پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) با هشدار نسبت به «تعصّب نابجا» و «تکبّر» می فرماید: «شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهليّت را كه در دل هايتان پنهان شده خاموش سازيد؛ زيرا اين نخوت و تعصّب ناروا كه در مسلمان پيدا مى شود از القائات شيطان و نخوت ها و فسادها و وسوسه هاى اوست، تاج تواضع بر سر نهيد، و خودبرتربيني را زير پا افكنيد، حلقه هاى زنجير تكبّر را از گردن فرو نهيد و فروتنى را سنگر ميان خود و دشمنتان يعنى ابليس و سپاهيانش برگزينيد؛ زيرا او از هر امّتى لشكريان و ياوران و پيادگان و سوارانى دارد كه با كمك آنها در ميان همه اقوام و گروه ها نفوذ مى كند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 192 «نهج البلاغه» انگشت روى نقطه اصلى درد گذاشته و با تشبيهات بسيار زيبايى در نهايت فصاحت و بلاغت به همگان هشدار مى دهد و از آثار مرگبار «تعصّب هاى كور» و «تكبّرها» برحذر مى دارد، مى فرمايد: (شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهليّت را كه در دل هايتان پنهان شده خاموش سازيد؛ زيرا اين نخوت و تعصّب ناروا را كه در مسلمان پيدا مى شود از القائات شيطان و نخوت ها و فسادها و وسوسه هاى اوست)؛ «فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ وَ اَحْقَادِ الْجَاهِلِيَّةِ، فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ(1)، وَ نَزَغَاتِهِ(2) وَ نَفَثَاتِهِ(3)».
در اين تعبير امام(عليه السلام) تعصّب هاى ناروا و كينه هاى جاهليّت را تشبيه به آشتى كرده كه در اعماق دل ها كمين مى كند، ناگهان سر بر مى آورد و همه وجود انسان را فرا مى گيرد و از آن به بيرون سرايت مى كند و گاه قوم و قبيله اى را به آتش مى كشد. امام(عليه السلام) اين صفت رذيله را از وساوس شيطان مى شمرد كه از برون به درون مسلمانان القا مى گردد؛ يعنى مسلمان واقعى از آن بيگانه است.
حضرت در ادامه مى فرمايد: (تاج تواضع بر سر نهيد، و خودبرتربيني را زير پا افكنيد، حلقه هاى زنجير تكبّر را از گردن فرو نهيد و فروتنى را سنگر ميان خود و دشمنتان؛ يعنى ابليس و سپاهيانش برگزينيد)؛ «وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُؤُوسِكُمْ، وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ، وَ خَلْعَ التَّكَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِكُمْ؛ وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً(4) بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ».
در اين عبارت امام(عليه السلام)، «تواضع» را به تاج و «خودپسندى» را به موجود بى ارزشى كه زير پاها مى افتد و «تكبّر» را به غل و زنجيرى كه بر گردن مى نهند و «فروتنى» را به سنگرگاه محكمى كه انسان را در برابر دشمن حفظ مى كند، تشبيه كرده است كه هر يك پيام روشنى براى انسان ها و بخصوص افراد با ايمان دارد.
سپس امام(عليه السلام) دليل روشنى براى اين دستورات بيان كرده، چنين مى فرمايد: (؛ زيرا او از هر امّتى لشكريان و ياورانى، پيادگان و سوارانى دارد كه با كمك آنها در ميان همه اقوام و گروه ها نفوذ مى كند)؛ «فَإِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ جُنُوداً وَ أَعْوَاناً، وَ رَجْلاً وَ فُرْسَاناً».
به يقين همه آنها از جنّ نيستند؛ بلكه گروهى از انسان هاى شيطان صفت و گمراه و گمراه كننده جزو اعوان و انصار او هستند، همان گونه كه قرآن مجيد مى گويد: «وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَيَاطِينَ الْاِنْسِ وَ الْجِنِّ»(5)؛ (اين گونه در برابر هر پيامبرى دشمنى از شياطين انس و جن قرار داديم).
