پاسخ اجمالی:
صفاتی همچون رضا و غضب الهی از «صفات فعل» خداوند محسوب می شوند و در واقع «حادث» هستند و از آنجائی که عين ذات خدا نيستند، به هيچ وجه موجب تغيير در ذات پاك الهى نمى شوند. این صفات درباره خدا به معنی آثار خارجى (ثواب و عقاب) است. امام صادق(ع) می فرماید: «رضاى او پاداش دادن او است و خشمش كيفر كردن او، بى آنكه چيزى در او تأثير كند و او را به هيجان آرد و از حالى به حالى بگرداند».
پاسخ تفصیلی:
خداوند در برخی از آیات قرآن از جمله در آیه 100 سوره مبارکه توبه از کسانی که ایمان آورده است اعلان رضایت می کند: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم»؛ (از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیش قدم شدند و آنان که به نیکى از پى شان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. بر ایشان بهشت هایى که در آنها نهر ها جارى است و همیشه در آن جا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابى بزرگ).
رضایت در انسان ها یک نوع انفعال در انسان را به همراه دارد؛ لذا این سوال که ایجاد می شود که آیا رضایت در مورد خداوند نیز انفعال در ذات مقدس الهی را به همراه دارد؟!
در پاسخ به پرسش فوق باید گفت: «صفات ثبوتی» خدا(صفات کمال) به صفات «ذاتی» و «فعلی» تقسیم می شود: «صفات ذات» صفاتى است كه عين ذات خداوند است، و حتى قبل از صدور افعال از او، اين صفات براى او ثابت بوده است، مانند ازلى بودن، ابدى بودن، علم و قدرت؛ امّا «صفات فعل»، صفاتى است كه با ملاحظه انجام فعلى از ناحيه آن ذات مقدس بر او اطلاق مى شود، مثلا مى گوئيم خداوند خالق و رازق است، مسلما اين صفت، قبل از آن كه مخلوقى را بيافريند و روزى دهد بر او اطلاق نمى شد [البته قدرت بر خلقت و روزى دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود]. بنابراين «صفات فعل در واقع حادث هستند، و طبعا عين ذات خدا نيستند» و در حقيقت آنها مفاهيمى هستند در ذهن ما؛ آنچه در خارج وجود دارد، ذات پاك خدا و افعال او است، هنگامى كه ما صدور اين افعال را از ذات پاك او مى بينيم، به تعبير علماى بزرگ اين صفات را در ذهن خود براى او انتزاع مى كنيم.(1)
به عبارت دیگر صفات افعال بيش از يك سلسله مفاهيم عقلى خالص نيستند كه به لحاظ صدور فعل از ذات پاك خداوند در ذهن ايجاد شده اند. اين مفاهيم با قطع نظر از صدور فعل از آن ذات هيچ معنايى نخواهند داشت.(2) همانطور که صفات و اسمای فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع می شوند، مانند اینکه کسی که خیاطی می کند به اعتبار کارش به او خیاط گفته می شود؛ در حالیکه خیاطی جز ذات او نیست و صفتی است که از فعلش گرفته می شود و بر او اطلاق می گردد. بر همین منوال انتزاع صفات و اسمای فعلی خدا از نسبت خدا به فعلش انتزاع می شوند و با صرف نظر از وجود مخلوقات، نه رضا برای خدا معنا دارد و نه غضب.
علامه طباطبایی در تفیسر المیزان در این باره چنین می نویسد: «رضايت خدا از اوصاف فعليه او است، نه ذاتيه، او در ذاتش متصف نمى شود به صفتى كه قابل تغيير و تبدل است، و در نتيجه ذاتش هم با آن تغيير و تبدل يابد، اگر بندگانش يك روز نافرمانيش كنند، دچار خشم گردد و در روز ديگرى اطاعتش كنند راضى شود، و اگر مى گوييم خدا راضى مى شود، خشم مى كند، معنايش اين است كه او با عبد خودش معامله رضايت مى كند و بر او رحمت مى فرستد و نعمتش را ارزانيش مى دارد. و اگر مى گوييم خشم مى گيرد و غضب مى كند، معنايش اين است كه او با بنده اش معامله غضب مى كند، يعنى رحمت خود را از او دريغ نموده، او را دچار عذاب و نقمتش مى سازد و لذا ممكن است كه نخست راضى شود، و بعدا بخاطر نافرمانى بنده اش غضب كند، يا بعكس در اول غضب كرده بود و بخاطر اطاعتى كه از بنده اش سرزد از او راضى شود».(3)
آیت الله مکارم نیز در باره محبت و عضب الهی چنین می نویسد: «مفهوم محبت در خدا و انسانها متفاوت است، محبت در انسان يك نوع، توجه قلبى و جاذبه روحى است، در حالى كه خداوند نه قلب دارد و نه روح، بنابراين محبت در مورد او به معنى انجام كارهائى است كه مايه خير و سعادت بندگان است، و نشانه لطف و عنايت او است. محبت هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى رود به معنى آثار خارجى آن است، و تنها در اينجا نيست كه به سراغ چنين تفسيرى بايد رفت، در بسيارى از اوصاف و افعال الهى، عين اين مطلب وجود دارد، مثلا مى گوئيم خداوند، گنهكاران را «غضب» مى كند، يعنى همچون يك شخص غضبناك با آنها رفتار مى نمايد، وگرنه خشم و غضب كه به معنى هيجان و برآشفتگى نفس آدمى است، در مورد خدا هرگز صادق نيست؛... زيرا خشم در انسان يك نوع هيجان و برافروختگى درونى است كه سرچشمه حركات تند و شديد و خشن مى شود، و نيروهاى وجود انسان را براى دفاع، يا گرفتن انتقام، بسيج مى كند، ولى در مورد پروردگار هيچيك از اين مفاهيم كه از آثار موجودات متغير و ممكن است وجود ندارد، بلكه خشم الهى به معنى برچيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانى است كه مرتكب اعمال زشتى شده اند».(4)
امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرمایند: «... فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ الْعَاجِزِينَ الْمُحْتَاجِينَ»(5)؛ (... رضاى او پاداش دادن او است و خشمش كيفر كردن او، بى آنكه چيزى در او تأثير كند و او را به هيجان آرد و از حالى به حالى بگرداند، زيرا اين از صفات مخلوق درمانده و نيازمند است).
بنابراين صفاتی همچون رضا و عضب الهی از صفات فعل خداوند محسوب می شوند و در واقع حادث اند و از آنجائی که عين ذات خدا نيستند، به هيچ وجه موجب تغيير در ذات پاك الهى نمى شود و درباره خدا به معنی آثار خارجى(ثواب و عقاب) می باشند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.