گر می نخورم علم خدا جهل بود!

خدا از ازل مي دانسته كه من فلان گناه را در زمان معیّنی انجام می دهم، بنابراين اگر من این گناه را انجام ندهم، علم خدا غلط از آب در مي آيد و به قول خیّام نیشابوری: «گر می نخورم علم خدا جهل بود»! در این صورت مگر من می توانم بر خلاف علم خدا کاری کنم؟ در نتیجه مجبورم طبق علم الهی رفتار نمایم و تلاش من ثمری نخواهد داشت و عاقبت علم الهی تحقّق خواهد یافت.

اوّلا: علم خدا در اينجا از قبيل علم قضا و قدری نيست كه سبب ايجاد اشياء در خارج باشد؛ بلكه خدا به اراده و امکانات، انگیزه و خلق و خوى بندگان علم دارد و مي داند چه خواهند كرد، مانند علم خود ما به اعمال دوستان و آشنايان خودمان؛ چون ما از خوى و عادت آنها آگاهيم، علم ما تابع فعل آنها است نه فعل آنها تابع علم ما. علم الهی نیز در اینجا از علم او به علّت ها ناشی می شود؛ علّت ها نیز در وجود بشر و در اختیار او هستند، مثل قدرت و اراده و خلقیات و انگیزه ها.
ثانیا: اگر ما محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم و بدون اراده به بديها و نيكيها كشانده شويم، آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى، تعليم و تربيت، نصيحت و اندرز، تشويق و توبيخ، سرزنش و ملامت، مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش همگى لغو و بيهوده خواهد بود. در حالی که خداوند حکیم است و نسبت امور لغو و بیهوده بر او روا نیست.
ثالثا: آنچه خداوند از ازل می دانست، اعمال اختیاری انسان است. بنابراین، صحیح نیست که علم ازلى خداوند را بهانه قرار داده و خود را در انجام گناه مجبور قلمداد نمايیم؛ زيرا خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه است بلكه می داند كه آن شخص اين جنايت را از روى اختيار و با كمال آزادى انجام مى‏ دهد.
علم پيشين الهی را می توان به آگاهی معلّم به سرنوشت دانش آموزی که رفوزه خواهد شد، تشبیه نمود؛ مسلّما آگاهی معلّم تأثیری در رفوزه شدن دانش آموز ندارد و با علمِ معلّم، اختیار از دانش آموز سلب نشده است.

خدای بدون خالق!

خدا چگونه به وجود آمده است؟ گفته می شود: او ازلی است و از اوّل بوده، بدون اینکه خالقی داشته باشد؛ این مسأله چگونه قابل تصوّر است؟

هر موجود «ممکنی» نيازمند به«علّت» است، و حال آنكه خداوند «واجب الوجود» است؛ نه «ممكن الوجود». آنچه كه نيازمند به علّت است «ممکن الوجود» می باشد كه «علّت» مى آيد و طرف وجودش را بر عدمش رجحان می دهد. بنابراین، خداوندِ واجب الوجود، شامل این قاعده نمی گردد. دقّت کنید! هنگامى که ما به اطاق خود نگاه مى کنیم و مى بینیم که روشن است، روشنى آن از خود اطاق نیست؛ بلکه روشنی آن از روشنی ذرّات نور است. امّا روشنى ذرّات نور از خود آن و از درون ذاتش است. هستی خداوند نیز از خودش و از درون ذاتش مى باشد.

برهان «علت و معلول» در قرآن

برهان «علت و معلول» در قرآن چگونه بيان شده است؟

قرآن در سوره طور آيه 35 مى فرمايد: «آيا آنها بدون خالق آفريده شده اند، يا اينكه خود خالق خويشند؟!». بدون شك هر مخلوق و حادثی از سه حال خارج نيست: يا بدون علّت آفريده شده، يا خود، علّت وجودى خويش است، و يا وجودى ازلى و ابدى(خدا) علّت او است. از آنجا كه احتمال اوّل و دوّم با هيچ عقل و وجدانى سازگار نيست، احتمال سوّم اثبات مى گردد؛ لذا خداوند احتمال اوّل و دوّم را به صورت استفهام انكارى ذكر مى كند و اين همان استدلال معروف علّت و معلول، است.

برهان صديقيين در آيه3 سوره حديد

در آيه 3 سوره حديد چگونه از طريق برهان صديقين وجود خدا اثبات مي شود؟

قرآن در سوره حدید، و در  بیان اوصاف الهى مى فرمايد: «اوست اول و آخر و پيدا و پنهان؛ و به هر چيز دانا است». اوصافی که ترسيم نامتناهى بودن خدا است. او «اول» است، يعنى ازلى است، و بدون آغاز. او «آخر» است يعنى ابدى است، و بى انتها. هم چنین «ظاهر» است، بى آن كه پنهان باشد، و «باطن» است، يعنى كنه ذاتش پيدا نيست. هم چنین پیامبر(ص) می فرماید: «خداوندا! تو سرآغاز هستى و قبل از تو هيچ نبود، و تو آخر هستى و چيزى بعد از تو نيست، تو ظاهرى و برتر از تو چيزى نيست، و تو باطنى و فراتر از تو چيزى نیست».

