پاسخ اجمالی:
تنها چیزی که طبق این نظریه (بر فرض قبول آن) ثابت می شود این است که عالم ماده «حادث» است و این حدوث انفجاری و یکباره جهان، با «وجود خدا» منافات ندارد، چون خود این «انفجار» و «هسته اولیّه و متراکم جهان» نیاز به «علت» دارد. همان «ذره ای» که طبق این نظریه، این همه کهکشان از انفجار آن پدید آمده و با این نظم در حال حرکت هستند، هر چه باشد خود نیاز به خالقی دارد و از «عدم» بوجود نیامده و همان خالقی که آن «ذره» را بوجود آورده، این نظم شگفت انگیز را بین ذراتی که از انفجار آن حاصل شده قرار داده است و همه حرکات این عالم را اداره می کند، و هیچ چیزی در عالم «تصادفی» اتفاق نمی افتد، بلکه «علتی» دارد.
پاسخ تفصیلی:
نظریه بیگ بنگ یا مِهبانگ:
بیگ بنگ یا مِهبانگ به معنی انفجار بزرگ (به انگلیسی: Big Bang)، لحظه آغازین هستی می باشد که کل هستی از آن هنگام شروع شده است.
طبق این نظریه، جهان از یک حالت نخستین بی نهایت گرم تشکیل شده و تمام کائنات در یک هسته اتم یا حتی کوچکتر از آن جای داشت و در یک لحظه این فضا و زمان آغاز می شود یعنی با یک بیگ بنگ که حاصل گرانش شدید ناشی از فشردگی بوده، شروع شد.
ادوین هابل(Edwin Hubble) در سال ۱۹۲۹ از طریق مشاهدات خود و بررسی روی «انتقال به سرخ»(فواصل کیهانی) ۲۴ کهکشان و مقایسهٔ آنها با یکدیگر به این نتیجه رسید که کهکشانهای دورتر با سرعت بیشتری در حال دور شدن هستند، همانطوری که معادلات اینشتین پیش بینی کرده بودند. دانشمندان به این فکر افتادند که اگر جهان در حال انبساط باشد، پس احتمالا آغازی دارد. اگر این کهکشان ها در گذشته های دور، به زمین خیلی نزدیک تر بودند. اگر حرکت کهکشان ها در زمان گذشته را در ذهن خود مسیریابی کنیم، نه تنها به زمانی می رسیم که جهان آغاز شده، بلکه به این مفهوم می رسیم که کلیه کهکشان ها باید از یک حجم کوچکی شروع به حرکت کرده باشند.
بر اساس این نظریه، این واقعه بین سیزده تا پانزده میلیارد سال پیش رخ داده است، در حقیقت این حادثه از آن نقطه صفر شروع مى شود. قابل ذكر است كه با وجود چنین فشردگى اى طبیعتاً دماى بسیار زیادى در لحظه كمى قبل از انفجار بزرگ حاكم بوده است.
انبساط جهان به قدرى شدید رخ داده است كه از اندازه كوچكتر از یك هسته اتم در یك لحظه به اندازه كره زمین بزرگ مى شده، یعنى انبساط و تورم بعد از بیگ بنگ شروع شده بود، اما هنوز كهكشانها به وجود نیامده بودند. نور آغاز كائنات بود سپس بعد از نور، ماده ایجاد شد و شاید بعد از دو میلیارد سال از انفجار بزرگ كهكشانها شكل گرفتند و خورشید ما یكى از ذرات كوچك آن است.(1)
این بود خلاصه ای از آنچه در این نظریه ادعا شده است.
