پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) در مورد صفات ذات می فرماید: «خداوند هميشه بالذات عالم بود در حالى كه معلومى وجود نداشت و بالذات قادر بود در حالى كه مقدورى نبود»؛ لکن در پاسخ ابوبصير كه سوال كرد «آيا خداوند هميشه موصوف به صفت متكلم بوده؟» فرمود: «كلام، موضوع حادثى است؛ خداوند متعال وجود داشت و متكلم نبود، سپس كلام را آفريد». اين عبارت به وضوح فرق ميان صفات ذات و صفات فعل را بيان مى كند. صفات ذات از ازل بوده و نيازى به وجود مخلوقات ندارد، امّا صفات فعل، به هنگام صدور افعالى از خداوند، توسط عقل انتزاع شده و به او نسبت داده می شود که «تکلم» یکی از آنهاست.
پاسخ تفصیلی:
روايتى شيخ «طوسى»(قدّس سره) در امالى از ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است که فرمود: «لَمْ يَزَلِ اللهُ جَلَّ اِسْمُهُ عالِماً بِذاتِهِ وَ لا مَعْلُوْمَ وَ لَمْيَزَلَ قادِراً بِذاتِهِ وَ لا مَقْدُوْرَ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ، فَلَمْ يَزَلَ مُتَكَلِّماً؟ قالَ: اَلْكلامُ مُحْدثٌ كانَ اللهُ عَزَّوَجَلّ لَيْسَ بِمُتَكَلَّم ثُمَّ اَحْدَثَ الْكَلامَ!»(1)؛ (خداوند هميشه بالذات عالم بود در حالى كه معلومى وجود نداشت و بالذات قادر بود در حالى كه مقدورى نبود. ابو بصير مى گويد: گفتم: فدايت شوم، آيا خداوند هميشه موصوف به صفت متكلم بوده؟ فرمود: كلام، موضوع حادثى است خداوند متعال وجود داشت و متكلم نبود، سپس كلام را آفريد!).
همين حديث را مرحوم «كلينى» در كافى با مختصر اضافاتى نقل كرده و در ذيل آن صريحاً آمده است: «اِنَّ الْكَلامَ صِفَةٌ مُحْدَثَةٌ لَيْسَتْ بِاَزَليَّة، كانَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لا مُتَكَلِّمَ»(2)؛ (كلام و سخن گفتن، صفت حادثى است و ازلى نيست. خداوند متعال از ازل بوده و متكلمى وجود نداشت). اين عبارت به وضوح فرق ميان صفات ذات و صفات فعل را بيان مى كند. صفات ذات همچون علم و قدرت است كه از ازل بوده و نيازى به وجود مخلوقات ندارد، امّا صفات فعل صفاتى است كه بيرون ذات خدا است و عقل اين صفات را به هنگام صدور افعالى از خداوند انتزاع كرده و به او نسبت مى دهد مانند خالق و رازق. صفت تكلّم نيز در زمره همين صفات است؛ چون نوعى فعل و حركت مى باشد و مى دانيم حركت در ذات خداوند راه ندارد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.