پاسخ اجمالی:
قرائن قرآنی نشانگر تفاوت ماهوی گرامی داشت بت ها نزد قوم نوح با آموزه های اصیلی هم چون توسل و زیارت قبور نزد شیعیان است. بت پرستان قوم نوح حقیقتا بت ها را می پرستیدند و آنها را «الهه» و خدای خود مى دانستند. این مسأله از تعبیر «آلهه» در آیه 23 سوره نوح کاملا مشخص است. در واقع اشتباه مهمّی که وهابیون و دیگر مخالفان زیارت قبور مرتکب می شوند این است که شفاعت طلبيدن از اوليا و توسل به آنها را که درخواستی مبتنی بر توحید و از درگاه پروردگار است، با شفاعت طلبيدن مستقیم از بت ها و خواستن حاجات از آن موجودات بى جان و بى عقل و شعور مقايسه مى كنند. هيچ کدام از زیارت کنندگان مراقد پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) را پرستش نمى كنند.
این مسأله در میان شیعیان و دیگر مسلمانان معتقد به آموزه توسل بدیهی است که وجود مقدس شخص یا مرقد او، به هیچ وجه مورد پرستش قرار نمی گیرد و تأثیر مستقیم و اصلی در برآورده شدن حاجات، همواره از آن خداوند دانسته می شود. زیرا عبادت، خضوع در مقابل دیگرى به عنوان آن است که او خدا یا پروردگار است یا کارهاى خدا به او سپرده شده است. این در حالی است که در توسل به پیامبران و صالحان و شهدا هیچ یک از این قیدها وجود ندارد، بلکه تنها از این جهت به آنان توسل مى شود که بندگان مورد احترام خدایند و دعاى آنان نزد خداوند سبحان مستجاب است. ائمه اهل بیت و معصومین(ع) و دیگر اولیاء الله نزد شیعیان همان بندگان صالح و مورد احترام خداوند هستند و ساختن مراقد برای آنها و تبرک جستن به آثارشان به هیچ وجه شائبه «الوهیت» این ذوات مقدس را حتی در اذهان عادی ترین شیعیان پدید نیاورده است.
پاسخ تفصیلی:
عده ای از مخالفان تشیع، با هجوم به مسأله «زیارت قبور»، آن را به عنوان یکی از مظاهر شرک و بت پرستی دانسته اند و حتی گفته اند آیات 23 و 24 سوره نوح که بر نهی از بت پرستی دلالت دارند، شامل موضوع زیارت قبور هم می گردند.
بررسی آیات مورد استفاده در این تهمت و ادّعا
برای پاسخ به این سؤال پیش از هر چیز آیات مورد ادعا در سوره نوح را بررسی می کنیم: در آیات 23 تا 25 سوره نوح، مسأله بت پرستی قوم این پیامبر اولوالعزم مورد اشاره قرار می گیرد: «وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثيراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمينَ إِلاَّ ضَلالاً مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً»؛ (و گفتند دست از خدايان و بت هاى خود برنداريد [به خصوص] بتهاى "وَد"، "سواع"، "يغوث"، "يعوق" و "نسر" را رها نكنيد! و آنها گروه بسيارى را گمراه كردند! خداوندا، ظالمان را جز ضلالت ميفزا! [آرى، سرانجام] همگى بخاطر گناهان شان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند!).
طبق بعضى از روايات، «بت پرستى» قبل از نوح سابقه نداشت، بلكه قوم نوح آن را به وجود آوردند و مسأله از اينجا سر چشمه گرفت كه در فاصله زمان آدم و نوح مردان صالحى بودند كه مردم به آنها اظهار علاقه مى كردند. شيطان و انسان هاى شيطان صفت از علاقه مردم به این مردان صالح سوء استفاده نمودند و آنها را تشويق به ساختن مجسمه آن بزرگان و گرامى داشت آن ها كردند. اما چيزى نگذشت كه نسل هاى بعد شأن تاريخى اين موضوع را فراموش كرده و تصور نمودند كه [خود] اين مجسمه ها موجوداتى محترم اند كه بايد مورد پرستش قرار گيرند و به اين ترتيب به پرستش بت ها سرگرم شدند و مستكبران ظالم با اغفال مردم از اين طريق آنان را به بند كشيدند و مكر بزرگ واقع شد.
