پاسخ اجمالی:
سراسر جهان مادّه يكپارچه حركت است. يعنى دائماً حادث و نو مى شود و هر لحظه وجود جديدى است. پس آفرينش جهان تنها در آغاز نبوده؛ بلكه هر لحظه آفرينش جديدى است و نياز جهان به يك علّت ازلى و ابدى تنها در آغاز نيست و دائماً نيازمند به مبدئى است كه آن را در هر لحظه بيافريند. در واقع موجودات جهان به لامپى مى مانند كه به خاطر ارتباط دائم با منبع مولّد برق به وجود خود ادامه مى دهند، و از آنجا كه اين نور هر لحظه وجود تازه اى است، لحظه به لحظه نيازمند به آن علّت ثابت مى باشند.
پاسخ تفصیلی:
حركت جوهرى مى گويد سراسر جهان مادّه يكپارچه حركت است، يعنى دائماً حادث و نو مى شود، و هر لحظه وجود جديدى است. اين حدوث مستمر، وابستگى مستمر جهان را به يك مبدأ غير حادث، يعنى واجب الوجود ازلى و ابدى ثابت مى كند.
به تعبير ديگر: عالم دائماً در حال شدن است نه بودن. نه تنها در عوارض آن كه در عمق ذات اش اين اصل حاكم است و به اين ترتيب دائماً نيازمند به مبدئى است كه آن را در هر لحظه بيافريند، و به گفته آن شاعر:
دائماً نو مى شود عالم و ما *** بى خبر از نو شدن اندر بقا
شد مبدّل آب اين جو چند بار *** عكس ماه و عكس اختر برقرار
از اين بيان نتيجه جالبى مى توان گرفت و آن اين كه آفرينش جهان تنها در آغاز نبوده؛ بلكه هر لحظه آفرينش جديدى است، پس نياز جهان به يك علّت ازلى و ابدى تنها در آغاز نيست، چرا كه هر لحظه اش آغازى و خلقتى مستمر دارد، زيرا در عمق مفهوم حركت اين معنا نهفته است.
به اين ترتيب از مسأله حركت جوهرى نه تنها نياز جهان به وجود واجب الوجود در آغاز پيدايش ثابت مى شود؛ كه در بقاء نيز اين نياز استمرار دارد، بلكه مطابق نظريه حركت جوهرى اصولا بقا مفهومى ندارد، و دائماً حدوث است، منتها حدوثى است به هم پيوسته و يكپارچه، و اگر واژه بقاء بر آن اطلاق مى كنيم نيز به خاطر همين به هم پيوستگى است.
در اينجا تشبيه ناقصى براى رابطه اشياء با مبدأ ازلى جهان مى توان ذكر كرد كه موجودات جهان به لامپ هايى مى ماند كه به خاطر ارتباط دائم با منبع مولّد برق به وجود خود ادامه مى دهد، و از آنجا كه اين نور هر لحظه وجود تازه اى است، لحظه به لحظه نيازمند به آن علّت ثابت مى باشد و درك و شناسايى چگونگى نور لامپ ها، براى درك و معرفت نياز دائمى آنها به مبدأ مولّد برق كافى است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.