گزینش «عدل الهی»، به عنوان یکی از اصول اعتقادی شیعه؟!

چرا از صفات خداوند، تنها «عدل» از اصول اعتقادی شیعیان قرار گرفته است، در صورتی که در بسیاری از آیات قرآن، احادیث و ادعیه بر صفات دیگری مثل «رحمانیّت» تاکید بیشتری شده است؟!

در طول تاریخ، مساله «عدل الهی» به عنوان یکی از صفات فعل خداوند، مورد نزاع بین اشاعره و عدلیه بوده است. اشاعره با عدم اعتقاد به حسن و قبح ذاتی افعال، منشاء عادلانه بودن هر فعلی را صدور از جانب خداوند می دانند و در مقابل، عدلیه معتقدند که با توجه به حسن و قبح ذاتی افعال، فعل الهی باید منطبق با پدیده هایی باشند که حسن ذاتی دارند. این نزاع مهمِّ کلامی ـ تاریخی در کنار حوادث سیاسی اجتماعی که «عدل الهی» در آنها نقش ویژه ای داشت و نیز ارتباط و تاثیر مساله «عدل الهی» در حوزه آفرینش و قانون گذاری و در حوزه جزا و سایر مسائل دینی و علاوه بر آن بازگشت بسیاری از صفات الهی چون «حکمت»، «تدبیر» و «علم الهی» به «عدل» موجب گزینش آن به عنوان یکی از «اصول اعتقادی» گردیده است.

عصمت انبیاء و حکمت استغفار آنها؟!

در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح(ع)، حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان(ع). همچنین خداوند به پیامبر اسلام(ص) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟!

دقت در این آیات نشان می دهد که این تعابیر مربوط به «ترک اولی» هایی هستند که از سوی پیامبرانی چون داود(ع)، سلیمان(ع) و نوح(ع) سر زده است که به هیچ وچه به معنای معصیت نیست. ترک اولی داود(ع) این بود که در قضاوت بین دو شخص عجله کرد و با شنیدن صحبت های یک طرف دعوا، اقدام به صدور حکم کرد. ترک اولی داود(ع) نیز آن بود که بدون اینکه «إن شاء الله» بگوید، با خود اندیشید که حتما صاحب فرزندانی برومند برای نیل به اهدافش خواهد شد. درباره نوح(ع) هم باید گفت ترک اولی از این جهت راجع به آن حضرت مصداق می یابد که هنگام درگرفتن طوفان، بدون اطلاع از باورهای کفرآمیز فرزند خود، از خداوند متعال طلب نجات او را کرد. دستور الهی به استغفار پیامبر اسلام نیز نوعی درس و سرمشق برای همه مسلمانان و مومنان جهت اجتناب از غرور و ایمان به وعده های الهی و موارد دیگر بوده و هیچ منافاتی با موضوع عصمت انبیاء ندارد.

عدل الهی و جهنّمی شدن کودکان مشرکین و کفار؟!

اینکه در روایات وارد شده: «أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّار»؛ (اطفال مشرکین به همراه پدران شان در آتشند)، چگونه با عدل الهی تطابق دارد، در حالی که اطفال با اختیار خود در خانواده مشرکین متولد نشده اند؟ چرا اینان به گناه پدارن شان مجازات می شوند؟!

این روایت از لحاظ سندی اعتباری ندارد و علمای رجال حدیث «وهب بن وهب» را که در سند حدیث قرار دارد، كذّاب می دانند. سایر ادله هم  - اعم از آیات و روایات - که مسئولیت گناه هر کسی را مربوط به خودش می دانند، مضمون این روایت را نفی و رد می کنند. ضمن اینکه طبق برخی روایات، كودكان بعد از مرگ دوباره آزمایش می شوند و فقط اگر از فرمان خدا سرپیچی کردند وارد جهنم خواهند شد. از طرفی بنابر دلالت ادلّه متقن دینی، همه کودکان فطرتا پاک هستند و از اوّل كافر متولد نمی شوند تا به خاطر چنین کفری مستوجب عقاب باشند! بر فرض اگر چنین حدیثی را قبول کنیم، دلالت آن شامل اولادی است که مکلّف شده و راه پدران خود را ادامه و در آزمایشات الهی کفر خود را نشان داده اند، نه کودکان غیر مکلّف؛ چرا که تعذيب غير مكلّف قبيح شمرده می شود و خدا از انجام چنین قبیحی منزّه است. در آخر و با وجود همه این پاسخ ها، به نظر می رسد بهترین راه واگذار کردن علم این امر به خداست و او هرگز به بندگانش ظلم نمی کند.

