نسبت ناروی یهودیان به حضرت داوود نبی!

ماجراى حضرت داود(ع) و همسر «اوریا» چیست؟ آیا استغفار ایشان مربوط به رابطه ای است که - به ادّعای یهودیان - با همسر اوریا داشت؟!

اینکه در تورات گناه حضرت داود(ع) خیانت به یکی از سرداران سپاهش بیان شده که او را به کام مرگ فرستاده تا همسرش را برباید و با او مرتکب فحشا شود، ادعایی است خرافه ای و سست که با مقام انبیاء و اوصاف ذکر شده در قرآن برای آن حضرت تناقض دارد. به خصوص اینکه بنابر روایت تورات، داود(ع) خودش متوجه زشتی چنین عملی نشد بلکه بعداز تذکر یکی از مشاورانش پی برده که چه کار غیراخلاقی ای را مرتکب شده و تازه بعد از این تذکر بوده که توبه کرده است! چنین انتسابی حتی با ادعای خود یهود در معرفی داود(ع) به عنوان پادشاهی عادل - و نه پیامبری از انبیای الهی - نیز منافات دارد. زیرا مرتکب چنین عملی در همه فرهنگ ها و عرف های اخلاقی، انسانی پست و بی ارزش بوده و سزاوار هیچ ستایش و بزرگداشتی نیست. قرآن مجید استغفار حضرت داود(ع) را مربوط به عجله او در داوری بین دو طرف یک دعوا معرفی می کند. امری که حرام و ناقض عصمت نیست و صرفا یک ترک اولی بوده. در روایت اهل بیت(ع) نیز با تایید این روایت قرآنی از علت استغفار، نسبت فحشا به آن حضرت شدیدا تکذیب شده است.

«معجزه» ابزاري تبلیغي یا وسیله اي دفاعي؟!

آیا پیامبران از «معجزه» به عنوان وسیله تبلیغی استفاده می کردند یا آن را به عنوان ابزار دفاعی بکار می گرفتند؟

بدون شكّ «معجزه» براى پيامبران، يك وسيله اثباتى است تا سند نبوّت و شاهد صدق دعوت آنان قرار گيرد و گواه آن باشد تا كه از جهان غيب پيام آورده اند. از سویی سيره پيامبران و صراحت قرآن، «معجزه» را ضرورت دفاعى می دانند؛ زیرا اساسا هيچ پيامبرى از همان آغاز، دعوت خود را با معجزه همراه نکرده و تنها در مواجه با منكران و به درخواست آنان ـ يا بدون درخواست و صرفا براى دفع شبهات آنان ـ معجزه آورده است. از این رو «معجزه» ابزاری دفاعی است.

دلایل قائلین به عدم «تحریف قرآن»

قائلین به عدم «تحریف قرآن» چه دلایلی را برای اثبات نظر خود می آوردند؟

علماى اسلام قائل به «عدم تحریف قرآن» بوده می گویند: 1. تاریخ گواهی می دهد که قرآن مورد عنايت همگان به ويژه مسلمانان بوده و پيامبر(ص) شخصا محافظ قرآن بود و پيوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را مى دادند. 2. شرط پذيرفتن قرآن، ضرورت تواتر آن است و همین شاهدی بر عدم تحریف آن است. 3. علماء اعجاز قرآن را بزرگترين دليل بر ردّ شبهه تحريف می دانند. 4. يكى از روشن ترين دلايل سلامت قرآن، ضمانتى است كه خداوند عهده دار شده تا قرآن را از گزند آفات مصون بدارد. 5. شيعه اماميه به پيروى از معصومین(ع) معتقدند قرآن همواره از هرگونه تحريف مصون و محفوظ بوده است.

«ضرورت تواتر قرآن» دلیلی بر عدم «تحریف قرآن»

آیا می توان «ضرورت تواتر قرآن» را دلیلی بر عدم «تحریف قرآن» دانست؟

«ضرورت تواتر قرآن»، يكى از دلايل دفع شبهه تحريف است؛ به این معنی که شرط پذيرفتن قرآن، چه در كلّ و چه در بعض، متواتر بودن آن است. از اين رو، آنچه در زمينه تحريف گفته اند كه فلان كلمه يا فلان جمله از قرآن بوده، چون با نقلِ آحاد، روايت شده قابل قبول نيست، و اين اصل يكى از مسائل ضرورى اسلام و مورد اتفاق علماست و اساسا خبر واحد در مسايل اصولى و كلامى فاقد اعتبار است. علّامه حلّى، در این زمينه مى نويسد: «اِتّفاق علما بر آن است كه هر چه از قرآن متواترا به ما رسيده است حجّت و در غير اين صورت فاقد اعتبار است و ...».