آنگاه اشاره كوتاه و پر معنايى به داستان قابيل مى كند. دومين نفر (بعد از شيطان) كه گرفتار تكبّر و تعصّب ناروا شد و دست به جنايت عظيمى زد و در گرداب پشيمانى و بدبختى گرفتار شد مى فرمايد: (شما مانند آن متكبّر [قابيل] نباشيد كه بر فرزند مادرش [برادرش] بى آنكه بر او برترى داشته باشد تكبّر ورزيد و جز خودبرتربينى به جهت دشمنى برخاسته از حسادت در قلبش چيزى نبود)؛ «وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللهُ فِيهِ سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ».
تعبير به «ابْنِ أُمِّهِ»؛ (فرزند مادر) به جاى برادر براى اشاره به جنبه عاطفى موضوع است؛ يعنى با آن همه پيوند عاطفى كه ميان اين دو بود تكبّر و حسادت كار خود را كرد و او را به قتل برادر واداشت. جمله «سِوى ما ألْحَقَتِ» به اصطلاح از قبيل استثناى منقطع است. در اينجا براى شدت مذمّت آمده است مثل اينكه مى گوييم: «فلان كس هيچ فضيلتى نداشت جز اينكه دروغ مى گفت و خيانت مى كرد».
تعبير به «عَداوَةُ الْحَسَد»؛ اشاره به اين است كه حسادت، انسان را به دشمنى و عداوت مى كشاند، عداوتى كه مى تواند سرچشمه قتل و كشتن برادر گردد.
سپس امام(عليه السلام) به توضيح اين ماجرا پرداخته چنين مى فرمايد: ([سرانجام] آتش غضب بر اثر كبر و تعصّب ناروا در دلش شعله ور شد و شيطان، باد كبر و غرور در بينى او دميد همان كبر و غرورى كه در پايان، خداوند به سبب آن براى او پشيمانى به بار آورد و گناه همه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او افكند)؛ «وَ قَدَحَتِ الْحَمِيَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ، وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِيحِ الْكِبْرِ الَّذِي أَعْقَبَهُ اللهُ بِهِ النَّدَامَةَ، وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ(6) الْقَاتِلِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيامَةِ».
از جمله هاى بالا به خوبى استفاده مى شود كه انحرافات نخست از درون انسان بر مى خيزد سپس شيطان به آن دامن مى زند و سرانجام آثار شوم آن به فرمان خدا دامان انسان را مى گيرد، بنابراين هر چه هست از درونِ آلوده خود انسان است و بقيّه آثار اعمال اوست و اين پاسخى است براى كسانى كه مى گويند: چرا شيطان چنين و چنان مى كند و چرا پروردگار متعال، ما را گرفتار فلان حوادث شوم مى سازد.
ابن ابى الحديد در ذيل اين جمله، از طبرى مورخ معروف، از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «ما مِنْ نَفْسٍ تُقْتَلُ ظُلْماً إلَّا كانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الْأَوَّلَ كِفْلٌ مِنْهَا وَ ذلِكَ بِأَنَّهُ اَوَّلُ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ»؛ (هيچ كس از روى ظلم و ستم كشته نمى شود؛ مگر اينكه بر فرزند نخست آدم [قابيل] سهمى از آن را مى نويسند؛ زيرا او اوّلين كسى است كه سنّت شوم قتل را گذاشت). سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: اين سخن: كلام اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در خطبه بالا تأييد مى كند.(7)
برقرار ساختن «سنّت حسنه» و «سنّت سيّئه» و آثار آن، بحث دامنه دارى در روايات اسلامى دارد؛ ولی در يك جمله كوتاه مى توان گفت: هر كس در امر خير پيشگام شود و مردم را در انجام آن تشويق كند، سهمى در ايجاد انگيزه براى ديگران و ثواب آنها دارد و هر كس در كار شرّى پيشگام شود به سبب حرمت شكنى و تشويق افراد سست ايمان به گناه، سهمى در گناه آنها دارد.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.