آيه 23 مى تواند گواه اين مطلب باشد. زيرا بعد از اشاره سربسته به اين مكر بزرگ شیطان صفتان، می افزايد: «وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ»؛ ([رؤساى آنها] گفتند: دست از خدايان و بت هاى خود برنداريد) و هرگز دعوت نوح را به خداى يگانه نپذيريد. خدايى كه هرگز ديده نمى شود و با دست قابل لمس نيست! [مسببان پدید آمدن شرک] مخصوصا روى پنج بت تاكيد كردند و گفتند: (بت هاى «ود» و «سواع» و «يغوث» و «يعوق» و «نسر» را هرگز رها نكنيد و دست از دامن شان نكشيد!)؛ «وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً».
از قرائن چنين استفاده مى شود كه اين پنج بت امتيازات ويژه اى داشتند و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند. به همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيز روى عبادت آنها تكيه مى كردند.
در اينكه اين پنج بت از كجا پيدا شدند نظرات گوناگونى وجود دارد:
الف. بعضى گفته اند اينها نام پنج مرد صالح است كه قبل از نوح مى زيستند و هنگامى كه از دنيا رفتند مجسمه هاى آنان را به عنوان يادگار به تحريک ابليس ساختند و گرامى داشتند و [این عمل] تدريجا به صورت بت پرستى در آمد.
ب. بعضى گفته اند اينها نام هاى پنج فرزند آدم است كه هر كدام از دنيا مى رفت مجسمه او را براى ياد بود مى ساختند ولى مدتى بعد اين مسائل فراموش شد و در عصر نوح موج پرستش آنها بالا گرفت.
ج. بعضى ديگر معتقدند كه اينها نام بت هايى است كه در عصر خود نوح ساخته شد و اين به خاطر آن بود كه نوح مردم را از طواف قبر آدم باز می داشت. گروهى به تحريک ابليس به جاى آن مجسمه هايى ساختند و به پرستش آنها مشغول شدند.
[به هر حال] حضرت نوح در ادامه می فرماید: (خداوندا اين رهبران گمراه و خودخواه گروه بسيارى را گمراه ساختند)؛ «وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً». در ادامه این سوره حضرت نوح در نفرینی علیه این مشرکان از خداوند متعال می خواهد: (خداوندا! ظالمان را جز ضلالت ميفزا)؛ «وَلا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلالًا».
منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران همان سلب توفيق الهى از آنها است كه سبب بدبختى آنها می شود. و يا [ممکن است منظور از افزودن ضلالت] مجازاتى است كه [مشرکان] به خاطر ظلم شان دريافت مى دارند كه خدا نور ايمان را از آنها مى گيرد و تاريكى كفر را جانشين آن مى سازد. و يا اين خاصيت اعمال آنهاست كه به خدا نسبت داده می شود. زيرا خداوند است که به انسان اراده و اختیار داده است. سرانجام در آخرين آيه مورد بحث خداوند سخن آخر را درباره آنها چنين مى فرمايد: (به خاطر گناهان شان غرق شدند و آنها را در آتش وارد ساختند و ياورانى جز خدا نيافتند كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند)؛ «مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصارا».(1)
تفاوت رفتار قوم نوح با توسّل شیعی و زیارت قبور نزد شیعیان
گزارش های تاریخی و معارف قرآنی [فوق] به خوبی نشانگر تفاوت ماهوی گرامی داشتن بت ها نزد قوم نوح با آموزه های اصیلی هم چون توسل و زیارت قبور نزد شیعیان است. بت پرستان قوم نوح حقیقتا بت ها را می پرستیدند و آنها را الهه و خدای خود مى دانستند. این مسأله از تعبیر «آلهه» در آیه 23 سوره نوح کاملا مشخص است. علمای لغت در تعریف آلهه آن را جمع اله به معنای معبود دانسته اند.(2)
همان طور که گفتیم تفاوت ماهوی چنین عمل شرک آمیزی با آموزه هایی صحیحی چون توسل به اولیاء الله یا تبرک به مراقد شریف شان بسیار روشن است. اگر مفهوم زيارت و محتواى زيارت نامه ها روشن شود، هیچ انسان عاقلی به خود جسارت ایراد تهمت شرک را به زیارت کنندگان قبور نمی دهد.