راه شناخت «پيامبر» واقعی؟

چگونه مي توان «پيامبران» راستین را از مدعیان دروغین تشخیص داد؟

اگر كسي بپرسد از چه راه هائي مى توان يقين كرد مُدّعى پيامبرى از طرف خداوند مبعوث شده و آيين خود را از طريق وحى دريافته است؟ در پاسخ مي گوئيم: از سه راه مي توان به صدق ادعاي مُدّعي پيامبري پي برد: 1. اعجاز 2. مطالعه در حالات مُدّعى نبوّت و بررسى محتويات آيين او و جمع آورى قرائن 3. گواهى پيامبران پيشين.

«ورقة بن نوفل» و داستان ساختگي منتسب به او

«ورقة بن نوفل» که بود و داستان ساختگی که به او نسبت می دهند، چیست؟

«ورقة بن نوفل» از عموزادگان حضرت خديجه(س) و فردى كم سواد بود؛ ولي كتاب هائي خوانده بود. بر اساس افسانه ای گفته می شود او پيامبر(ص) را از نگرانى كه در آغاز بعثت برايش رخ داده بود، نجات داد و با اطميناني كه او داد پيامبر(ص) به آرامش دست يافت. در پاسخ به این داستان ساختگي بايد گفت: 1. سلسله سند داستان به شخص نخست كه شاهد داستان است نمى رسد، لذا روايت اين داستان، مرسله است. 2. وجود اختلاف در نقل داستان، خود گواه ساختگى بودن آن است. 3. به گفته بسياري از مورّخين، ورقه تا ظهور دعوت پیامبر(ص) زنده بود؛ اما هرگز به دين اسلام مشرف نگرديد و سرانجام كافر از دنيا رفت [چطور فرد كافري مي تواند به پيامبر(ص) آرامش دهد؟!].

شبهه «افسانه غرانيق» یا «آیات شیطانی»

ماجرای «افسانه غرانيق» یا «آیات شیطانی» چه بود و چگونه می توان به این شبهه پاسخ گفت؟

«افسانه غرانيق» اين بود كه: پيامبر(ص) پيوسته آرزو داشت ميان او و قريش هم بستگى صورت گيرد، در يكى از روزها كه كنار كعبه نشسته بود؛ آیات سوره «نجم» بر وى نازل شد و شيطان، جملاتی را به آيات اضافه كرد، كه بتها را توصیف كرده و اميد شفاعت آنها را نويد مى داد. اما اولا علماى اسلام، این افسانه را خُرافه دانسته اند. ثانیا جعل كننده اين افسانه ناشيانه عمل كرده؛ زيرا آيات اوليه سوره نجم بر عدم ضلالت و اغواء و نطق از روى هوى براى پيامبر(ص) تأكيد كرده و ...

ديدگاه علّامه طباطبائي درباره «نزول دفعی و تدریجی قرآن»

علّامه طباطبایی(ره) در مورد «نزول دفعی و تدریجی قرآن» چه ديدگاهي دارند؟

«علّامه طباطبايى» درباره نزول دفعی و تدریجی قرآن معتقد است: «قرآن داراى دو وجود است: ظاهرى در قالب الفاظ و عبارات، و باطنى در جايگاه اصلى خود. قرآن در شب قدر با همان وجود باطنى و اصلى خود يكجا بر قلب پيامبر اكرم(ص) فرود آمد. سپس تدريجا با وجود تفصيلى و ظاهرى خود در فاصله هاى زمانى و در مناسبت هاى مختلف و پيش آمدهاى گوناگون در مدت نبوّت نازل گرديد».

شبهات مستشرقین پیرامون «مکّي» و «مدني» بودن سُوَر

«مستشرقین» درباره «مکّي» و «مدني» بودن سوره ها و آیات «قرآن کریم» چه شبهاتی مطرح كرده اند و چه پاسخ هائي به آنها داده شده است؟

«مستشرقین» در ارتباط با مکّي و مدني بودن سوره ها، چند شبهه طرح كرده اند: 1. شيوه سُوَر مكّي، شدّت و پرخاش گرانه است اما سُوَر مدني مسالمت آميز است. 2. آيه ها و سُوَر مكّي كوتاه و آيه ها و سُوَر مدني بلندند. 3. در سُوَر مكّي از تشريع خبرى نيست؛ اما در سُوَر مدني هست. 4. در سُوَر مكّي، برهان و استدلال به چشم نمى خورد؛ ولى در سُوَر مدني وجود دارد و ... که به این شبهات پاسخ هایی داده شده است ...

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258