد به يك وجود واجب و ازلى منتهى گردد كه او را خدا (الله) مى ناميم
 

خلق وجود از عدم

آیا ممکن است جهان از عدم به وجود آمده باشد؟

یکی از ایرادهای مادی ها به خداپرستان، مساله ابداع است. آنها مى گویند: به عقیده خداپرستان، عالم حادث است و از نیستى به هستى آمده است،آیا امکان دارد نیستى، منشأ و اصل هستى باشد. در پاسخ باید گفت: اولا این اشکال - خلق هستی و وجود، از نیستی و عدم - به خود مادیون که صورت جهان را حادث می دانند، وارد است. ثانیا: جمله «عالم از عدم به وجود آمده»، به این معنی نیست که عدم، علّت فاعلی وجود است، بلکه مراد آن است که عالم پیش از این وجود نداشت و سپس موجود شد.

قدرت خداوند بر آفرینش سنگی بزرگ تر از خود؟!

به این شبهه معروف که آیا خدا می تواند سنگی را خلق کند که خودش نتواند بردارد، چه پاسخ تازه ای می توان داد؟

برخی مى گويند: آیا خدا قدرت دارد جسم عظيمى مانند سنگ را بيافريند كه نتواند آن را حركت دهد؟ در پاسخ می گوییم؛ صورت مسأله غلط است در واقع آغاز و پایان آن ضد و نقیض است. ابتداء مى گوئيم: خدا جسمى را بسازد، يعنى آن جسم مخلوق باشد، و طبعاً هر مخلوقی محدود است اما در آخر مى گوئيم: نتواند آن را حركت دهد، مفهومش اين است كه آن جسم نامحدود باشد. بنابراین پرسش اینگونه می شود: آيا خدا مى تواند جسمى را بسازد كه محدود باشد و نامحدود باشد؟ بديهى است اين صورت مسأله غلط و نادرست است و چنين سؤالى اصلاً جواب ندارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

مَنْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَيْناهُ حَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ عَلَى النّارِ.

نزد هر کس که از ما (و مظلوميت ما) ياد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 285