هيچ کدام از زیارت کنندگان مراقد معصومین(علیهم السلام)، پيامبر(صلى الله عليه و آله) يا امامان(ع) را پرستش نمى كنند. اصلا به فكر كسى چنين مطلبى خطور نمى كند و همه مؤمنان آگاه براى اداى احترام و طلب شفاعت به زيارت مى روند. اغلب ما قبل از خواندن زيارت نامه ها يكصد بار «الله اكبر» مى گوييم و به اين ترتيب صد بار بر توحيد تأكيد مى كنيم و هرگونه شائبه شرك را از خود دور مى سازيم. در بسیاری از زیارت نامه ها جملات و عباراتی خوانده می شوند که سراسر دعوت به خدا و توحیدند. مثلا در زیارت «امین الله» می خوانیم: «أشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ حَتَّى دَعَاكَ اللهُ إِلَى جِوَارِهِ»(3)؛ (ما گواهى مى دهيم تو در راه خدا جهاد كردى و حق جهاد را انجام دادى به كتاب خدا عمل نمودى و از سنّت پيامبر پيروى نمودى تا زمانى كه خداوند تو را از اين جهان به جوار رحمتش فرا خواند.). در زیارت جامعه کبیره نیز خطاب به معصومین می گوییم: «إلَى اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسلِّمُونَ وَ بِامْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إلَى سَبِيلِهِ تَرْشُدُونَ»؛(4) (شما امامان به سوى خدا دعوت مى كنيد و به او دلالت مى كنيد و به او ايمان داريد و تسليم او هستيد و مردم را به سوى راه او ارشاد مى نماييد). آیا این عبارات حاکی از شرک است یا ایمان؟!(5)
به هر حال شیعیان تنها از رهگذر تبرّک به جایگاه و مقام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بندگان صالح خدا و تبرک به آثار باقى مانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت می کنند. معناى این مطلب آن نیست که تبرک جوینده تبرک شونده را بپرستد. زائر قبور فقط در صدد دستیابی به فیض الهی از راه متبرک شدن به این ولی خداست. چرا که فیض هاى الهى بر بندگان گاهى از غیر مجراى طبیعى افاضه مى شود. آنجا که اراده الهى بر این باشد که حاجت هاى یک انسان مؤمن را از راه تبرّک به پیامبر یا آثار بازمانده از او برآورده سازد. حتی آن آیاتی از قرآن که به مشروعیت توسل و شفاعت اشاره دارند نیز بر این حقیقت تأکید دارد.
در واقع اشتباه مهمّی که وهابیون و دیگر مخالفان زیارت قبور مرتکب می شوند این است که شفاعت طلبيدن از اوليا و توسل به آنها را که درخواستی مبتنی بر توحید و از درگاه پروردگار است، با شفاعت طلبيدن مستقیم از بت ها و خواستن حاجات از آن موجودات بى جان و بى عقل و شعور مقايسه مى كنند.