محرومیّت برخی افراد از اسباب هدایت الهی!

چرا خداوند همه را هدایت نکرده و راه کمال را برای همگان باز ننموده است؟!

هدایت الهی شامل همه موجودات و انسانها می گردد، امّا اگر کسی خود بستر رشد و هدایت تکوینی را نابود کند یا در برابر هدایت تشریعی عناد ورزد، ضلالت او به اختیار خود است. هدایت الهی چون نور خورشید و باران بر وجود همگان نازل می شود، امّا بعضی از انسانها از معرض نور و باران می گریزند.

هدایت و ضلالت الهی به معنای زمینه سازی یا از بین بردن زمينه هاى مساعد است، بدون اينكه فرد توسط اراده الهی بر هدایت یا گمراهی اجبار شده باشد. این توفیقات و یا سلب توفیقات از سوی خداوند بی حساب و کتاب نیست؛ بلکه هر بنده ای با اعمال اختیاری خود که شامل نافرمانی و کفر و نفاق یا با توبه و جهاد و اطاعت فرامین خداوند است، توفیقات الهی را به خود جلب و یا از خود سلب می کند.

ظهور نکردن امام موعود شیعه با وجود تشکیل حکومتهای شیعی!

اگر علت غیبت امام زمان شعیان ترس از حکومت های ستمگر است، چرا با وجود قدرت گرفتن شیعیان در دوره هایی مثل حکومت آل بویه، صفویان و جمهوری اسلامی ظهور نمی کند؟!

مصونیت امام زمان(عج) از خطر گزندهای دشمنان و ستمکاران فقط یکی از دلایل غیبت حضرت شان است، اما این غیبت حکمت های دیگری نیز دارد که مهم ترین آنها آمادگی روانی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بشری برای ظهور و برپایی حکومت عدل جهانی است. یعنی احساس یأس از تمامی مکاتب انسانی و غیروحیانی و احساس نیاز به نوع دیگری از حکومت. به عبارت دیگر یکی از حکمت های غیبت مهدی موعود(عج) ذخیره یک حجت الهی برای تحقق یافتن تام و کامل اراده خداوند در سراسر جهان است. آنچه برای تحقق این امر لازم است آمادگی در سطح وسیع و جهانی است نه در حد حکومت محلی و محدود شیعه. حضرت مهدی(عج) قرار است اسلام را فراگیر و عدل را در سراسر جهان حاکم کند.

نسبت ناروی یهودیان به حضرت داوود نبی!

ماجراى حضرت داود(ع) و همسر «اوریا» چیست؟ آیا استغفار ایشان مربوط به رابطه ای است که - به ادّعای یهودیان - با همسر اوریا داشت؟!

اینکه در تورات گناه حضرت داود(ع) خیانت به یکی از سرداران سپاهش بیان شده که او را به کام مرگ فرستاده تا همسرش را برباید و با او مرتکب فحشا شود، ادعایی است خرافه ای و سست که با مقام انبیاء و اوصاف ذکر شده در قرآن برای آن حضرت تناقض دارد. به خصوص اینکه بنابر روایت تورات، داود(ع) خودش متوجه زشتی چنین عملی نشد بلکه بعداز تذکر یکی از مشاورانش پی برده که چه کار غیراخلاقی ای را مرتکب شده و تازه بعد از این تذکر بوده که توبه کرده است! چنین انتسابی حتی با ادعای خود یهود در معرفی داود(ع) به عنوان پادشاهی عادل - و نه پیامبری از انبیای الهی - نیز منافات دارد. زیرا مرتکب چنین عملی در همه فرهنگ ها و عرف های اخلاقی، انسانی پست و بی ارزش بوده و سزاوار هیچ ستایش و بزرگداشتی نیست. قرآن مجید استغفار حضرت داود(ع) را مربوط به عجله او در داوری بین دو طرف یک دعوا معرفی می کند. امری که حرام و ناقض عصمت نیست و صرفا یک ترک اولی بوده. در روایت اهل بیت(ع) نیز با تایید این روایت قرآنی از علت استغفار، نسبت فحشا به آن حضرت شدیدا تکذیب شده است.