تحلیل نظریه بیگ بنگ یا مِهبانگ:
برفرضی که این نظریه را قبول کنیم و بتوان از نظر علمی شواهدی برای آن بیان شود، تنها چیزی که طبق این نظریه ثابت می شود این نکته است که عالم ماده حادث می باشد و ادعای آفرینش تصادفی جهان و عدم وجود خالق برای جهان هستی، هرگز از آن بدست نمی آید، بلکه برعکس به علم بی پایان خالق این جهان اشاره دارد که این عالم را از وحدت به کثرت توسعه داده است؛ چراکه همان ذره ای که طبق این نظریه، این همه ستاره و کهکشانها از انفجار آن پدید آمده و با این نظم در حال حرکت هستند، به هر معنایی که باشد خود نیاز به خالقی دارد و از عدم بوجود نیامده و همان خالقی که آن ذره را بوجود آورده این نظم شگفت انگیز را بین ذراتی که از انفجار آن حاصل شده قرار داده است و همه حرکات این عالم را اداره می کند، و هیچ چیزی در عالم تصادفی اتفاق نمی افتد، بلکه علتی دارد و همان انفجار بزرگی که ادعا شده هم حاصل گرانش شدید ناشى از فشردگى بوده و در دمای بسیار بالایی اتفاق افتاده و تصادفی و بدون علت نبوده است. ضمن اینکه این حجم عظیم از ستاره و سیاره قطعا از عدم بوجود نیامده است و اگر برفرض از یک انفجار اولیه بوجود آمده، آن ماده اولیه باید آنقدر وسیع بوده باشد تا از انفجار آن و پراکندگی اجزاء آن این همه ستاره و سیاره و سایر اجرام آسمانی پدید آمده باشد. حال سؤال اینجاست که آن ماده اولیه با این عظمت نیز نمی تواند بدون علت باشد و قطعا خالقی توانا و بی نیاز از علت آن را بوجود آورده است.
انبساط و انفجار اولِبه از دید منابع دینی:
این نکته که در آغاز آفرینش عالم ماده، انبساطی رخ داده و پس از آن كرات آسمانى و منظومه ها و كهكشانها بوجود آمده، را از آیات و روایات نیز شاید بتوان بدست آورد؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) در عبارت بسیار زیبایی سراغ آغاز آفرينش مى رود و با اشاره به خلقت فضا مى فرمايد: (سپس خداوند سبحان طبقات جوّ را از هم گشود و فضا را ايجاد كرد)؛ «ثُمَّ انْشَأَ سُبْحَانَه فَتْقَ(2)الْاَجْوَاء(3)».
(و اطراف آن را از هم باز نمود)؛ «وَ شَقَّ(4) الْارْجَاء(5)».
(و نيز طبقات فضا و هوا را به وجود آورد)؛ «وَ سَكَائِكَ(6)الْهَوَاءِ(7)».
در قسمت اوّل، اشاره به گشودن فضا و در قسمت دوّم، ايجاد اطراف و جوانب آن و در قسمت سوّم، اشاره به طبقات آن شده است.
تمام اين جمله ها نشان مى دهد كه نخستين آفرينش در جهان مادّه، آفرينش فضاى جهان بوده است، فضايى كه استعداد پذيرش كرات آسمانى و منظومه ها و كهكشانها را داشته باشد. درست همانند صفحه كاغذ وسيعى كه نقّاش چيره دست، قبلا براى كشيدن نقش آماده مى كند. ظاهر اين عبارات اين است كه فضا يكى از مخلوقات يا نخستين مخلوق در عالم مادّه است.(8)
اینکه فضا بین ذرات عالم نبوده و در آغاز آفرینش بوجود آمده به این معنی می باشد که ذرات عالم قبل از بوجود آمدن فضا فشرده بوده و شاید بر اثر همان انفجار بزرگ از هم جدا شده و فضا بوجود آمده باشد.
در آیات قرآن نیز به این نکته بر می خوریم که خداوند آسمانها را از یک ماده واحد که از آن تعبیر به «دخان» شده خلق کرده است: «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ»(9)؛ (سپس اراده آفرينش آسمان نمود در حالى كه به صورت دود بود).
جمله «وَ هِيَ دُخانٌ» حال است از كلمه «سماء» و جمله چنين معنا مى دهد: خداى تعالى متوجه آسمان شد، تا آن را بيافريند، در حالى كه چيزى بود كه خدا نامش را «دود» گذاشت و آن ماده اى بود كه خدا به صورت آسمانش در آورد و آن را هفت آسمان كرد، بعد از آن كه از هم متمايز نبودند و همه يكى بودند. و به همين مناسبت در آيه مورد بحث آن را مفرد آورد و فرمود: «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ» و نفرمود: «الى السماوات».(10)
با این توضیحات روشن می شود که خلق عالم از یک ذره و بعد از انفجار بزرگ، منافاتی با وجود خالقی حکیم و دانا ندارد و نظمی که بعد از این انفجار بر عالم حاکم است نیز به وجود مدبّری حکیم و توانا دلالت دارد و اگر این نظریه ثابت شود آیات و روایاتی که بیان شد را تفسیر خواهد کرد و بر اعجاز آنها و حقانیت اسلام دلالت خواهد داشت و خود شاهدی بر وجود خداوند خواهد بود.