مشروعیّت شفاعت طلبی در قرآن
قرآن مجيد بارها و بارها امکان توسل گناهکاران را به مقام و جایگاه انبیاء و شفاعت انبیاء را برای آنان مورد اشاره قرار می دهد. به عنوان نمونه:
1. آنچنان که در آیات 97 و 98 سوره یوسف می خوانیم برادران یوسف این پیامبر الهی بعد از آگاهى از عظمت او و اشتباهات خود، از پدر پيرشان يعقوب تقاضاى شفاعت كردند و او نيز به آنها قول مساعد داد: «قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ* قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»؛ (گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم!* گفت: «به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است!). آيا يعقوب پيامبر مشرك بود؟
2. قرآن گنهكاران را به توبه و شفاعت طلبيدن از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) تشويق كرده و در آیه 64 سوره نساء مى گويد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛ (هرگاه آنها زمانى كه به خويش [به واسطه گناه] ستم مى كردند، به سراغ تو مى آمدند و توبه مى كردند و رسول خدا نيز براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند). آيا اين عبارات قرآنی تشويق به شرك است؟
3. قرآن در مذمّت اهل نفاق در آیه 5 سوره منافقون مى گويد: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون»؛ (هنگامى كه به آنها گفته شود بياييد تا رسول خدا براى شما طلب آمرزش كند، سرهاى خود را (به عنوان استهزا) تكان مى دهند و آنها را مى بينى كه از سخنان تو اعراض مى كنند و تكبّر می ورزند). آيا قرآن كفّار و منافقان را به شرك دعوت مى كند؟
4. مى دانيم قوم لوط كثيف ترين امّت ها بودند. ابراهيم(عليه السلام) شيخ الانبياء درباره آنها شفاعت كرد و از خدا درخواست كرد كه به آنها مهلت بيشتر دهد شايد توبه كنند، ولى چون قابليّت شفاعت را به خاطر وقاحت بسيار از دست داده بودند، همان طور که در آیات 74 تا 76 سوره هود نیز می خوانیم، به ابراهيم گفته شد دست از شفاعت آنها بردارد: «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ* إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ* يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»؛ (هنگامى كه ترس ابراهيم [از مشاهده فرشتگان ناشناس] فرو نشست و بشارت [تولّد فرزند] به او رسيد، درباره قوم لوط با ما گفتگو مى كرد [و شفاعت مى نمود] چرا كه ابراهيم بردبار و دلسوز و توبه كار بود [به او گفتيم] اى ابراهيم از اين [درخواست] صرف نظر كن كه فرمان پروردگارت رسيده و به طور قطع عذاب غير قابل بازگشت به سراغ آنها مى آيد). جالب اينكه خداوند از ابراهيم در برابر اين شفاعت عجيب تمجيد كرده و مى گويد: «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»؛ (چرا كه ابراهيم بردبار و دلسوز و توبه كار بود)، ولى به او گوشزد مى كند كه در اين مورد كار از كار گذشته و جاى شفاعت باقى نمانده است.
جواز شفاعت طلبی از مردگان
عده ای از بهانه جویان برای رد استدلال به این آیات گفته اند که همه آنها مربوط به حال حيات شفاعت کنندگان است و نسبت به بعد از وفات آنها دليلى نداريم که شفاعت شان صحیح باشد. ولى در پاسخ می گوییم که آیا پيامبر(صلى الله عليه و آله) با رحلتش تبديل به خاك و به كلّى نابود مى شود يا حيات برزخى دارد؟