دلایل «حق الناس» بودن غیبت

به چه دلایلی فقها غیبت را در ردیف «حق الناس» قرار می دهند؟

هتك حيثيت و تضييع آبروى افراد یکی از پیامدهایی است که جنبه حق الناس بودن غیبت را آشکارتر می سازد. علاوه بر تشبیه غيبت به خوردن گوشت برادر مؤمن پس از مرگش، احاديث ما غيبت را نوعى ظلم دانسته اند؛ مانند سخن پیامبر(ص) که می فرمایند: «خداوند غيبت را همانند تعرّض به مال و خون، حرام كرده است». همچنین انتقال حسنات از نامه اعمال غيبت كننده به غيبت شونده، و نقل سيئات از نامه اعمال غيبت شونده به غيبت كننده، دليل ديگرى بر حق الناس بودن غيبت است.

علت مهلت دادن خداوند به «ظالمان»؟

چرا خداوند در دنیا به «ظالمان» مهلت می دهد؟

امام علي(ع) در خطبه 97، درباره مهلت دادن به ستمگران مي فرماید: «اگر خداوند، ظالم و ستمگر را [چند روزى] مهلت دهد، چنان نيست كه فرصت مجازات او از دستش برود، او در كمينگاه، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد؛ هر زمان بخواهد مى فشارد، آن چنان كه نتواند آب دهان را فرو بَرَد». كلام امام(ع) تأكيد دارد كه خداوند هیچگاه از ظالمان غافل نبوده و در کمین آنان و مسلّط بر آنان است و اگر چند روزی به آنها مهلت می دهد به اين خاطر است که بر گناهان خود بیفزایند تا عذاب الهی آنها را فرا بگيرد.

پیامدهای حکومت «ظالمان»؟

پیشگوئی امام علي (ع) از وضع مردم در زمان حکومت «ظالمان» چگونه است؟

ایشان می فرماید: «در آن هنگام، فرزندان سبب خشم [پدران و مادران] مى شوند و باران، گرمى مى افزايد؛ فرومايگان همه جا را پر مى كنند و نيكانِ بزرگوار، كمياب مى شوند!، مردم آن زمان همچون گرگان؛ و سلاطين آنها همچون درندگان؛ و طبقه متوسّط، طعمه آنها؛ و مستمندان، همچون مردگان خواهند بود! در آن زمان، راستگويى از ميان مى رود و دروغ فراوان مى شود. مردم با زبان اظهار دوستى مى كنند، و با دل دشمنى. به گناه و آلودگى افتخار مى كنند و از عفّت و پاكدامنى در شگفتى فرو مى روند و اسلام همچون پوستينى وارونه پوشيده مى شود!».

عاقبت «ظلم» و همکاری با ظالم؟

از ديدگاه قرآن عاقبت «ظلم» و بیدادگری و همکاری با ظالمان چیست؟

«قرآن»، ظالمان و بيدادگران را به آتش سوزانِ جهنّم تهديد كرده است. در يكي از اين آيات مى فرمايد: «ما براى ستمگران آتشی آماده كرده ايم كه آنها را از هر سو احاطه كرده و اگر تشنه شوند و تقاضاى آب كنند آبى برايشان مى آورند همچون فلز گداخته كه صورت ها را بريان مى كند! چه نوشيدنى بدى! و چه بد محل اجتماعى؟!». در تعبير تند ديگرى آمده: «اما ظالمان هيزم آتش دوزخند!». نه تنها ظلم و ستم، ظالمان را به دوزخ مى فرستند؛ بلكه به گفته «قرآن» كسانى كه بر آنها تكيه كنند و يا جزء اعوان و انصار آنان باشند نيز مشمول همين حكم خواهند بود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279