علم و ملازمه آن با خدا باوری:
بسیاری از دانشمندان مطرح جهان که امثال این فرضیه ها بر پایه علم و دانش آنها چیده شده است، نیز به وجود خدا اذعان داشته و هر چه علم بیشتر پیشرفت کرده به این نکته بیشتر اقرار کرده اند که جهان توسط خداوند حکیم بوجود آمده و خلقت به هر صورتی که انجام شده باشد، به دست خالق یکتا بوده است. برای نمونه کلمات برخی از آنها را بیان می کنیم:
الف. «هرشل» كه از دانشمندان معروف هيئت است مى گويد: «هر قدر دايره علم وسيع تر مى گردد، دلايل دندان شكن و قوى ترى براى وجود خداوند ازلى و ابدى به دست مى آيد».(11)
ب. «مونت نل» در دائرة المعارف خود مى گويد: «اهميّت علوم طبيعى تنها از اين نظر نيست كه عقل ما را سير مى كند (و احتياجات مادّى ما را تأمين مى نمايد) بلكه بيشتر اهميّت آن از اين جهت است كه عقل ما را به اندازه اى بالا مى برد كه عظمت خدا را درك مى كنيم و ما را به احساسات اعجاب و اجلال ذات او زينت مى دهد».(12)
ج. «دونالد هانرى پورتر» دانشمند فيزيك و رياضى مى گويد: «خلقت به هر صورتى كه انجام شده، به دست خالق بوده و وجود خداى متعال، پايه اساسى هر فرضيّه است و جواب سؤالاتى كه تا به حال پاسخى به آنها داده نشده فقط يك كلمه است و آن كلمه خدا است».(13)
د. «نيوتن» ـ كاشف قانون جاذبه عمومى ـ كلمات مفصّلى دارد كه در ضمن آن مى گويد: «ما با مطالعه گوش، مى فهميم كه سازنده آن، قوانين مربوط به صوت را به طور كامل مى دانسته [با مطالعه چشم مى فهميم كه] سازنده چشم، قوانين پيچيده مربوط به نور و رؤيت را مى دانسته و از مطالعه نظم افلاك به آن حقيقت بزرگ ـ كه آنها را طبق نظم مخصوص اداره مى كند ـ پى مى بريم».(14)
ه. «ارستد» كه از دانشمندان معروف فيزيك است مى گويد: «عالم به واسطه يك عقل كل و ابدى، اداره و منظّم و مرتّب مى گردد و اين عقل كل، نتايج و آثار آن را در قوانين بدون تغيير طبيعت، آشكار مى سازد».(15)
و. «داروين» صاحب فرضيّه تحوّل انواع جانداران، در بعضى از نامه هاى خود به دانشمندان چنين مى نويسد: «بر عقل رشيد محال است با ديدن اين نظام و هماهنگى عجيب بگويد كه دنيا مبدأ ندارد».(16)
ز. «مارلين بوكس كريدر» عالم فيزيولوژى مى گويد: «آلبرت اينشتين كه وجود يك قدرت خالق را قبول داشت آن را چنين تعريف مى كند كه در عالم مجهول، نيروى عاقل و قادرى وجود دارد كه جهان، گواه وجود اوست و من اسم اين نيرو را خدا گذاشته ام.
من در اين دنيا، مادّه و نيرویی ازلى نمى بينم و آفرينش جهان را نتيجه تصادف نمى دانم. به نظر من در آفرينش جهان، هيچ عامل مجهول، حتّى مرموزی وجود ندارد.
من در آفرينش جهان، اراده پروردگار قادر متعال را مى بينم و بس؛ و عقيده من شايد غير منطقى نباشد. آيا بشر ـ كه هوش و استعدادش محدود است ـ مى تواند بگويد كه فلان موضوع با عقل و حق مطابق است و فلان موضوع مطابق نيست؟!
در هر صورت من عقيده خود را ابراز نمودم و هميشه در اين عقيده ثابت خواهم بود».(17)
اين بود مختصرى از كلمات رسا، پرمغز دانشمندان طبيعى كه اعتقاد آشكار و عميق آنها را نسبت به خداوند يگانه و پافشارى آنها را در اين عقيده مى رساند.(18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.