قدرت خداوند بر آفرینش سنگی بزرگ تر از خود؟!

به این شبهه معروف که آیا خدا می تواند سنگی را خلق کند که خودش نتواند بردارد، چه پاسخ تازه ای می توان داد؟

برخی مى گويند: آیا خدا قدرت دارد جسم عظيمى مانند سنگ را بيافريند كه نتواند آن را حركت دهد؟ در پاسخ می گوییم؛ صورت مسأله غلط است در واقع آغاز و پایان آن ضد و نقیض است. ابتداء مى گوئيم: خدا جسمى را بسازد، يعنى آن جسم مخلوق باشد، و طبعاً هر مخلوقی محدود است اما در آخر مى گوئيم: نتواند آن را حركت دهد، مفهومش اين است كه آن جسم نامحدود باشد. بنابراین پرسش اینگونه می شود: آيا خدا مى تواند جسمى را بسازد كه محدود باشد و نامحدود باشد؟ بديهى است اين صورت مسأله غلط و نادرست است و چنين سؤالى اصلاً جواب ندارد.

منظور از «صفات ذات» و «صفات فعل» خداوند؟

صفات ذات و صفات افعال چه صفاتی اند و چه تمایزی دارند؟

صفات ذات صفاتى است که عین ذات خداوند است، و حتّى قبل از صدور افعال از او، این صفات براى او ثابت بوده است؛ مانند ازلى بودن، ابدى بودن، علم و قدرت. صفات فعل، صفاتى است که با ملاحظه انجام فعلى از ناحیه آن ذات مقدّس بر او اطلاق مى ‏شود، مثل خالق و رازق بودن خداوند. دست کم شش وجه تمایز برای آنها ذکر شده است.

اشاره به برهان حرکت، در قرآن

آیا در قرآن به برهان حرکت اشاره شده است؟

آیه 12 سوره انعام مى فرماید: «وَلَهُ ما سَکَنَ فِى اللَّیْلَ و النَّهار». «حرکت» و«سکون» دو حالت عارضى و حادث اند، نه قدیم و ازلى. حرکت: بودن چیزى در دو زمان مختلف در دو مکان و سکون: بودن چیزی در دو زمان در یک مکان معین است؛ بنابراین در ذات حرکت و سکون توجه به حالت سابقه نهفته شده و چیزى که حالت قبلی داشته، ازلى نیست. پس اجسام که از حرکت و سکون خالى نیستند، حادثند و نیازمند به آفریدگار. ولى خداوند چون جسم نیست، نه حرکت دارد و نه سکون، نه زمان دارد و نه مکان؛ و به همین جهت ازلى و ابدى است.

عجز انسان از درک حقیقت ذات و صفات الهی

چرا انسانها از درک و شناخت خداوند ناتوان هستند؟

امام علی(ع)، در خطبه اول نهج البلاغه در توصیف خداوند به این نکته اشاره می نماید که فکر ما بلکه تمام هستى ما محدود است و جز اشیاى محدود را درک نمى کند. حال آن که ذات خدا از هر نظر نامحدود و صفات بى پایانش از ازل تا ابد را گرفته، نه حدّى دارد نه توصیف قابل درکى و نه آغاز و نه پایانی، نه تنها ذات او که صفات او نیز نامحدود است؛ با این حال نمی توان حقیقت ذات و صفات الهی را دریافت.

حادث یا قدیم بودن عالم مادّه

بر اساس دیدگاه فلاسفه عالم هستی حادث است، یا قدیم؟

عالم مادّه حادث است، چون برهان حرکت و سکون مى گوید جهان مادّه دائماً در معرض حرکت و سکون است و حرکت و سکون از«امور حادث» است و چیزى که معروض حوادث است حادث مى باشد. دلیل علمى حادث بودن عالم، مدام در حال فرسودگى و«آنتروپى» بودن آن است. این فرسودگى یعنی اینکه جهان مادّه پایان و سرانجامى دارد و هنگامى که قبول کنیم پایانى دارد، باید قبول کنیم آغازى هم داشته. بنابراین عالم حادث است.

اثبات وجود خدا با برهان تغيير و حرکت

چگونه مي توان از طريق برهان حرکت به وجود خدا پي برد؟

سراسر جهان مادّه يكپارچه حركت است. يعنى دائماً حادث و نو مى شود و هر لحظه وجود جديدى است. پس آفرينش جهان تنها در آغاز نبوده؛ بلكه هر لحظه آفرينش جديدى است و نياز جهان به يك علّت ازلى و ابدى تنها در آغاز نيست و دائماً نيازمند به مبدئى است كه آن را در هر لحظه بيافريند. در واقع موجودات جهان به لامپى مى مانند كه به خاطر ارتباط دائم با منبع مولّد برق به وجود خود ادامه مى دهند، و از آنجا كه اين نور هر لحظه وجود تازه اى است، لحظه به لحظه نيازمند به آن علّت ثابت مى باشند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

الإيثارُ زِينةُ الزُّهْدِ

ايثار، زيور پارسايى است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22