اگر پاسخ بدهند که حیات برزخی دارد، مراد ما ثابت می شود و در این صورت شفاعت آنها صحیح خواهد بود، اما اگر اعتقاد داشته باشند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) حیات برزخی ندارند آن وقت اوّلا می پرسیم که آيا مقام پيامبر (ص) از مقام شهدا كه درباره آنها در آیه 169 سوره آل عمران گفته شده که «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»؛ (بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند) آمده، پايين تر است که پس از مرگ حیات نداشته باشد؟ ثانيا آيا در تشهّد نماز كه بر آن حضرت سلام مى فرستيم و همه مسلمانان عبارت «السّلام عليك أيّها النّبى» را مى گويند به يك موجود خيالى سلام مى كنند؟ ثالثا مرگ نه تنها پايان زندگى نيست، بلكه تولّد ثانوى و گسترش حيات است. حتی در احادیث نقل شده در منابع اهل سنت از قول پیامبر اسلام(ص) موارد متعددی دال بر این حقیقت دیده می شود. برای مثال دیلمی روایت کرده است که پیامبر(ص) یک بار شعری را با این مضمون زمزمه کردند که: «آن کس که از دنیا رفته و راحت شده است میت نیست بلکه میت حقیقی، مرده ای است که بین زندگان است».(6) یا مثلا در قولی دیگر از آن حضرت می خوانیم که فرمود: «پیامبران الهی در قبرهای شان زنده اند و نماز می گذرانند».(7) بنابراين، فرضيّه تفاوت زمان حيات و ممات، يك پندار واهى بيش نيست.(8)
حکمت و ثمرات زیارت قبور
وقتی مؤمنین در كنار قبور مطهّر معصومین و اولیاء الله به ياد خدا باشند، از گناهان خود توبه كرده و از افكار و برنامه هاى آن ذوات پاک الهام می گیرند و به يقين مرقدهاى مطهّر آنان كانونى براى تعليم و تربيت و توبه و انابه به سوى خدا و تهذيب نفوس خواهد بود. زیرا ميليون ها نفرى كه هر سال به زيارت قبور پاك ائمّه دين مى روند يا قبور شهداى راه حق را زيارت مى كنند با روحيّه اى بهتر و صفا و نورانيّت بيشتر و قلبى پاك تر از كنار قبور آنان بازمى گردند و آثار اين امر در آنان مدّت ها نمايان است و هنگامى كه آنها را به شفاعت بر درگاه خدا، براى آمرزش گناهان و حلّ مشكلات دينى و دنيوى خود مى طلبند، ناگزيرند براى برقرار ساختن رابطه معنوى با آنان، تا آنجا كه در توان دارند از گناهان فاصله بگيرند و به سراغ نيكى و پاكى بروند. اضافه بر اين توجّه و توسّل به آنان و طلب شفاعت از آنان بر درگاه خدا، آنها را در برابر مشكلات پرتوان مى سازد و مانع يأس و نااميدى مى شود و از دردها و آلام روحى و جسمى آنها مى كاهد.(9) به همین دلیل است که گوشه گوشه میراث حدیثی شیعه، مملوء از احادیثی است که زیارت قبور پیامبر و امام حسین(علیهم السلام) و شهدا را معادل یک حج می داند(10) یا نتیجه زیارت را شفاعت معرفی می کند(11) یا آثار بسیار ارزشمند اخروی زیارت را برمی شمرند.(12)
نتیجه:
به هر حال این مسأله در میان شیعیان و دیگر مسلمانان معتقد به آموزه توسل بدیهی است که وجود مقدس شخص یا مرقد او، به هیچ وجه مورد پرستش قرار نمی گیرد و تأثیر مستقیم و اصلی در برآورده شدن حاجات، همواره از آن خداوند دانسته می شود. زیرا عبادت، خضوع در مقابل دیگرى به عنوان آن است که او خدا یا پروردگار است یا کارهاى خدا به او سپرده شده است. این در حالی است که در توسل به پیامبران و صالحان و شهدا هیچ یک از این قیدها نیست بلکه تنها از این جهت به آنان توسل مى شود که بندگان مورد احترام خدایند و دعاى آنان نزد خداوند سبحان مستجاب است. یا اینکه نزد خداوند منزلتى دارند و توسل به آنان دریاى رحمت الهى را به جوش و خروش مى آورد.(13) گذشت بیش از هزار و چند صد سال از تاریخ شکل گیری مذهب تشیع باعث پدید آمدن هیچ انحرافی در عقاید حقه آنها نشده است. ائمه اهل بیت و معصومین(علیهم السلام) و دیگر اولیاء الله نزد شیعیان همان بندگان صالح و مورد احترام خداوند هستند و ساختن مراقد برای آنها و تبرک جستن به آثارشان به هیچ وجه شائبه الوهیت این ذوات مقدس را حتی در اذهان عادی ترین شیعیان پدید نیاورده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.